۹ فیلم تاریخی که تاریخ را به شکل عجیبی تحریف کردند!

فیلم های تاریخی نماد و یکی از اصلی ترین ژانرهای هالیوود هستند، فیلم هایی که عمدتاً با بودجه های سنگین ساخته شده و البته بیشترین فروش را نیز دارندد. برخی فیلم های تاریخی به آن دوره تاریخی که روایت می کنند و همچنین شخصیت های تاریخی خود وفادار می مانند و واقعیت را بیان می کنند در حالی که برخی فیلم های دیگر مانند Lincoln یا Agora داستان هایی بسیار جذاب را با تغییراتی اندک در تاریخ روایت می کنند. در این میان اما هستند فیلم هایی که هیچ ابایی از تغییر تاریخ ها، اعداد، شخصیت ها و در برخی مواقع، کل تاریخ، ندارند. چه اشتباه گرفتن یا ترکیب داستان یک شخصیت با شخصیت دیگر باشد و چه در هم آمیختن تمدن های مختلف، هالیوود دوست دارد که با اتفاقات واقعی تاریخی با مکر و حیله رفتار کند.

حرف تازه – فیلم های تاریخی نماد و یکی از اصلی ترین ژانرهای هالیوود هستند، فیلم هایی که عمدتاً با بودجه های سنگین ساخته شده و البته بیشترین فروش را نیز دارندد. برخی فیلم های تاریخی به آن دوره تاریخی که روایت می کنند و همچنین شخصیت های تاریخی خود وفادار می مانند و واقعیت را بیان می کنند در حالی که برخی فیلم های دیگر مانند Lincoln یا Agora داستان هایی بسیار جذاب را با تغییراتی اندک در تاریخ روایت می کنند. در این میان اما هستند فیلم هایی که هیچ ابایی از تغییر تاریخ ها، اعداد، شخصیت ها و در برخی مواقع، کل تاریخ، ندارند. چه اشتباه گرفتن یا ترکیب داستان یک شخصیت با شخصیت دیگر باشد و چه در هم آمیختن تمدن های مختلف، هالیوود دوست دارد که با اتفاقات واقعی تاریخی با مکر و حیله رفتار کند.

به گزارش مووی مگ به نقل از روزیاتو، اکثر اوقات فیلمسازان تحت عنوان «مجوز هنری» این تغییرات را ایجاد کرده یا می گویند که می خواهند یک داستان را روایت کنند نه واقعیت ها را. این اتفاق اغلب بدین خاطر می افتد که کارگردان می خواهد داستان یک فیلم را به مسیر خاصی ببرد، اتفاقی که در واقع افتاده را نادیده بگیرد یا به این خاطر که فکر نمی کند در صورت بیان محض واقعیت، نتیجه کار فیلمی موفق باشد. مشکل این است که اغلب اوقات، مشخص می شود که واقعیت ماجرا بسیار جذاب تر از چیزی است که روی پرده سینما می بینند. این اتفاق معمولاً به ترکیب لحظات واقعی با لحظات کاملاً ساختگی منجر می شود که باعث می شود تماشاگران فکر کنند هر چیزی که در فیلم دیده اند واقعیت است. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۹ فیلم تاریخی بزرگ سینما آشنا کنیم که تاریخ و واقعیت را به شکلی باورنکردنی تحریف کرده اند.

apocalypto

۹- Apocalypto

استفاده از زبان باستانی واقعی مایانی ممکن است به فیلم Apocalypto حس واقعی بودن بدهد اما این بخش از فیلم، ریشه های تاریخی ماجرا را پنهان نگه می دارد. با روایت داستان سقوط تمدن مایان ها به شکلی مستند گونه، گریم ها و سلاح های فیلم Apocalypto با تحقیقات فراوان روی مجسمه ها و سفال های بازمانده از این دوران تاریخی طراحی شده بودند، برای مثال در مورد همسر شخصیت جگوار پا (Paw) به نام Seven که تتوی شماره هفت به زبان مایانی را روی بازی خود داشت. اما اینجا با فیلمی از مل گیبسون مواجه هستیم که اجازه نمی دهد واقعیت ها یا تاریخ بر سر راه روایت داستانش قرار گیرند.

Apocalypto علیرغم تمام جذابیت هایش به خاطر نشان دادن یک تصویر بدوی و وحشی از مردمان مایا که در وسط یک جنگل انبوه بدون تمدن زندگی می کنند مورد انتقاد قرار گرفت. در واقع، مایاها بسیار پیشرفته بودند و ماهیت کشاورزی و سیکل رویش دانه ها را درک می کردند. آن ها عمدتاً در خانه های سنگی زندگی می کردند در حالی که در Apocalypto چنین نمایش داده می شود که چنین خانه هایی به ندرت وجود داشته و تنها در داستان ها به سازه های سنگی اشاره شده است. یکی از بحث برانگیزترین بخش های فیلم Apocalypto اما تصویری است که از قربانی کردن انسان ها ارائه می شود. اگر چه همه پذیرفته اند که در تمدن مایاها نوعی از قربانی کردن انسان ها وجود داشته، اما این اتفاق هیچگاه به بزرگی و وفور آنچه در این فیلم به نمایش درآمده نبوده و شامل بیرون کشیدن قلب قربانیان نیز نبوده است.

مایاها اغلب قربانی کردن را با گردن زدن قربانی یا در مواردی نیز با ریختن خون افراد انجام می دادند که حتی باعث مرگ نیز نمی شد. به نظر می رسد مل گیبسون مایاها را با آزتک ها اشتباه گرفته و این تنها باری نیست که مرتکب چنین اشتباهی می شود. در پایان فیلم شاهد ورود فاتحان اسپانیایی هستیم که به ساحل می آیند. در حالی که این اتفاق در فیلم گیبسون سال ۹۰۰ میلادی رخ می دهد، این اتفاق در واقع ۶۰۰ سال پیش از آن و برای آزتک ها رخ داده بود.

Mulan

۸- Mulan

انیمیشن Mulan بر اساس داستان هوا مولان ساخته شده است، شخصیتی تاریخی در یک شعر چینی متعلق به قرن ششم. مولان در واقع بسیار سرسخت تر و شجاع تر از آن چیزی بوده که در انیمیشن دیزنی به تصویر کشیده می شود و مدت ها قبل از تصمیمش برای پیوستن به ارتش چین، آموزش مبارزه کردن دیده بود. در واقع او به هیچگونه مونتاژ آموزش موسیقایی برای یاد گرفتن مبارزه نیاز نداشته است. اگر چه دیزنی رفتارها و خصائص پسرانه مولان را به درستی پیاده کرده اما واقعیت این است که او در نیمه های شب خانه و کاشانه اش را ترک نمی کند. او به پدر و مادرش می گوید که می خواهد آن ها را ترک کند و با توجه به اینکه پدرش برای شرکت در جنگ بیش از حد پیر شده بود، همه خانواده بر این باور بودند که پیوستن مولان به ارتش چین بهترین گزینه است.

همچنین جنسیت مولان به شکلی باشکوه افشا شده و او در ادامه برای اثبات توانمندی خود جان امپراطور را نیز نجات می دهد. در واقع، بعد از ۱۲ سال جنگ، مولان درخواست می کند که به او اجازه داده شود نزد خانواده اش برگردد و تنها آن زمان است که هویت واقعی خود به عنوان یک زن را فاش می کند. در پایان حضورش در ارتش چین، داستان مولان دچار دوگانگی می شود که در یک روایت او ازدواج کرده و زندگی شادی را تجربه می کند و در دیگری، او به خانه بازگشته، می بیند پدرش فوت کرده، مادرش دوباره ازدواج کرده و مولان نیز مجبور می شود به عنوان معشوقه به خانه هشانا خان برود. مولان که نمی خواهد برده جنسی باشد، خودکشی می کند که ظاهراً پایان مورد علاقه دیزنی نبوده است.

۷-Gladiator

۷-Gladiator

با مجوز هنری مشکلی نداریم اما Gladiator به طور کامل تاریخ را بازنویسی می کند. در اینجا، راسل کرو نقش یک ژنرال رومی را بازی می کند که مورد خیانت امپراطور جدید، کومودوس، قرار گرفته و مجبور می شود در میدان مبارزه در مقام یک گلادیاتور برای سرگرم کردن مردم روم تا سرحد مرگ مبارزه کند. در نهایت کرو راه خود را به سالن نمایش بزرگ پایتخت باز کرده و در نبرد با کومودوس او را شکست داده و می کشد. باید بگوییم که داستان فیلم کاملاً ساختگی است اما بسیاری از شخصیت هایی که در آن می بینیم شخصیت های تاریخی واقعی هستند. امپراطور مارکوس اورلیوس، پدر کومودوس، توسط پدرش کشته نشده است و در واقع در کنار هم سال ها بر روح حکمرانی کرده اند.

در واقع مارکوس اورلیوس در اثر بیماری (به احتمال فراوان آبله مرغان) درگذشته و پس از آن است که تاج و تخت به کومودوس می رسد و آنگاه است که او می خواهد دیگر به روزهای جمهوری روم و دوران قدرت سناتورها بازنگردد. اسناد کمی در مورد دوران حکمرانی کومودوس وجود دارد اما همانطور که در فیلم نیز می بینیم، کومودوس علاقه زیادی به امور اداره کشور ندارد و خود نیز از مبارزه با گلادیاتورها لذت برده و اغلب با رقبایی بدون اسلحه و ضعیف می جنگد. مرگ او نیز در واقع نه به دست گلادیاتور محبوب داستان بلکه به دست معشوقه اش اتفاق می افتد. بعد از آنکه معشوقه کومودوس در می یابد که نام او نیز در فهرست کسانی است که به زودی اعدام می شوند، همراه با دیگر کسانی که اسمشان در این فهرست قرار دارد تصمیم به قتل کومودوس می گیرند.

بعد از تلاشی ناموفق برای مسموم کردن امپراطور، به یکی از نزدیکان امپراطور که در میدان مبارزه همراه اوست پول داده می شود تا در حمام وی را خفه کند. اما همه چیز برای کومودوس بعد از مرگش بد پیش نرفت زیرا در سال ۱۹۵ میلادی، امپراطور وقت به سنا دستور داد که به کومودوس مقام خدایی دهند تا نظر بازماندگان وی را به خود جلب کند.

۶- Pocahontas

۶- Pocahontas

Pocahontas داستان دختری به همین نام را روایت می کند که یک دختر بومی آمریکایی است و با امپراطوری بریتانیا آشنامی شود، به طور خاص با یک جهانگرد به نام جان اسمیت. هر دو شخصیت های تاریخی واقعی بوده اند و فیلم نیز برخی از روایت های اسمیت از آشنایی خود را پوکاهونتاس روایت می کند. بعد از رسیدن به ویرجینیا، اسمیت تیم تحقیقاتی بریتانیا را هدایت کرده اما توسط قبیله پوهاتان ها دستگیر شده و به نزد رییس قبیله در ورووکوموکو برده می شوند. از اینجاست که همه چیز به هم می ریزد. در فیلم می بینیم که پوکاهونتاس مانع از اعدام شدن جان اسمیت می شود که البته واقعیت دارد.

دستکم این واقعیت دارد که چنین روایتی همان چیزی است که اسمیت در یادداشت هایش نوشته است اما بسیاری آن را داستان سازی از جانب اسمیت می دانند زیرا دیدار واقعی او و پوکاهونتاس ۱۰ سال بعد اتفاق می افتد. یکی از بزرگ ترین تحریف های تاریخ در این فیلم، تصویری است که از خود شخصیت پوکوهونتاس ارائه می شود. اسمیت در سال ۱۶۰۶ به ساحل ویرجینیا رسید زمانی که پوکاهونتاس تنها ۱۰ سال داشت. او در هیچ جایگاهی قرار نداشت که بتواند با مردی سه برابر سن خود رابطه ای داشته باشد. پایان فیلم نیز به همان رویه معمول دیزنی برای پایان بندی های خوش است. پوکاهونتال واقعی ازدواج کرده، نام خود را به ربکا تغییر داده و پیش از مرگ در سن ۲۲ سالگی به دین مسیحیت ایمان می آورد.

۵- Argo

۵- Argo

فیلم Argo روایت هیجان انگیزی از گروهی از کارکنان سفارت ایالات متحده در تهران در سال های ابتدایی انقلاب اسلامی است که با کمک سازمان سیا و در قالب یک تیم ساخت فیلم، موفق می شوند از ایران فرار کنند. آرگو واقعی اما هیچگاه به این هیجان انگیزی نبوده و بیشتر کار کانادایی ها بود تا آمریکایی ها. در مصاحبه با سی ان ان، جیمی کارتر رییس جمهور وقت ایالات متحده، در تضاد با تصویری تمجیدگرانه که از سازمان سیا در این فیلم به نمایش در می آید، گفته است: «۹۰ درصد از کارهای مربوط به ایده ها و نقشه مربوط به کانادایی ها بود».

در واقع مشارکت کانادا در فراری دادن دیپلمات های آمریکایی از تهران چنان زیاد بود که از این عملیات به نام «حیله کانادایی» (Canadian Caper) یاد می شود. همچنین فیلم Argo مشارکت و فعالیت های دیگر سفارتخانه های خارجی در این ماجرا را تغییر داده یا به طور کامل نادیده می گیرد، به ویژه سفارت بریتانیا و نیوزیلند. سفارت بریتانیا همانطور که در فیلم نیز می بینیم، از فراری های سفارت آمریکا استقبال می کند اما به طور موقت آن ها را اسکان می دهد هر چند این موضوع برای آن ها بسیار مخاطره انگیز و خطرناک می توانست باشد. آن ها در نهایت این افراد را از ترس حمله به سفارت خود به سفارت کانادا می فرستند. سفارت نیوزیلند نیز می پذیرد که در صورت نیاز به فرار آن ها از سفارت کانادا، به این افراد پناه بدهد. در فیلم Argo بخش زیادی از نقشه به درستی روایت می شود.

شخصیت بن افلک با نام تونی مندز نقطه اصلی تمرکز سازمان سیا برای بیرون کشیدن دیپلمات هایش بود و از یک نقشه دقیق از پیش برنامه ریزی شده در قالب یک گروه فیلمسازی برای این کار استفاده می کند. برای این کار، یک دفتر فیلمسازی در هالیوود تاسیس شده و تبلیغاتی برای فیلمی به نام Argo در روزنامه ها منتشر می شود (روزنامه هایی که یکی از آن ها نیز در دست یکی از دیپلمات ها برای مخفی کردن هویت خود به کار گرفته می شود). همچنین برخلاف سکانس پایانی پرتنش و دراماتیکی که در فیلم می بینیم، در واقعیت این افراد بدون دردسر خاصی از فرودگاه مهرآباد به پرواز درآمده و به سوییس منتقل می شوند.

۴- ۱۴۹۲: Conquest Of Paradise

۴- ۱۴۹۲: Conquest Of Paradise

باز هم ریدلی اسکات و این بار داستان او در مورد مردی است که از نظر امروزی می توانست یک جنایتکار باشد. فیلم ۱۴۹۲: Conquest Of Paradise داستان سفرهای کریستف کلمب برای کشف آسیا را روایت می کند اما فیلم ریدلی اسکات تصمیم می گیرد که داستان واقعی یکی از ترسناک ترین شخصیت های تاریخ را دنبال نکند. به جای آن، فیلم بر اساس روایت های نادرست تاریخ مصرف گذشته و مطلقاً بی پایه و اساسی ساخته شده که سفرهای کریستف کلمب را به شکلی دراماتیک به تصویر می کشند. یک چیز را باید همین اول ماجرا بگوییم و آن اینکه کریستف کلمب هیچگاه ثابت نکرد که زمین گرد است.

این موضوع حدود ۱۵۰۰ سال قبل از تولد کلمب توسط اراتوستن اهل سیرین کشف شده بود. ارتوستن همچنین به شکلی دقیق و درست تخمین زده بود که شعاع زمین ۴۰,۰۰۰ مایل است. تلاش ریدلی اسکات برای به تصویر کشیدن کریستف کلمب در قالب مردی جلوتر از زمانه خود کاملاً خلاف واقعیت است و برخی محاسبات او (مانند اینکه آسیا حدود سه هزار مایل از اسپانیا فاصله دارد) نیز محاسبات ریاضی کاملاً غیرمنطقی و بی پایه و اساسی هستند. اما بدترین بخش فیلم اسکات زمانی است که داستان به آمریکا می رسد. برخلاف اتفاقات فیلم، کریستف کلمب واقعی هیچ احترام و ترحمی نسبت به بومیان آمریکا نشان نداد. او در واقع بر این باور بود که می تواند از معصومیت و پاکی بومیان برای به انقیاد کشیدن آن ها استفاده کند و پس از آنکه فهمید در این سرزمین طلایی وجود ندارد، دقیقاً همین کار را انجام داد.

فیلم Conquest of Paradise همچنین دیدگاهی کاملاً متضاد با واقعیت را در مورد کریستف کلمب در پیش می گیرد زمانی که پای بیرحمی او در مقابل بومیان به میان می آید و این موضوع را به دیگر شخصیت های فیلم نسبت می دهد، مانند قطع کردن دست برای دزدی که در واقع تنبیهی بود که توسط خود کریستف کلمب معرفی و اجرایی شده بود.

۳- Kingdom Of Heaven

۳- Kingdom Of Heaven

از همان ابتدا، فیلم Kingdom Of Heaven ریشه های تاریخی خود در حدود دوران جنگ های صلیبی دوم نادیده می گیرد. اورلاندو بلوم نقش شخصیت بالیان اهل ایبلین را بازی می کند، آهنگری اهل فرانسه که همراه با پدر عجیب و غریبش به سرزمین مقدس سفر می کند و در نهایت در دیوارهای اورشلیم با صلاح الدین، رهبر نیروهای مسلمان می جنگد. اما در واقعیت چنین اتفاقی رخ نداده است. بالیان اهل ایبلین از پدری شوالیه در سرزمین یافا (شهر بندری قدیمی در فلسطین اشغالی امروزی) و نه در فرانسه به دنیا آمده بود. هراکلیوس اهل اورشلیم نیز که در فیلم بعد از محاصره شدن اورشلیم توسط مسلمانان، پیشنهاد مسلمان شدن را برای زنده ماندن ارائه می دهد، در واقع مخالف اصلی تسلیم کردن شهر بود.

او شخصاً جزیه تعیین شده برای ۱۹,۰۰۰ نفر از فقیرترین شهروندان اورشلیم پرداخت تا از گرویدن آن ها به اسلام جلوگیری کند. یکی از شخصیت هایی که کمتر مورد دخل و تصرف قرار گرفته بود، رینالد دو شاتیون بود که بر اساس تمام روایت ها شخصیت خوشایندی نبوده است. او که به شکنجه کشیش ها، حمله به سواحل سرزمین های در تصرف مسلمانان و احتمالاً غارت کردن علاقه داشت، یکی از شخصیت های فیلم است که تفاوت چندانی با واقعیت تاریخی خود ندارد هر چند او هیچگاه خواهر صلاح الدین را گردن نزد.

۲- The Last Samurai

۲- The Last Samurai

فیلم The Last Samurai داستان شورش ساتسوما را روایت می کند، شورش یک سامورایی علیه تبدیل شدن ژاپن از یک جامعه فئودالی به یک کشور صنعتی. این فیلم عمدتاً تصویری دراماتیزه شده از اتفاقات واقعی رخ داده در این شورش را ارائه می دهد. اگر چه فیلم با نیتی نیک می خواهد نشان دهد که با سقوط سامورایی ها چه ارزش های خوبی در ژاپن از دست رفت و تام کروز نیز نقش یک شخصیت دوست داشتنی متمایل به سامورایی ها را بازی می کند اما این فیلم تصویری رمانتیک از این شورش را ارائه می دهد که تنها می تواند از دیدگاه یک خارجی چنین به نظر برسد. این موضوع تا حدودی قابل چشم پوشی است زیرا فیلم کاملاً از نقطه نظر این سرباز آمریکایی دستگیر شده توسط سامورایی ها روایت می شود. شورش سامورایی های یاغی به خاطر از دست دادن جایگاه و تاثیرگذاری شان بر تصمیمات امپراطوری ژاپن انجام شد، پس از آنکه ایالات متحده به زور این کشور را با صنعتی سازی آشنا کرد و این کار را با فروختن توپ های سنگین به این کشور آغاز نمود.

این اتفاق باعث شکسته شدن دیکتاتوری نظامی شوگان هایی شده بود که باعث یک دوره انزوای کامل در سراسر ژاپن شده بودند. در شرایطی که ژاپن بیش از پیش به غرب نزدیک می شد، این کشور به شکلی قابل توجه به سمت تشکیل یک قشر متوسط صنعتی جدید پیش می رفت که باعث از بین رفتن درآمدهای سامورایی ها و از دست رفتن اعتبار تاریخی شان می شد. همانطور که در فیلم دیده می شود، ارتش جدید ژاپن به طور کامل شورش سامورایی ها را علیرغم مقاومت شدیدشان در هم می شکند و یورش پایانی باقیمانده ارتش سامورایی ها به سمت توپ های ارتش نیز بنیان تاریخی دارد. اما در این مرحله از نبرد، رهبر سامورایی ها برای جلوگیری از دستگیر شدن، خودکشی کرده بود.

۳۰۰

۱- ۳۰۰

فیلم ۳۰۰ به خاطر تصویر بسیار تحریف شده ای که از نبرد ترموپیل ارائه می دهد در هالیوود شناخته شده است اما تحریف های بسیار دیگری نیز در این فیلم اتفاق می افتد. اول از همه اینکه این فیلم بر اساس یک رمان گرافیکی از فرانک میلر ساخته شده و نه یک روایت تاریخی واقعی. دوم اینکه کلیت فیلم از زبان دیلیوس روایت می شود که یک راوی غیرمعتبر بوده و بدون شک دخل و تصرف هایی در اعداد و ارقام و واقعیت های تاریخی مربوط به این ماجرا داشته است. البته فیلم برخی از اتفاقات واقعی را نیز به درستی روایت می کند. در این ماجرا ایرانی ها یا همان پارسی ها تحت فرماندهی خشایارشاه با لشکر عظیمی متشکل از حدود ۳۰۰,۰۰۰ هزار سرباز به یونان حمله می کنند و در منطقه ترموپیل با شاه لئونیداس و سیصد اسپارتانش و همچنین دیگر متحدان او روبرو می شوند.

در این حین، باقیمانده ارتش اسپارتان ها برای جشن کارنیا در پایتخت باقی می مانند، فستیوالی که در جریان آن یونانی ها از جنگیدن خودداری می کنند. این اسپارتان ها و متحدانشان تنها زمانی شکست می خورند که افیلیاتیس به آن ها خیانت می کند، اگر چه دیلیوس در روایت خود از این ماجرا می گوید که افیلیاتیس یک ظاهر گوژپشت و ناخوشایند داشته است. وقتی پای خود نبرد ترموپیل به میان می آید اما فیلم ۳۰۰ برخی واقعیت ها را نادیده می گیرد، مثلاً اینکه اسپارتان ها در این نبرد تنها نبودند. اتحادی قابل توجه از دیگر ایالت های یونان از جمله کورنیتیان ها، آتنی ها، فوسیان ها و تسپیان ها، ارتش لئونیداس را در این نبرد همراهی می کردند. تقریباً تمامی ایالت های یونان از تسلیم شدن در برابر خشایارشاه خودداری کردند اما این تنها اسپارتان ها بودند که فرستاده خشایارشاه را به داخل چاه انداختند.

پایان فیلم نیز که نشان می دهد اسپارتان ها ارتش یونان را در نبرد پلاته رهبری می کنند نیز تقریباً واقعی است و دیلیوس نیز بعد از اینکه شرافتش را بدنبال بازگشت از ترموپیل از دست می دهد، رهبری نبرد پلاته را بر عهده گرفته و با شجاعت کشته می شود. همچنین در فیلم ۳۰۰ تصویری غیرانسانی و حیوانی از سربازان ایرانی و حتی خشایارشاه و جادو و چیزهای دیگر نشان داده می شود که کاملاٌ ساختگی و بر اساس تصاویری است که میلر در کتاب خود نشان داده است.

 

مووی مگ