هفت پرده از مصائب دولت آقای رئیسی
«حکمران خوب»، برای «حکمرانیِ موفق»؛ علاوه بر وزیر و مدیر دانا، مدبر و کاربلد، رسانه میخواهد، حامی میخواهد، منتقد میخواهد حتی، مخالفِ سرسخت میخواهد اما نیازی به «مداح» و «بادیگاردِ رسانه ای» ندارد. «حکمرانِ خوب» البته وسعتِ دید میخواهد، جرات و جسارت میخواهد، اقتصادِ پویا و ریال و دلار میخواهد اما به ظاهر حامیانی مصلح و مهرطلب و در باطن لجوج و پرخاشگر کمکی به او نمیکنند.
حرف تازه – «حکمران خوب»، برای «حکمرانیِ موفق»؛ علاوه بر وزیر و مدیر دانا، مدبر و کاربلد، رسانه میخواهد، حامی میخواهد، منتقد میخواهد حتی، مخالفِ سرسخت میخواهد اما نیازی به «مداح» و «بادیگاردِ رسانه ای» ندارد. «حکمرانِ خوب» البته وسعتِ دید میخواهد، جرات و جسارت میخواهد، اقتصادِ پویا و ریال و دلار میخواهد اما به ظاهر حامیانی مصلح و مهرطلب و در باطن لجوج و پرخاشگر کمکی به او نمیکنند.
این روزها که رئیسی، دولتی صد روزه را بر دوش گرفته و رو در رو با افکار عمومی، میکوشد تا طرحی نو دراندازد، جبهه گیریها و جبههبندیهای یاران و موافقان به گونهای است که احساس میشود، هشتمین رئیس جمهور در قامت سیزدهمین دولت، دچار مصائبی صعب و سنگین است؛ مصائبی که اگر بدونِ ارفاق بشماریم از هفت بیشتر و از هفتاد نیز فراتر است و اما در این مجال بسیار کوتاه، هفت پرده از «مصائب دولت آقای رئیسی» برشمرده خواهد شد:
> پردهی نخست: رئیسی، رئیس جمهوری که پیروزیاش مسجل بود!
هیچ کدام از هفت رئیس جمهورِ قبلی، آن گاه که در کوران رقابتهای انتخاباتی قرار میگرفتند هرگز به اندازهی سید ابراهیم رئیسی مطمئن از پیروزی نبودند که این البته بهعدم احراز صلاحیتها و مسائل اینچنینی چندان مرتبط نبود که سند پیروزیِ قطعیِ رئیسی در ریاست جمهوری ۱۴۰۰ را آن بخش از افکارِ عمومی امضاء کرده بودند که قصد داشتند بازهم به رای و صندوقهای آراء اعتماد کنند.
> پردهی دوم: دولت رئیسی در قرق احمدینژادیها
قطعاً افکار عمومی که رئیسی را پیشاپیش برندهی انتخاب میدانست، درست حدس زده بود که دولتِ سیزدهم را باید ادامهی همان دولتهای نهم و دهم به شمار آورد؛ حالا نگوییم دولت سوم یا چندم باید بپذیریم، دولت سیزدهم را احمدینژادیها قرق کردند موضوعی که افکار عمومی باور داشت و اشتباه نیز نکرد. جدالی نیست چون اگر خواسته باشیم از این منظر به دولتِ سیزدهم بنگریم لابد دولت روحانی نیز ملغمهای بود از دولتهای خاتمی و رفسنجانی و دولت احمدینژاد نیز متشکل از نیروهایی که حتی در دولت رفسنجانی بینصیب از پست و مرتبهی مدیریتی نبودند اصلاً چرا راهِ دور برویم؟! محمودِ احمدینژاد خود فرماندار و استاندار دولت رفسنجانی بود!
> پردهی سوم: نیرو گرفتن از بهارستان اشتباه بود با هر توجیهی!
کیهان نوشت: بینِ انتخاب وزرا و مدیران از مجلس با تلاش مجلسیها برای بودن در دولت، فاصله بسیار است. حتی کیهان مدعی شد از افرادی چون «خاندوزی» چون نخبه هستند نمیتوان چشم پوشید اما افکار عمومی نپذیرفت حتی افکار عمومی ارفاق کرد که گیریم «خاندوزی» نخبه، دیگران چطور؟! نپذیرفتنِ افکار عمومی اصل بود، درست بود زیرا صریح و شفاف متذکر شده بودند که صندلیهای بهارستان خالی نشود خاصه که برخی حوزهها تا انتهای مجلس بدون نماینده باقی خواهند ماند. آن روزها زورِ افکارِ عمومی نرسید اما خیلی زود معلوم شد نیازی نبوده، امثال خاندوزی هم نخبهای که ادعا میشده است نبودهاند حتی بعدتر معلوم شد بهتر از خاندوزی هم بودهاند منتها نجابت آقای پرزیدنت کار دستِ او داده است!
> پردهی چهارم: خویشاوندسالاری را زاکانی شروع کرد اما چوبش را دولت خورد
بد نیست اگر در میانهی این نگارش به سید ابراهیم رئیسی یادآوری کنیم؛ هرچند نزدِ مدیران، افکار عمومی گاهی هیچ و گاهی کمتر از هیچ انگاشته میشود اما آئینهی عبرتی بهتر از حسن روحانی، که هرچه کاشت را به دلیل بیتوجهی به افکار عمومی بر باد داد؟! چه جوان سرمقاله بنویسد، چه کیهان طومار پر کند چه علیرضا قزوه رباعیاش را واپس بگیرد چه آن نماینده بگوید منظورم دولت نبود… در نهایت بعدِ نیرو گرفتنِ از بهارستان، این خویشاوند سالاری دارد تبدیل میشود به پاشنهی آشیل. اصلاً احساس میکنیم برخی خویشاوندسالاری را علم کردهاند که خود در سایهی امن و اطمینان باشند!
بیاییم و مسئلهی خویشاوندسالاری را شانتاژ معنا کنیم، پروپاگاندای رسانهای علیه دولت نام بنهیم، فرستادنِ برادر داماد زاکانی برای وزارت آموزش و پرورش قطعاً یک تله بود این را افکار عمومی مستند در ذهن ثبت و ضبط کرد تا یک روزی و در یک جایی از آن برای عدمِ اعتمادِ مجدد به رئیسِ دولتِ سیزدهم به همراه داشته باشد و این یعنی افکار عمومی نپذیرفت و از یاد نیز نخواهد برد!
> پردهی پنجم: شعارها چه زود فراموش شد!؟
شعار و وعدهی انتخاباتی و تن در دادن به روشهای مرسوم و معمولِ تبلیغاتِ انتخاباتی تا جایی که مردم بدان به چشمِ شعار و وعده و تبلیغات نگاه کنند نه تنها مذموم نیست که طبیعی و حتی پسندیده است، نهایتاً رقابت است، اندکی شور و هیجان و غلبهی احساس میخواهد اما شعارها وقتی به تضمین و برنامه و راهکار تبدیل شد باعث میشود مردم دل ببندند. مثلا به همراهانِ بیمارِ راهی اتاق عمل میگویند: شما دعا کنید ما هم سعی خودمان را خواهیم کرد، این یعنی علم میگوید بیمار سالم از اتاق عمل بیرون خواهد آمد حالا نیامد هم میشود همان چند درصد امکانی که در دایرهی «مرگ آماری» قرار میگیرد و میشود جزئی از سرنوشت اما وقتی به همراهانِ بیمار بگوییم اصلاً نگران نباشید، از این بدتر مریض هم بوده خوب شده این که چیزی نیست اما در نهایت جنازه تحویلِ همراهان بدهیم پذیرفتنی نیست. شبیهِ حکایت قاضی زادهی هاشمی که ادعا کرده بود: «اگر رئیس جمهور بخواهد» مشکل بورس «سه روزه» حل خواهد شد! حالا که بورس از قبل هم وخیمتر و سرختر شده، افکار عمومی حق دارد یا حرکت کند سمتِ عدمِ خواست رئیس جمهورِ و ادامهی حکایتِ دستِ دولت و جیبِ ملت یا بایستد روی شعارهای عوامفریبانه و شروع کند به همسانسازی دیگر شعارها.
حکایت دولت سیزدهم، حکایتِ جمعی منتقدِ پرمدعایِ همواره طلبکاری است که حالا کاشف به عمل آمده، تلاشها و نقدها و رگ گردن کلفت کردنها برای تصاحب وزارت و صندلی بوده، چون آنانی که وعدهی سه روزه و سی روزه میدادند دیرزمانی است روزهی سکوت گرفته اند!
> پردهی ششم: «حسن روحانی» نزد افکار عمومی مردود شد نه توسط کیهان و وطن امروز!
این روزها که کیهان، به نامِ حمایت از دولت به دوست و منتقد، همراه و مخالف میتازد، دستور برخورد میدهد اتهام میزند و… خواستیم یادآوری کنیم؛ حمایتِ کیهان حتی اگر از «بغضِ معاویه» نباشد از «حب علی(ع)» هم نیست! اصلاً خیالِ سید ابراهیمِ رئیسی را راحت کنیم که «حسن روحانی» نزد افکار عمومی مردود شد نه توسط کیهان و وطن امروز! که اگر قرار بود حسن روحانی توسط کیهانِ و وطن امروز مردود شود که به دور دوم نمیرسید.
این که روزنامهای یک سوی میدان بایستد و به هر رهگذری که چپ نگاه میکند، سنگ پرتاب کند که اسمش حمایت از دولتِ رئیسی نیست این نامش تخریبِ دولت نزد افکار عمومی است، نامش بدنام کردنِ دولتی است که نشان داده هم تحمل نقد دارد هم پذیرای آراء و نظارت مخالفان است. خواستیم گوشزد کنیم همین کیهان که روزگاری حسن روحانی را پیروزِ حمایتِ اصولگرایان میدانست روزگاری هم حسن روحانی را نشانید کنار معاندان و غربگراها، اصلا چرا راه دور برویم؟ بگذارید مسئله برجام و مذاکرات هستهای بر منوالی به جز میل و خواستهی کیهان و وطن امروز حرکت کند آن وقت خواهید دید کیهانی که میبینید و کیهانی که ما میشناسیم تا چه اندازه توفیر دارد!
خلاصه این که؛ دولتِ صد روزهی رئیسی حتی اگر آراء ۷۲ درصدی «گالوپ» را داشته باشد و تیترهای حمایتی کیهان و وطن امروز اما نزد افکار عمومی مردود هم نباشد تجدیدی دارد؛ تجدیدیهایی که با تک ماده هم نجات پیدا نخواهد کرد! این است که میگوییم توجهی به این گونه حمایتها نداشته باشید البته تا وقتی قیمت مرغ و اوضاع بورس و وضعیت تورم و تحریم بهبود پیدا نکرده، بعدِ حل این چند مسئله میتوانید لم بدهید در سایهی حمایتهای کیهانی و لبخند بزنید به سرمقالههای وطن امروزی!
> پردهی هفتم: «حکمران خوب»، برای «حکمرانیِ موفق»؛ منتقد میخواهد نه «مداح» و «بادیگاردِ رسانهای»
پردهی آخر تجربی است، در بستر دوران آزمون پس داده است، تضمین شده است. نمیشود ادعای مردمی بودن داشت اما مردمی نبود. نمیشود به سفرهای استانیِ پیدرپی رفت اما صدای منتقد را نشنید، نمیشود در میان مردم بود اما دل خوش داشت به مدح و ثنای عدهای خاص!
این کلامِ آخر است چون میدانیم آمدهاید که دردها را دوا کنید و زخمها را التیام ببخشید پس بدانید که «حکمران خوب»، برای «حکمرانیِ موفق»؛ علاوه بر وزیر و مدیر دانا، مدبر و کاربلد، رسانه میخواهد، حامی میخواهد، منتقد میخواهد حتی، مخالفِ سرسخت میخواهد اما نیازی به «مداح» و «بادیگاردِ رسانه ای» ندارد. تا اینجای ماجرا، نه وزیر و مدیر دانا، مدبر و کاربلد به کار گرفتهاید نه گوش سپردهاید به منتقدان و حتی مخالفان. سکوت احزاب منتقد و مخالف حتماً به نفع دولتی که آمده طرحی نو درانداز نیست، نیست چون اطراف پاستور پر شده از «بادیگاردهای رسانه ای» بادیگاردهایی که؛ توصیه میکنند و چون توصیه هایشان نادیده انگاشته شد تبدیل میشوند به چماقی بر سرِ منتقد اما به نامِ حامی و حمایتِ از دولت! همانی که افکار عمومی نمیپسندد و نمیپذیرد که در دنیای رسانه، مردم همواره به منتقدِ راستین اعتماد خواهند کرد نه حامیِ باری به هر جهت.
آقای رئیسی؛ هرکه گفت تاریخ تکرار میشود بگویید تکرار تاریخ امری محال است چون زمان تکرار نمیشود اما رفتارهای شبیه به هم این شائبه را ایجاد کرده که رئیسی دارد قدم در مسیر نادیده انگاریهای لجوجانهی «حسن روحانی» میگذارد تا جایی که اگر به دقت نگاه کنید، ضرب و تاثیر سفرهای استانیتان دارد کم و کمتر میشود، دیگر کسی منتظر آخر هفته و جمعههای پرنشاط کاری آقای رئیس جمهور نیست و آن یک دلیل بیشتر ندارد؛ پرخاشهای بیوقت و بیدلیل «بادیگاردهای رسانه ای» است؛ همانهایی که میکوشند در لباس حامیان دولت قوی مردمی، هر صدایی به جز صدای مورد طبعِ خودشان به جایی نرسد حتی اگر آن صدا، صدای مردم باشد!
نمیگوییم نمایندگان مجلس را برگردانید بهارستان که قانون اجازه نمیدهد اما میگوییم جلوی دو موضوع بایستید؛ یکی ادامهی پرخاش و تخریبِ رقبا و منتقدانِ دولت توسط «بادیگاردهای رسانه ای» و دیگری اصرار برای ادامهی «خویشاوندسالاری» که گویی برخی تا زمینتان نزنند کوتاه بیا نیستند!
ارسال دیدگاه