همه یاران عادل در کلاسیکو/ استقبال کم نظیر مردم از برنامه اینترنتی عادل فردوسی پور
حرف تازه – از شب گذشته برنامهای با تهیه کنندگی و کارگردانی عادل فردوسی پور از اینترنت پخش شد، برنامهای با نام «کلاسیکو» که ترکیب مهمانان آن نیز نشان میداد که با رویه صدا و سیما زاویه دارند. این برنامه در حالی تهیه شده که بیش از یکسال از توقف برنامه نود میگذرد و عادل فردوسی فردوسی پور به این نتیجه رسیده که با حضور فروغی در صدا و سیما راه بازگشت او به تلویزیون مهیا نیست و فعلا قرار نیست برنامهای به نام نود را تولید کند. سخنان فردوسی پور در روز دریافت بهترین جایزه برنامه تلویزیونی و گفتن این سخنان که «در یکسال پیش خیلی آزار دیده است» هم نشان میداد رابطه فردوسی پور و اصولگرایان تازه نفس صداوسیما قرار نیست ترمیم شود.
درگیریهای فروغی و عادل آنقدر گسترده شد که سرانجام برنامه نود قربانی شد. فردوسیپور در تمام سالهایی که نود را اجرا میکرد آنقدر در میان مخاطبان نفوذ کرده بود که در سال ۲۰۰۹ در کنار نوزده نفر دیگر به عنوان پرنفوذترین چهره ایران انتخاب شد.
به تدریج و با تغییر در ساختار صدا و سیما و به حاشیه رفتن مدیران میانهرو تر سازمان و حضور طیف ارتدکس اصولگرا در صدا و سیما، از قدرت فردوسیپور هم کاسته شد. قسمت سخت ماجرا، اما برای فردوسیپور این بود که جایگزین و جانشین این مدیران معتدل چهرههای جوان اصولگرا بودند که به لحاظ نگاه به رسانه تفاوتهای آشکاری با مدیران قبلی داشتند. رییس بسیج صدا و سیما، مدیر شبکه سه شد و فرزند حداد عادل هم به همراه میثم نیلی و احمد عبودتیان مسول بنیاد فرهنگی خاتم الاوصیا به اتاق فکر آن راه یافتند تا از این به بعد نسل جدید فرزندان ارزشی مدیران جناح راست با قدرت بیشتری در تلویزیون تصمیمسازی کنند. آنها تیم خود را نیز با خود آوردند و چهرههایی مقل مهدی آذرپندار که تا پیش از آن مدیر اداره فیلم و نمایش سازمان بسیج مستضعفین بود نیز به شبکه سه منتقل شدند؛ این چهرهها با ترکیب و دیدگاه جدید در نخستین اقدام پربینندهترین برنامه تلویزیون را حذف کردند و عادل فردوسی پور به یکی از شبکههای فرعی سازمان یعنی شبکه ورزش تبعید شد و تنها اجازه یافت که برنامه فوتبال ۱۲۰ را تهیه کند.
اصولگرایان ارزشی از یک طرف با تاسیس موسسه اوج، خود را در سینما و سریال سازی مطرح کردند و پیش از آن در عرصه رسانه، توانسته بودند با راهاندازی خبرگزاریهایی همچون فارس و تسنیم و رسانههای فرعیتری همچون مشرق، صراط، شفاف و … قدرت خود را به رخ بکشند. در اقدام بعدی نیاز بود که نبض برنامههای صداوسیما در اختیار آنها باشد؛ شبکه سوم سیما.
فردوسیپور برای مدتها سکوت کرد و واکنشی در قبال رفتار مدیران نشان نداد. حتی در جشن امضای کتابش هم که مردم به نفع او شعارهایی دادند، از آنها خواست که آرام باشند و ماجرا را به سمت هیجانی شدن پیش نبرند.
از آن سو فروغی برای حذف عادل از کنداکتور شبکه سه سیما هرگونه مصلحتاندیشی را کنار گذاشت، موج مخالفتها را تحمل کرد و تصمیم مهم خودش را عملی کرد تا به همه هشدار دهد که امثال فردوسیپور جایی در سیستم مدیریتی او ندارند و سایرین متوجه باشند که بین سازمان صدا و سیما و مخاطب و هوادارانشان باید یکی را انتخاب کنند.
فردوسیپور برای ادامه کار دو راه بیشتر نداشت؛ یا باید مثل مزدک میرزایی عطای کار در ایران را به لقایش میبخشید و مهاجرت میکرد و سر از شبکههای فارسی زبان خارج از کشور درمیآورد یا تلاش میکرد با صبر، سکوت و البته رایزنی راهی برای بازگشت به عرصه اجرا پیدا کند. برنامه اینترنتی کلاسیکو بیش از هر چیز به آن معناست که صبر فردوسی پور پایان یافته است؛ با این حال به نظر میرسد او برای آنکه خود را بی تمایل به اجرا نشان دهد، مقابل دوربین قرار نگرفت و پژمان جمشیدی اجرای برنامهاش را بر عهده گرفت.
فردوسیپور فعلا قصد مهاجرت ندارد. پس تنها یک راه برای او باقی میماند؛ استفاده از ظرفیتهای فضای مجازی است. برنامه کلاسیکو او را میتوان آغازی برای بازگشت به اجرای مستمر و دائمی دانست. در یکی دو روز گذشته هم وزیر ارتباطات به این موضوع اشاره کرد که مدیران کشور باید این واقعیت را که اینترنت جای رسانههای رسمی رسمی را گرفته است بپذیرند و اعلام کرد که باید برای اینترنت هم محتوای مناسب تولید شود. به همین خاطر است که فردوسیپور یک بار دیگر برای جذب مخاطب، اجرا و بازگشت به سطح اول اتفاقات ورزشی دورخیز کرده و برای تولید برنامهای که از صفر تا صد آن تحت نظارت خود او تولید شود کوشش کرده است. کلاسیکو را میتوان آغاز مسیر پُر پیچ و خمی دانست که فردوسیپور برای مبارزه و تلاش انتخاب کرده است.
برخی کاربران اصولگرا در شبکههای اجتماعی درباره برنامه کلاسیکو عادل فردوسی پور نوشتند «کار او با مزدک میرزایی تفاوتی ندارد. مزدک به ایران اینترنشنال رفت و فردوسی پور برنامهاش را در اینترنت ساخت و از صدا و سیما رفت.»
او همه تلاشش را خواهد کرد تا به مدیران تلویزیون ثابت کند که هم چنان برند اصلی فضای رسانهای فوتبال ایران است و شاگردی که خودش تربیت کرده (میثاقی) هم نمیتواند با تقلید و کپی برداری جای او را بگیرد. به همین خاطر سراغ چهرههای معترض فوتبال ایران رفته و تلاش کرده مهمانان این برنامه اینترنتی را جوری انتخاب کند بیشترین زاویه را با مدیران صدا و سیما داشته باشند؛ از آبیها سراغ وریا غفوری رفته که رسماً دستور خاموش شدن دوربین تلویزیون را میدهد و از قرمزها هم علی دایی را برگزیده که در مقاطع مختلف با مدیران صدا و سیما دچار چالش و درگیری بوده است. سلبریتیهایی مثل ژوله و پژمان جمشیدی را هم به کار اضافه کرده تا برنامهای پُرمخاطب بسازد.
در جامعه ایران که همه چیز در آن سیاسی است انتخابهای فردوسیپور را هم میتوان یک یارگیری دانست؛ چه آنکه چهرههای انتخاب شده توسط فردوسیپور همگی از سلبریتیها و ورزشکاران معترض به تلویزیون هستند. مسئله دیگری هم که میتواند برگ برنده فردوسیپور در این جدال تلقی شود ضعف صدا و سیما در تولید برنامههای پُرمخاطب است.
بحران مخاطب در سازمان صدا و سیما به حدی رسیده که یکی از مجریان سازمان افشاگری کرد که تهیهکنندگان و مدیران از آنها تقاضا دارند که با انجام حرکاتی مثل شکستن وسایل صحنه، زمین خوردن یا ورود حیوانات به استودیو در فضای مجازی سر و صدا کنند تا برنامه بیشتر دیده شود. این مسئله نشان میدهد دست تلویزیون نه تنها از ساخت برنامههای پُرمخاطب خالی است که این سازمان قافیه را به فضای مجازی و اینترنت هم باخته است و باید برای دیده شدن خودش را با فضای مجازی تطبیق دهد. با خالی شدن تلویزیون از برنامه سازان حرفهای دوران تازهای برای مدیران این سازمان رقم خورده است. آنها بامخاطبانی مواجه هستند که حق انتخاب دارند و میتوانند تلویزیون را از برنامه روزمره خود حذف کنند. فردوسیپور هم این را خوب فهمیده و با استفاده از ظرفیت فضای مجازی وارد رقابتی آرام با سازمان صدا و سیما شده است. وضعیت دو طرف این موضوع بیشباهت به جنگ سرد نیست. پیروز این منازعه را هم زمان مشخص خواهد کرد و باید منتظر ماند و دید چه کسی میتواند مخاطب را به سوی خود جذب کند و برنده نهایی این جنگ آرام باشد.
ارسال دیدگاه