سکوتِ معنادار عقلای اصولگرا / انتخاباتی که شبیه سال ۸۴ شد
حرف تازه – آنچه در فعالیت جناح راست در مقطع مهم و حساس انتخابات مجلس یازدهم بسیار خودنمایی کرد، حاشیه نشینی طیف به اصطلاح سنتی یا عقلای اصولگرا در میانه ترکتازی و بیش فعالی اصولگرایان جوان تر و جویای نام بود. حاشیه نشینی و سکوتی که به نظر می رسد شکاف بین این دو طیف را بیش از گذشته کند و هزینه هایی را برای جناح اصولگرایی به همراه داشته باشد.
جدال راست و چپ
وقتی از راست و چپ در عرصه سیاسی ایران سخن به میان می آوریم، باید به دهه شصت نقب بزنیم و نخ ماجرا را در آن برهه بجوییم. پس از دست به اسلحه شدن سازمان مجاهدین خلق در تابستان سال ۶۰ و منزوی شدن جریان حامی آنها در داخل، عمده منابع قدرت به دست نیروهای به اصطلاح «مکتبی» افتاد. پس از اینکه حاکمیت به ظاهر یکدست شد، آرام آرام اختلافات ماهوی و روشی میان یاران دیروز و رقبای امروز به وجود آمد.
از آن برهه به بعد، عناصر وفادار به گفتمان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، به دو نحله یا مسلک تقسیم شدند؛ راست و چپ. راست ها در حوزه فرهنگی و اجتماعی سنت گرا و در حوزه اقتصادی بازارگرا (بازار بیشتر در مفهوم سنتی و تجاری اش) اما در مقابل، چپها در امور فرهنگی نسبتا بازتر و قائل به فقه پویا و در حوزه اقتصادی قائل به روش های متمرکز و توزیعی بودند.
رقابت سیاسی اصلی در دهه شصت تا نیمه دهه هفتاد، میان راست ها و چپ ها جریان داشت و اگر شخصی قصد کنش داشت،باید ارادتش به یکی ازاین دو مشرب را اعلام میداشت.تضاد و در موارد زیادی تقابل میان راست گرایان و چپ گرایان، عوارض و پیامدهای زیادی به دنبال داشت که انحلال حزب جمهوری اسلامی، بی اثر شدن سازمان مجاهدین انقلاب و همچنین دو شقه شدن جامعه روحانیت مبارز و تولد مجمع روحانیون مبارز از دل آن، از جمله آنها بود.
تحرکات عقلای راست با محوریت روحانیت
راست های سنتی عمدتا با میدان داری چهره های شاخصی مانند آیت الله مهدوی کنی و تشکل هایی مانند جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شناخته می شدند. آنها اگرچه در انتخابات مجلس سوم در بهار سال ۶۷ قافیه را به چپ ها واگذار کردند اما چهار سال بعد، با قاطعیت صندلی های قرمز آن روزهای پارلمان را مال خود کردند. آستانه انتخابات مجلس پنجم که فرارسید، راست دچار استحاله درونی شد و جریانی از دل آن بیرون آمد که بعدها نام «راست مدرن» را یدک کشید. راست مدرن یا همان حزب کارگزاران سازندگی در انتخابات مجلس پنجم در سال ۷۴ با طیفی از جریان چپ نظیر سازمان مجاهدین انقلاب و خانه کارگر ائتلاف کرد و موفق شد به «اقلیت قدرتمند» آن مجلس تبدیل شود؛ با این حال اما هژمونی همچنان در دستان راست های سنتی و در راس آنها علی اکبر ناطق نوری باقی ماند.
راست های سنتی در انتخابات ریاست جمهوری ۷۶ روی ناطق نوری به عنوان کاندیدای اصلی خود اجماع کردند اما او رقابت را به محمد خاتمی نامزد جریان ائتلافی چپ سنتی(مجمع روحانیون مبارز)، چپ مدرن(سازمان مجاهدین انقلاب و هسته تشکیل دهنده حزب مشارکت) و راست مدرن (حزب کارگزاران سازندگی) واگذار کرد و نتوانست به پاستور راه یابد.
وقتی سنتی های اصولگرا به صف دوم رانده شدند
در انتخابات شوراهای شهر دوم و سپس مجلس هفتم، تلفیقی از سنت گرایی و جوانگرایی ذیل زعامت ناطق نوری، پیروزی را برای راست ها تحت عنوان «ائتلاف آبادگران» به ارمغان آورد. داستان اما در انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ متفاوت پیش رفت و بروز تشتت در اردوگاه راست و خودمختاری محمود احمدی نژاد از «شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی» همه بافته ها را پنبه کرد. هر چند در آن انتخابات احمدی نژاد که ظاهرا برآمده از جبهه اصولگرایی بود، به پیروزی رسید اما آن خودمختاری و اعلام استقلال در دقایق پایانی توسط احمدی نژاد و یارانش، زخم هایی را موجب شد که تا سالها بعد و در هر بزنگاه سیاسی، تازگی اش را از دست نداد.
شاید بهتر باشد جلوتر نرویم و از انتخابات نهم ریاست جمهوری به انتخابات مجلس یازدهم در دوم اسفند ۹۸ پرش کنیم؛ جایی که بار دیگر اصولگرایان جوان و جویای نام پیشتاز شدند و سنتی ها و عقلای راست، به صف دوم رانده و در برابر تغییر و تحولات، منفعل شدند.
انتخاباتی که شبیه ۸۴ شد
در انتخابات دوره یازدهم مجلس، آن تشکلی که در جناح راست زمام امور را به دست گرفت و با کمترین دخل و تصرف از سوی سنتی ها، خود به بستن لیست مبادرت کرد، شورای ائتلاف نیروهای انقلاب بود. در این شورا، جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین (موسوم به جامعتین) و دیگر گروه های سنتی نظیر حزب موتلفه و جبهه پیروان خط امام و رهبری و جامعه اسلامی مهندسین، کمترین نقش را ایفا کردند و بیشتر امورات به ویژه در یکی-دو هفته منتهی به انتخابات به دست طیف جوان جناح راست افتاد.
سکوت معنادار عقلای اصولگرا
سکوت معنادار چهره های شاخصی مانند محمدرضا باهنر، آیت الله موحدی کرمانی، حجت الاسلام ابوترابی فرد، علی لاریجانی، علی اکبر ولایتی و همچنین حجت الاسلام پورمحمدی در آستانه انتخابات دوم اسفند، نشان از این داشت که این طیف از جناح اصولگرایی، دورترین فاصله را از پخت و پزهای انتخاباتی نواصولگرایان یا اصولگرایان جدید دارد و ابدا نمی توان لیست واحد اصولگرایان با نام «ایران سربلند» حتی با وجود چهره هایی مانند حجت الاسلام سیدرضا تقوی سخنگوی جامعه روحانیت مبارز در آن را محصول کنش ورزی عقلای اصولگرایی دانست.
سکوت طیف عقلای اصولگرایی مختص به آستانه انتخابات نبود و پس از آن تا همین الان نیز اظهار نظر یا مانیفست یا راهبرد چندانی از سوی ایشان بیرون نیامده است و به همین جهت بسیاری از تحلیلگران درباره این سکوت نقطه نظرات گوناگونی از جمله اختلاف نظر تا تفاوت بنیادین فکری را در عرصه سیاست ورزی اعلام کردند .
زنگ خطر برای اصولگرایان؟
جدایی میان عقلای سنتی و طیف جدید جناح اصولگرایی و افتادن تمشیت امور به دست طیف رادیکال، شاید در نوع خود بتواند زنگ خطری جدی برای اصولگرایان باشد؛زنگ خطری که میتواند هزینه هایی به مراتب بیشتر از آنچه در فاصله سالهای ۸۴ تا ۹۲ بر اصولگرایان تحمیل شد را به همراه داشته باشد. به نظر می رسد با توجه به سکوت معنادار عقلای اصولگرایی در طول ماه های اخیر و بی اثری و غیبت آشکار آنها در جریان رتق و فتق لیست ایران سربلند، ترکیب مجلس یازدهم اصلا باب طبع آنها نباشد و برای همین بخواهند از همین الان دامان خود را از بروندادهای این مجلس برچینند.
با این حال این سوال مطرح است که آیا شکاف میان دو طیف مزبور در ماه های منتهی به انتخابات ریاست جمهوری بعدی، دوام و قوام خواهد یافت یا اگر قرار است وحدتی میان این دو شکل بگیرد، سازوکار آن وحدت چگونه خواهد بود؟
ارسال دیدگاه