قلاووز سلوک ، به یاد افشین پرتو
سروش اکبرزاده – اخیرا در مجلسی دانشگاهی حضور یافتم که قرار بود دوستی بسیار عزیز در آن از مولانا سخن بگوید و من پیشاپیش خود را برای کسب احوالی خوش آماده کرده بودم اما اهتمام آن استاد بزرگوار به شیوه پژوهش دانشگاهی و التزام ایشان به ارائه رفرنس ها و اثبات دعاوی مورد نظر فقط با […]
سروش اکبرزاده – اخیرا در مجلسی دانشگاهی حضور یافتم که قرار بود دوستی بسیار عزیز در آن از مولانا سخن بگوید و من پیشاپیش خود را برای کسب احوالی خوش آماده کرده بودم اما اهتمام آن استاد بزرگوار به شیوه پژوهش دانشگاهی و التزام ایشان به ارائه رفرنس ها و اثبات دعاوی مورد نظر فقط با اشاره به شماره ابیات و دفاتر مثنوی و بعضا قرائت مصارعی از مستندات ، مانع از انقلاب احوال شد.
آنجا بود که به وضوح تفاوت مابین یک آکادمیسین و یک دردمند و پیر و یا یک انتلکتوئل را دریافتم.
دکتر افشین پرتو ، فقط یک دانشمند نبود بلکه او به معنای دقیق کلمه انتلکتوئل و دردمند و روشنگر بود.
روشنفکر را رائد قبیله دانسته اند بمعنای جلودار و پیش آهنگ .
اگر بخواهیم برای چنین کسی صبغه مرشدی و رهبری معنوی هم قائل شویم و از ادبیات مولانا در این خصوص وام بگیریم شاید بتوان از واژه قلاووز نیز استفاده کرد.
یک آکادمیسین لزوما اهل خطر کردن نیست اما از غافله جلوتر رفتن و خطرات راه را به جان خریدن از اقتضائات رائد قبیله بودن و روشنفکر است.
رائد و قلاووز راهنمایان طریقت اند
ره نمایم همرهت باشم رفیق
من قلاووزم درین راه دقیق
بی قلاووز، راه دو روزه، صد ساله طی می شود :
هر که در ره بی قلاووزی رود
هر دو روزه راه، صد ساله شود
پرتو در جغرافیایی میزیست که آنرا ستیزگاه باورهای دیروز و امروز قلمداد می کرد.
چنانچه پیشتر در جای دیگری گفته ام او همواره بدنبال خط سوم بود و به تاسی از سنت روشنفکری عرب نه به ستیز با سنت که به دیالوگ با آن قائل بود تا سنتزی میان آن باورها برای خروج از بحران هویت ایرانی و گیلانی بجوید
شاید او بدنبال برساختن سنت های نوینی بود که از دیالوگ میان اندیشه های مدرن و سنتهای بجا مانده در بقچه های دارایی و ترمه که در زوایای نمور و سیاه پستوها محکوم به خاموشی اند، حاصل می گردد.
او به تالیف و تصحیح افزون بر ۵۰ عنوان کتاب در زمینه های مختلف تاریخی همت گماشت که در آن میان بیش از همه به نهضت جنگل که به تشکیل حکومت مستقل شورایی انجامید و بر تخت نشینی زیاریان و آل بویه افتخار می کرد و این دوره ها را اوج توانمندی گیلانیان در طول تاریخ می دانست.
او برای ارتزاق نسل جدید از این مواریث گرانسنگ معلمی برگزید و از انجا که روشنفکر بود، نه آکادمیسین، با هنر نمایی خاص خود در کلاس درس و بیان نکات و دقایقی که در کتب درسی نبود، دانش آموزان را حتی آنانی که در رشته های غیر مرتبط تحصیل می کردند شیفته خود و تاریخ می ساخت.
مرحوم پرتو به تعبیر مولانا : ” قلاووز سلوک” ی بود که گیلانیان را به شناخت ریشه های مغفول فرهنگی، تاریخی و هویتی سرزمینشان دعوت می نمود و راههای نرفته ای را بدین منظور باز می گشود
” چون دید که می سوزم
گفتا که قلاووزم
راهیت بیاموزم
کان راه نرفتستی…..”
کتاب تاریخ گیلان او که رویدادهای این خطه را پیش از ورود آریایی ها تا جنبش مشروطیت به تصویر کشیده است از بهترین منابع گیلانشناسی در زمانه ما محسوب می گردد.
آشنایی مستقیم من با مرحوم پرتو به سال ۱۳۷۹ برمی گردد که پس از انتشار کتاب فوق به شورای شهر آمده بود و نسخه ای از آن را به اینجانب اهداء نمود.
در نخستین صفحه کتاب برایم نوشت :
” این کتاب تاریخ دیار کیست که مردمانش دلاوریها کردند تا اندیشه پاک ماند و ستیزه ها کردند تا خود و دیارشان را از آلودگی بیگانه در امان دارند؟
اکنون که شما نخستین برگزیده هم اندیشی مردم این دیارید و رهبری هماندیشگاه رشت را در دست دارید باشد که سروری سپرده از سوی مردم، به آن اندیشه اندازدتان که با مردم باشید و با این دیار ! “
و این آغاز راه بود … آن روز گفتگوی مفصلی باهم داشتیم و در خصوص نهضت جنگل و آل بویه او را بسیار حساس یافتم. تاکید داشت که کنگره نهضت جنگل توسط شورا برگزار شود و همایشی نیز برای آل بویه ترتیب داده شود و این دو از اهم وصایایش بود به من !
اگر بخواهیم به زبان سعدی از اندرزهای شیخ مرشد شهاب، بر روی آب پرده برداریم، باید بگویم :
مرا آن معلم، رفیق و مراد
دو اندرز فرمود همچون عماد
که یکی را در همان ایام جامه عمل پوشاندیم و دیگری هنوز بر زمین مانده است، بر اساس دیدگاه مرحوم دکتر افشین پرتو نهضت جنگل و حاکمیت آل بویه بر گیلان از اهم مولفه های هویتی گیلانیان و ستونهای فرهنگی این دیار به شمار می آمدند.
او خود در همایش نهضت جنگل دبیری علمی را بر عهده گرقت و بمدت دو سال مشاور فرهنگی و عالی شورا گردید
من و سایر عزیزان شورا خاصه دکتر حمید امیدی و مهندس مهدی الطافی روابط بسیار صمیمانه ای با او داشتیم و همواره مورد تکریم قرار می گرفت.
در حقیقت ایشان را در انجام فعالیتهای فرهنگی شورا سهیم کرده و او نیز منشاء خدمات ارزشمندی شده بود.
امیدوارم خداوند توفیق دهد و بتوانیم با همت اهالی فرهنگ وصیت و اندرز دیگرش را نیز تحقق بخشیم و کنگره بازشناسی آل بویه را با یاد و گرامیداشت آن مرحوم برگزار نماییم.
ارسال دیدگاه