سخنان دکتر حامد نورانی در مراسم رونمایی از یادمان شهیدان نورانی و انصاری؛

پاسدار حرمت خون شهیدان باشیم؛ نه در کلام که در عمل…

حرف تازه – روز گذشته مراسم رونمایی از یادمان شهیدان انصاری و نورانی با حضور سید محمدعلی ثابت قدم شهرداررشت و جمعی از اعضای شورا و مسئولین شهری در خیابان لاکانی رشت برگزار شد. از نکات جالب توجه در این مراسم حضور دکتر حامد نورانی فرزند شهید نورانی بود که دقایقی به سخنرانی پرداخت. متن سخنان […]

حرف تازه – روز گذشته مراسم رونمایی از یادمان شهیدان انصاری و نورانی با حضور سید محمدعلی ثابت قدم شهرداررشت و جمعی از اعضای شورا و مسئولین شهری در خیابان لاکانی رشت برگزار شد. از نکات جالب توجه در این مراسم حضور دکتر حامد نورانی فرزند شهید نورانی بود که دقایقی به سخنرانی پرداخت.

متن سخنان دکتر حامد نورانی به شرح ذیل است:

بسیاری از افرادی که با من برای اولین بار روبرو می شوند نه سن مرا می دانند و نه تاریخ شهادت پدرم را. یکی از اولین سوالاتی که از بنده می پرسند این است که چه خاطره ای از پدرم یا روز و نحوه شهادت ایشان دارم؟ وقتی که جواب میدهم کودک سه ساله چه خاطره ای می تواند داشته باشد از این سوال می گذرند.

اما واقعیت این است که هرچند من خاطره خاصی از پدرم ندارم ولی ذهنم همواره مشغول ایشان بوده است چه در مورد زندگی شخصی و چه زندگی اجتماعی خودم و اطرافیانم همواره سوالاتی دارم که در ذهنم برای جواب دادن به آنها پدرم نقشی پررنگ دارد.

فکر می کنم اگر پدرم در مقاطع مختلف سنی و تحصیلی در کنارم بود آیا سرنوشت من این می شد. آیا تحت تاثیر ایشان به حوزه های دیگر علاقمند نمی شدم؟ آیا اساسا محل زندگی و کارم با جایگاه امروزی تفاوتی نداشت؟ حتی به خودش فکر می کنم. به اینکه اگر امروز کنار ما بود مشغول به چه کاری بود؟ به چه چیزهایی فکر می کرد؟ در مورد فلان و بهمان مساله چه واکنشی نشان می داد؟

در تمام این ۳۵ سال من با فرزندان شاهد در ارتباط بودم و از همان ابتدا که خود را شناختم و موقعیت خود را به عنوان یک فرزند شهید درک کردم متوجه یک تفاوت اساسی خودم با اکثریت فرزندان شاهد شدم.

فهمیدم که در جمع فرزندان شاهد در یک اقلیتی قرار دارم. من مانند فرزندان دیگر شهدا داستانی از رشادت های پدر در دفاع مقدس نداشتم. عکسی از ایشان در سنگرهای شلمچه و فکه و هویزه نداشتم. حتی پلاک و چفیه ای از ایشان نداشتم.

در یک کلام پدر من شهید دفاع از وطن نیست بلکه شهید خدمت به هموطن است. پدرم به دست دشمنان خارجی به شهادت نرسید بلکه به تحریک دشمن خارجی توسط یک هموطن فریب خورده به شهادت رسید. 

در تمام این سالها که متوجه این تفاوت بودم گاهی ذهنم به سمت ارزش گذاری بین این دو نحوه شهادت می رفت. با خودم فکر می کردم کدامیک از این شهدا معتمد ترند و در نزد خدا مقرب ترند؟ امروز یقین دارم که شهادت رتبه بندی ندارد و نحوه شهادت باعث تقرب بیشتر نمی شود. بلکه هردو در راه خدا و بهتر زیستن اشرف مخلوقاتند و حرکت حرکتی مکتبی است و کشته شدن در آن شهادت است و وصل شدن به سرچشمه اصلی. از این رو من بین شهدای دفاع مقدس و شهدای ترورهای منافقین و شهدای هسته ای و شهدای حافظ منابع طبیعی و شهدای مدافع حرم تفاوتی نمی بینم. وقتی جانفشانی شهدای آتش نشان در پلاسکو را می بینم یاد شهدای کربلای ۴ و ۵ میفتم… وقتی شهادت احمدی روشن را می بینم یاد شهادت پدرم میفتم. چون معتقدم همه آنان برای اعتلای این خاک و این کشور قدم برداشتند و جان باختند. 

امروز زنده نگهداشتن یاد شهدا صرفا پاسداشت گذشته نیست. بلکه چراغی است برای آینده. تا بدانیم برای بهتر زیستن چه خون ها که ریخته نشده است. بنابراین نه صرفا برای رونمایی از سردیس پدرم، که به حرمت پاسداشت یک شهید راه خدمت از مسببین این اتفاق و به خصوص سازمان زیباسازی شهرداری رشت سپاسگزارم و در پایان تقاضا می کنم همگی پاسدار حرمت خون شهیدان باشیم؛ نه در کلام که در عمل…