ناگفته هایی از حلقه های فکری اصلاح طلبان پیش از دوم خرداد ۷۶ | خاطرات تاج زاده از فعالیت های بشیریه ، سروش ، خاتمی و حجاریان

شماره نوروزی «سیاست‌نامه» گفت‌وگویی با سیدمصطفی تاج‌زاده فعال سیاسی اصلاح‌طلب منتشر کرده که حاوی ناگفته هایی از وی درباره فضا ، فعالیت ها و تلاش های تئوریک اصلاح طلبان، پیش از تحولات دوم خرداد ۷۶ است.

به گزارش حرف تازه، شماره نوروزی «سیاست‌نامه» گفت‌وگویی با سیدمصطفی تاج‌زاده فعال سیاسی اصلاح‌طلب منتشر کرده که حاوی ناگفته هایی از وی درباره فضا ، فعالیت ها و تلاش های تئوریک اصلاح طلبان، پیش از تحولات دوم خرداد ۷۶ است.

* در یک نظرسنجی درباره ۱۰۰ سال علوم سیاسی در ایران، حسین بشیریه به‌عنوان بهترین مدرس و مولف انتخاب شده است. شما به‌عنوان یکی از مطرح‌ترین چهره‌هایی که به‌عنوان شاگرد دکتر حسین بشیریه در کنار اسامی دیگری همچون آقایان امین‌زاده، اصغرزاده و حجاریان و شناخته می‌شوید، چه تعریفی از نقش حسین بشیریه در روند تدریس علوم سیاسی در ایران دارید؟ در آن ایام پیش‌بینی دکتر بشیریه و خود شما از آینده و شکل‌گیری جریان اصلاحات در ایران چه بود و چه هسته‌هایی در دانشکده علوم سیاسی زیر سایه تدریس بشیریه شکل گرفتند؟ این هسته‌ها بعد در عرصه سیاسی، در سال‌های دولت اصلاحات و بعد از آن بروز و ظهور سیاسی داشتند؟

دکتر بشیریه بدون تردید یکی از بهترین اساتید حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود و من شخصا از ایشان بسیار آموختم. بسیار متاسفم که نظام سیاسی و آموزشی ما قدر اساتید برجسته را نمی‌داند و نه تنها کمترین تلاشی برای حفظ آنها نمی‌کند، بلکه بسیار مشتاق است تا آنها هر چه سریع نظام آموزشی و کشور را ترک کنند و جوانان ما نتوانند به این اساتید دسترسی داشته باشند و از اندیشه‌های آنها بهره ببرند. خوشبختانه فضای مجازی موجب شده است که نقیصه عدم حضور این بزرگواران تا حدودی جبران شود اما هرگز نمی‌تواند تاثیر آموزش مستقیم و ارتباط رودرروی استاد و دانشجو را پر کند.

دکتر بشیریه به‌رغم این‌که استاد بسیار فاضل و باسواد و در عین حال فروتن و فردی اخلاق‌مدار بود اما به هیچ‌وجه دنبال ایجاد یک جریان سیاسی و حتی فکری خاصی در سطح جامعه نبود.

ما در دانشگاه تهران کسانی را داشتیم که داعیه‌هایی فراتر از دانشگاه تهران داشتند و در آن جهت تلاش می‌کردند و صرف‌نظر از این‌که کارشان را مثبت بدانیم یا خیر، اما دکتر بشیریه در این دسته نبود و عمده نیروی خود را صرف تالیف، تحقیق و پژوهش می‌کرد و به همین دلیل هم بین دانشجویان محبوبیت بسیار بالایی داشت و کلاس‌هایش همیشه پر از دانشجویان مشتاق بود که می‌خواستند به فهم بهتری از مسائل دست پیدا کنند.

در مورد نقش سیاسی دکتر بشیریه نباید اغراق کرد. البته مخالفین سعی می‌کردند با اهداف سیاسی چنین کاری را انجام دهند اما مستقل از نیت و مقاصد آنها، از یک طرف نه می‌توانیم، نه باید نقش برجسته دکتر بشیریه در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران را نادیده بگیریم و نه از طرف دیگر نقش نیروها و جریان‌های دیگری را که مستقل از دکتر بشیریه – چه در سطح دانشگاه و چه در اجتماع – جریان داشتند انکار کنیم.

ناگفته هایی از حلقه های فکری اصلاح طلبان پیش از دوم خرداد ۷۶ / خاطرات تاج زاده از فعالیت های بشیریه ، سروش ، خاتمی و حجاریان

* تدریس و دیدگاه‌های بشیریه در دانشکده سیاسی چه تاثیری در شکل گیری حلقه‌ای همچون کیان داشت؟

هیچ ارتباط معناداری وجود نداشت. حلقه کیان عمدتا حول‌وحوش دکتر سروش و در ادامه کیهان فرهنگی شکل گرفت، با دغدغه‌ها و پرسش‌ها و پاسخ‌های خاص خود. دکتر بشیریه نیز استادی با دغدغه‌ها و گرایش‌ها و بینش‌های خاص و ویژه خود بود. ارتباط خاصی بین این دو نبود، به جز این‌که امثال بنده و آقای حجاریان در هر دو حضور فعال داشتیم؛ هم در دانشگاه تهران هم در حلقه کیان و هم در حلقه‌ای که پیرامون آقای خاتمی مستقل از این دو بزرگوار وجود داشت که به کاندیداتوری ایشان در انتخابات دوم خرداد سال ۷۶ منجر شد.

واقعیت آن است که پس از خاتمه جنگ، برخی از نیروها مثل من به این نتیجه رسیدند که بعد از سال‌ها دوباره باید به دانشگاه بازگردند و به ویژه در رشته‌های علوم انسانی و به‌خصوص علم سیاست به مطالعه و تحقیق و پژوهش بپردازند. پایان جنگ، خردهایی در باورهای ما ایجاد کرده بود. همزمان فروپاشی شوروی، دموکراسی و حقوق بشر را به گفتمان هژمونیک جهانی تبدیل کرده بود و ایران هم خارج از دایره تاثیرات این فضا نبود و نسل انقلاب – چه مسلمان و چه مارکسیست – که عدالت را در مبارزه با امپریالیسم می‌دید، رو به دموکراسی و حقوق بشر آورد و جایگاه مهمی در منظومه فکری خود به این دو اختصاص داد. دو عنصر فوق با تغییر رهبری در ایران و بی‌مهری به چپ سابق – که در دهه اول انقلاب میانه‌شان با هم شکرآب شده بود – مواجه شد و در نتیجه یکی پس از دیگری از نهادهای حکومتی یا مثل من خارج شدند یا مثل نمایندگان مجلس سوم رای نیاوردند یا در عمل توسط مدیران جدید اخراج شدند. این رخداد – حتی اگر آن را نمی‌پسندیدیم – از دو جهت برای ما مبارک بود؛ نخست این که فرصتی را پدید آورد که ما با فراغ بال به بحث‌های نظری بپردازیم؛ به‌خصوص که ۱۰ سال تجربه مدیریت، در سطوح مختلف در قوای مقننه و مجریه را به دست آورده بودیم. بنابراین با مسائل کشور به صورت جدی و عینی آشنایی داشتیم؛ و دوم این‌که دوری از قدرت راه را برای نزدیکی ما به مردم و درک مسائل بهتر کشور فراهم کرد.

این فرصت استثنایی بین سال‌های ۶۸ تا ۷۶ نقش زیادی در تحول نیروهای چپ قدیم به اصلاح‌طلبان بعدی ایفا کرد. در چنین فضایی، زمانی که ما به دانشگاه برگشتیم – که در مجموعه دوستان من نخستین نفری بودم که از معاونت وزارت ارشاد آقای خاتمی استعفا دادم و تمام وقت به دانشگاه آمدم و بعد من از دوستان زیادی وارد آن دانشکده شدند – با اساتید بزرگواری مثل دکتر بشیریه آشنا شده و از تجربه و دانش وی بسیار آموختیم. همزمان در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست‌جمهوری به ویژه معاونت سیاسی آن‌که مسئولیت آن با آقای حجاریان بود، گردهم آمدیم که بحث‌های خوبی در آن‌جا نیز صورت می‌گرفت و در عین حال این دوستان در روزنامه سلام و بعدها در دو هفته‌نامه عصر ما جمع و در عرصه مطبوعات نیز فعال شدند. همزمان دو حلقه هم فعال بودند؛ یکی پیرامون آقای خاتمی جلسه داشت و اگر هم دوم خرداد پیش نمی‌آمد، قرار بود تبدیل به حلقه فکری و سیاسی روشنفکران در سطح ملی شود؛ و دیگری هم حلقه کیان بود که پیرامون دکتر سروش و اندیشه‌های وی شکل گرفت. این توضیحات را از این جهت دادم که تاکید کنم، تقلیل دوم خرداد به هر یک از این حلقه‌ها واقع‌بینانه نیست، اگرچه هر کدام از این موارد نقش مهمی در ایجاد حرکت است اصلاحی در جامعه ما داشتند. برخی مثل آقای خاتمی دوباره وارد دستگاه‌های اجرایی شدند، برخی مثل دکتر سروش در عالم روشنفکری و جامعه فعال شدند و دیگری به طور خاص سعی کردند که در دانشگاه به رشد آگاهی‌های جوانان به ویژه تحصیل‌کردگان کمک کنند.

* دکتر بشیریه در گفت‌وگویی در سال ۱۳۹۶ در حاشیه نشستی در دانشگاه نیویورک با علی میرسپاسی، درباره سال‌های آغاز به کار خود چنین چالش‌هایی را روایت می‌کند: «در سال‌های اولی که من وارد دانشگاه تهران شدم و جو تندروی هم در دانشگاه زیاد بود، من دو واحد را درس می‌دادم، یکی «اندیشه سیاسی در اسلام» و دیگری «نظام‌های اقتصادی تطبیقی با ارتش و سیاست». آنها روش تدریس مرا در اندیشه سیاسی نپسندیدند و گفتند این روش تدریس این درس نیست، یک درس دیگر به من دادند. بعد از سال‌ها یکی از دوستان من که بعدها یکی از رهبران جنبش اصلاحات شد، به من گفت یک روز رئیس دانشکده گفت تکلیف بشیریه روشن نیست، نه از سیاست ما دفاع می‌کند نه انتقاد، بنابراین به درد ما نمی‌خورد. دوست من هم در جواب گفته بود بشیریه هر چه که هست حداقل چارچوب‌های نظری را درس می‌دهد». آیا این چالش‌ها در زمان دانشجویی شما و تدریس بشیریه کماکان وجود داشت؟

در زمینه ایجاد اشکال در تدریس در دانشگاه برای دکتر بشیریه تا جایی که من به یاد دارم، در فاصله ۶۸ تا ۷۶ که من دانشجوی دانشگاه تهران شده بودم، حادثه مهمی رخ نداد و ایشان از این جهت با چالش خاصی روبه‌رو نشد و به درس و بحث خود ادامه می‌داد. فضای دانشگاه که ریاست آن با دکتر عارف بود، فضای قلع و قمع نبود؛ اگرچه نیروهای تنگ‌نظر طی ۴ دهه گذشته هر زمان که می‌توانستند برای اساتید مستقل و صاحب‌نظر محدودیت‌هایی ایجاد می‌کردند؛ کما این‌که بعدها ما متاسفانه از امثال دکتر بشیریه و حتی سیدجواد طباطبایی محروم شدیم اما در آن دوره هنوز محدودیت‌ها به‌گونه‌ای نبود که مانع تدریس این بزرگواران در دانشگاه شود.

* جناح مقابل اصلاحات در برهه‌های زمانی مختلف در نقد بشیریه به شاگردان وی استناد می‌کنند؛ مصطفی تاج‌زاده، سعید حجاریان، محسن امین‌زاده، محمدعلی کدیور و… نوع ارتباط بشیریه با این چهره‌ها در ایام استاد و شاگردی چگونه بود؟ با خود شما چه نوع ارتباطی داشت؟ خارج از کلاس‌های دانشگاه بحث‌ها و ارتباطات چگونه بود؟

همچنان که تاکید کردم، شخصیت آقای دکتر بشیریه به‌گونه‌ای بود که برای خود نقش سیاسی خاصی تعریف نکرد و فکر می‌کنم هنوز هم همچنان بر همان مشی قدیم رفتار می‌کند. بنابراین ارتباط ویژه‌ای به شکلی که به طور مثال با آقای خاتمی داشتیم، با وی نداشتیم و بیشتر مباحث نظری مطرح می‌شد. به میزانی که ما در مرکز تحقیقات استراتژیک بیشتر به توسعه سیاسی در کنار توسعه اقتصادی جلب می‌شدیم، طبیعتا مباحث ما با دکتر بشیریه هم خارج از کلاس در حد محدودی که برقرار می‌شد پیرامون همین مسئله بود.

* جدایی دین از سیاست، یکی از اصلی‌ترین محورهای مورد توجه بشیریه است. این دیدگاه در سال‌های حضور شما در کلاس‌های ایشان هم ملموس بود؟

تا جایی که به خاطر دارم، عمده کلاس‌های دکتر بشیریه در آن ایام درباره جامعه‌شناسی سیاسی و بیان نظرات متفکران گوناگون غربی و شرقی و نقد دیدگاه‌های آنها بود. به یاد ندارم کلاسی با دکتر بشیریه داشته باشیم و ایشان به مسئله دین و سیاست به معنایی که اکنون به طور خاص در مورد ایران و نقش روحانیت مطرح می‌شود، پرداخته باشد. اگر هم بوده من در آن کلاس حضور نداشتم.

اما خارج از کلاس به‌خصوص در سال آخر، حلقه‌ای شکل گرفته بود که مرحوم دکتر دلاوری – که اخیرا به دلیل ابتلا و به کرونا از دنیا رفت – هم در آن حضور داشت و به طور مشخص درباره توسعه سیاسی و شاخص‌ها و راه‌های رسیدن و به آن بحث‌هایی صورت گرفت که با آمدن آقای خاتمی به صحنه و این که ما تمام وقت در اختیار جریان دوم خرداد قرار گرفتیم، متاسفانه ارتباط ما با آن حلقه و دانشگاه به طور کامل قطع شد. از سال ۷۶ به بعد – برخلاف قبل آن که وقت اصلی ما در دانشگاه سپری می‌شد – ارتباط ما به طور کامل با دانشگاه قطع شد و ما درگیر فعالیت‌های اجرایی و پیشبرد اهداف جنبش اصلاحات شدیم.

* پیش از به قدرت رسیدن محمد خاتمی جلساتی با حضور شما و دکتر داوری و دکتر طباطبایی و دکتر حبیبی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی برگزار می‌شد که آقای خاتمی نیز شرکت می‌کرد. مفاد این جلسات چه بود و اگر خاطره‌ای از آن جلسات دارید بیان بفرمایید.

در زمان ریاست دکتر نجفقلی حبیبی، جلساتی برای بحث پیرامون اندیشه سیاسی در اسلام و ایران تشکیل شد که آقایان خاتمی، سیدجواد طباطبایی و داوری‌اردکانی نیز حضور داشتند. همه اساتید از دانشکده حقوق و علوم سیاسی بودند، جز آقای دکتر داوری که استاد فلسفه بود و علت حضور ایشان نیز هم به دلیل آشنایی و رفاقت قبلی با آقای خاتمی بود و حسن ظنی که دکتر طباطبایی آن زمان به دکتر داوری داشت. شاید بتوان گفت که او تنها فردی بود که تصور می‌کرد که دنیای غرب و مدرنیته را شناخته و اگرچه در بیان آن محافظه‌کاری زیادی می‌کند اما حرف‌هایش اساس دارد. بنابراین ایشان نیز به آن جمع اضافه شده بود. متاسفانه این جمع نیز چند جلسه بیشتر نتوانست به جلسات خود ادامه دهد.

جای تاسف که ما هنوز در ایران شاهد آن نیستیم که حلقه‌های روشنفکری پایدار شکل بگیرد و عمر آن از عمر افراد آن حلقه بیشتر باشد و بتواند بیشتر به کار جامعه ما بیاید. آن دوران، دوران شیرین علم‌اندوزی، آموزش و بحث و گفت‌وگو بود؛ فرصتی استثنایی و ۸ ساله که راه را برای اصلاحاتی درون حاکمیت باز کرد که متاسفانه حاکمیت قدر آن را ندانست و ایران گرفتار وضعیت کنونی خود شد. به باور من، اگر حرکتی که جامعه و حکومت ما بین سال‌های ۷۶ تا ۸۴ داشت، ادامه می‌یافت، ما امروز با ایران دیگری مواجه می‌بودیم.