رضا رسولی از پیشنهادی تاریخی تا شعری از شاملو؛

پیشنهاد احیای آبراهه تاریخی پیربازار به غازیان / روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد

حرف تازه : رضا رسولی در جلسه روز گذشته شورای اسلامی شهر رشت با اشاره به رخداد های اجتماعی ماه های اخیر رشت گفت : این اتفاق ها نوید بخش فردایی بهتر برای رشت است. رئیس کمیسیون حمل و نقل و ترافیک شورای اسلامی شهر رشت افزود: بعد از مدت ها با حرکاتی اجتماعی و مستقل مواجه شدیم؛تحرکاتی […]

حرف تازه : رضا رسولی در جلسه روز گذشته شورای اسلامی شهر رشت با اشاره به رخداد های اجتماعی ماه های اخیر رشت گفت : این اتفاق ها نوید بخش فردایی بهتر برای رشت است.

رئیس کمیسیون حمل و نقل و ترافیک شورای اسلامی شهر رشت افزود: بعد از مدت ها با حرکاتی اجتماعی و مستقل مواجه شدیم؛تحرکاتی که حتی از مدیریت شهری هم مستقل بود و آثار بزرگی را برای رشت به ارمغان آورد.

رضا رسولی با پاکسازی تالاب عینک و همچنین واکنش های مردمی به استیضاح شهردار رشت، این مشارکت ها را الگوی جدیدی از فعالیت های مشارکتی مردم در رشت دانست.

عضو شورای اسلامی شهر رشت تصریح کرد: در کمتر از شش ماه سمن ها در کنار مردم و مسئولین تلاش کردند و گام اول در احیای تالاب عینک به خوبی برداشته شد.

رسولی خاطر نشان کرد :  پاکسازی تالاب به معنی امحای سنبل آبی نیست و این گام اول در بخش جمع آوری سنبل آبی بود و تا ۱۵ سال نیاز به پایش مداوم تالاب عینک داریم.

وی در بخش دیگری از سخنان خود بر اینکه اعضای شورا اعتبار خود را از مردم دارند تاکید کرد.

رضا رسولی در ادامه پیشنهاد احیای آبراهه تاریخی پیربازار به غازیان را داد و گفت : این آبراهه تاریخی در گذشته محل داد و ستد تجاری و همچنین تعاملات اجتماعی بوده و سبب پیوند فرهنگی و اجتماعی مردم رشت و انزلی بوده است.

رئیس کمیسیون حمل و نقل و ترافیک شورای اسلامی شهر رشت در پایان با شعری از شاملو به نطق خود پایان داد:

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.

روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان برای هر انسان
برادری است.
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند

قفل افسانه ای ست
و قلب برای زندگی بس است.

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.

روزی که آهنگ هر حرف، زندگی ست

تا من به خاطر، آخرین شعر، رنج جست و جوی قافیه نبرم.

روزی که هر لب ترانه ایست

تا کمترین سرود، بوسه باشد.
روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی

و مهربانی با زیبایی یکسان شود.
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم….

و من آن روز را انتظار می کشم

حتی روزی
که دیگر

نباشم.