ماجرای گمشدن عجیب لیدا کاوه چه بود؟
حرف تازه – شاهین صمدپور، مستندساز در صفحه ایسنتاگرامش از پیدا شدن لیدا کاوه توسط پلیس آگاهی خبر داده است. این دختر دوچرخه سوار حرفهای از روز جمعه، ۳۱ خرداد از منزل خارج شده بود و دیگر هیچ خبری از او در دست نبود.
کاربران فضای مجازی و سلبریتیها همه دست به کار شده بودند و برای پیدا شدن لیدا تلاش میکردند. دوربینهای مداربسته آخرین بار، این ورزشکار حرفهای را در مقابل مرکز خرید میلاد نور دیده بودند و دیگر از این دختر خبری نشده بود؛ لیدا درست چند دقیقه پیش از ناپدیدشدنش به خواهرش پیام داده بود که درحال آمدن به خانه است، اما دیگر از او خبری نشد.
خواهر لیدا که در گفتگو با خبرنگار «شهروند» ماجرای ناپدیدشدن مرموز خواهرش را روایت کرد:
آخرین بار چه زمانی با لیدا صحبت کردید؟
جمعه ظهر بود. صحبت نکردم، فقط پیامش را خواندم. ساعت ۲:۵۷ بود که پیام داد و گفت: «من شارژ ندارم و ممکن است گوشیم خاموش شود، تا نیمساعت دیگر به خانه برمیگردم. نگران نباش.» وقتی پیام را خواندم، به او گفتم اوکی. اما دیگر از خواهرم خبری نشد.
خودتان حدس میزنید چه اتفاقی برایش افتاده باشد؟
خواهرم با هیچکس دشمنی نداشت. آرامترین شخصیتی که بشود در دنیا پیدا کرد، خواهرم است، برای همین میدانم که اصلا موضوع آدمربایی یا اخاذی در میان نیست. تنها حدسی که میزنم این است که خواهرم هنگام بازگشت به خانه سوار یک تاکسی و گرفتار رانندهای شده است، به غیر از این نمیتواند باشد.
لیدا آخرین بار کجا دیده شده است؟
او برای خرید به میلاد نور رفته بود. دوربینهای آنجا را چک کردیم، آخرین بار به سمت شهرک غرب میرفت، میخواست از آنجا سوار تاکسی شود و به خانهمان در سعادتآباد بیاید. دیگر از آنجا به بعد خواهرم ناپدید شد. دقیقا همان زمان هم به من پیام داده بود. همه اینها نشان میدهد که او بعد از تمامشدن کارش درحال بازگشت به خانه بوده که ناپدید میشود.
چرا به مرکز خرید رفته بود؟
میخواست برای کسی هدیه بخرد، برای همین رفته بود تا عکسش را روی شاسی چاپ کند. اتفاقا دو دقیقه قبل از پیامدادن به من، به دوستش هم زنگ زده و گفته بود که کار عکس را انجام داده است. گویا قبل از رفتن به شهرک غرب برای چاپ عکس به سعادتآباد رفته بود، اما، چون بسته بود، به شهرک رفت. اینها را به دوستش گفته بود. اتفاقا لیدا آن روز بشدت مریض بود. آنفلوآنزا گرفته بود و حال خوبی نداشت، برای همین دوستش هم به او گفته بود که در خانه بماند و استراحت کند. اما لیدا، چون عجله داشت، رفت تا کارش را انجام دهد.
لیدا با شما زندگی میکند؟
بله. من ازدواج کردهام و پدر و مادرم در ویلایی در خارج از تهران زندگی میکنند. برای همین لیدا به خانه ما آمد تا رفتوآمد برایش راحتتر باشد. خیلی وقت بود که در کنار خودم زندگی میکرد.
از چه زمانی ورزش را شروع کرد؟
لیدا در ابتدا رشته مورد علاقهاش دوندگی بود. در دوران دبیرستان بود که دوندگی را شروع کرد، از شمال تا جنوب تهران میدوید. سالها این کار را انجام داد. از طرفی به عکاسی هم علاقه زیادی داشت. کار پروژهای میگرفت و گاهی اوقات هم برای دل خودش عکاسی میکرد. تا اینکه از چند ماه پیش دوچرخهسواری را هم آغاز کرد و به صورت حرفهای این کار را انجام میداد.
شغلش چه بود؟
لیدا گرافیست بود و پروژهای کار میکرد.
چی شد که سلبریتیها برای کمک به پیدا شدن لیدا دست به کار شدند؟ آنها لیدا را میشناختند؟
ما دوستان زیادی داریم که با سلبریتیها در ارتباط هستند. از طریق آنها کار به پیج سلبریتیها رسید و عکس خواهرم دستبهدست چرخید تا شاید خبری از او شود.
همراه لیدا طلا یا پول زیاد بود؟
نه، اتفاقا لیدا اصلا به طلا علاقهای نداشت، حتی لباسهایش هم همیشه ساده بودند. او عاشق ورزش بود و به جز ورزش به هیچ چیز دیگری فکر نمیکرد. طلا یا پول زیادی همراهش نبود که بگوییم قربانی سرقت شده است.
ارسال دیدگاه