به قلم رادنی دیدار؛

سپیدرود سپیدبخت شد

رادنی دیدار – صحبت از نیم قرن اصالتی است که در فوتبال شمال جاری بوده. نیم قرن افتادن و بلند شدن و از پا نیفتادن، نیم قرن تا نزدیک خشک شدن رفتن و همان چند قطره ی آخر دوباره خروشیدن و طغیان کردن. صحبت از رودی است که روزی که کوچه پس کوچه های رشت […]

رادنی دیدار – صحبت از نیم قرن اصالتی است که در فوتبال شمال جاری بوده. نیم قرن افتادن و بلند شدن و از پا نیفتادن، نیم قرن تا نزدیک خشک شدن رفتن و همان چند قطره ی آخر دوباره خروشیدن و طغیان کردن.

صحبت از رودی است که روزی که کوچه پس کوچه های رشت توسط چند اهل دل پایه گذاری شد و نفس شان آنقدر گرم بود که تا امروز در اعماق قلب رشتی ها باقی مانده است، از ۱۳۴۷ تا امروز.

در فوتبالی که تعداد تیم های ریشه دار و با هویت روز به روز در حال کم شدن است و هر روز شاهد حضور تیم های یک شبه و نوظهوی هستیم که امروز هستند و فردا نه، بازگشت رود خروشان شمال پس از بیست و پنج سال دوری و ممارست و ناامید نشدن یقینن اتفاقی خوش آیند خواهد بود.

حالا فوتبال نویسان ماهم می تواند داستان صعود تیمی را رسانه ای کنند که پس از سال ها مبارزه ی شرافتمندانه در لیگ های پایین به آن بالا بالا ها آمده و دیگر نیازی نیست که فقط از ناپولی و موشنگلادباخ و ناتینگهام فارست فکت بیاورند.

تیمی که سال ها در فراموشخانه ی لیگ دو دست و پا زد اما از یاد نرفته، نامش، رنگ پیراهنش، و حتا لوگوی روی سینه اش همانی است که سال ها بوده، هوادارانش از پیرمرد هفتاد ساله تا کودک هشت ساله را شامل می شود، از قهوه خانه های روستایی تا کافه تریا های شمال شهر نامش نقل محافل است.

پول درست و حسابی ندارد اما هرگز لنگ نمانده، نه به فلان ارگان متصل بوده و نه فوق ستاره های رنگ و وارنگ را در کنار خود داشته اما انگار که باید همیشه می ماند و مانده تا چنین روزهایی را تقدیم فوتبال ایران نماید.

سپیدرود همان تیمی است که فوتبال ایران چشم انتظارش است؛ تیمی ریشه دار با انبوهی هوادار.

سپیدرود