زیباکلام: احمدی نژاد قهر کرد همسر فاطمی را دستگیر کردند
صادق زیباکلام گفت: اگر آیت الله منتظری و بازرگان دوباره زنده شوند من کوچه آن ها را جارو می کنم و آشغال های خانه شان را جمع می کنم اینقدر این ها آدم های درستی بودند.
به گزارش حرف تازه به نقل از سایت خبر سراسری، فارغ از هرگونه تضاد ایدئولوژیک،سیاسی و تاریخی،صادق زیباکلام تبدیل به یک رفتار،شکل و یا به قول فرنگی ها لایف استایل در صحنه ی سیاسی و حتی آکادمیک شده است.صادق زیباکلام بودن همراه با خصوصیاتیست که کمتر در دیگر چهره های سیاسی دو جناح مرسوم کشور دیده می شود.او به آرامی از کنار پرچم آمریکا می گذرد،با سفرای خارجی غذای ایرانی می خورد،به اشتباهات تاریخی خود اعتراف می کند،لحنی صمیمی و غیررسمی دارد و تا آنجا که بشود کار و نظرات خود را پیش می برد به نوعی اگر او را از در راه ندهند از پنجره با کتاب هایش وارد می شود.این بار گفتگو با زیباکلام را از چارچوب های ساختار مند و سوالات جدی خارج کرده ایم از او درباره آنچه در بطن روزمره اش اتفاق می افتد پرسیدم آنچه صادق را صادق تر جلوه می دهد و بخشی از زندگی او را روایت می کند که شاید توجه کمتری به آن بشود اما واقعی ترین شکل صادق زیباکلام در آن نهفته است.
شاید باورکردنی نباشد اما در حال نوشتن دو شبه داستان هستم که اسم یکی از آن ها تام هست تام اسم استاد راهنما من در دهه ۶۰ بود که در انگلستان دانشجو بودم.این مجموعه رویدادهاییست که از سال ۱۳۶۳تا۱۳۷۰ بر من گذشته است از چگونگی تحصیلات و تحقیقات که هم جنبه عمومی دارد هم جنبه خصوصی از دانشجویان آن موقع از خانواده های آن ها و.. اول فکر می کردم داستان کوتاهی شود ولی تا به الان نزدیک ۹۰صفحه ی تایپ شده نوشته ام ولی به شکلی منعکس کننده بخشی از شرایط اجتماعی ایرانی ها در آن دهه در انگلستان است دست کم دانشجویان ایرانی که بورسیه بودند و برای دکترا به آنجا آمده بودند.الان مانده ام که اتفاقات سال ۷۰به بعد را هم بنویسم یا خیر چون وقتی بازگشتم مثل جزامی ها همه از من فراری بودند و هیچکس حاضر نبود که من را به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه قبول کند چون من تغییر رشته داده بودم تا سال ۶۳ درهیئت علمی دانشکده فنی دانشگاه تهران بودم اما تغییر رشته دادم و زمانیکه بازگشتم رشته دیگری را خوانده بودم و طبیعتا تنها جایی که باید می رفتم رشته علوم سیاسی دانشکده حقوق و یا رشته تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی می رفتم اما هر دو حتی جواب سلام من را نمی دادند از آن طرف هم دانشگاه به من می گفت ما باید به شما به هر حال حقوق دهیم اما تو با فوق لیسانس مهندسی استخدام شدی اما الان وارد حوزه علوم انسانی شدی!جالب است بعد از اینکه من از رساله دکتری در سال ۶۹دفاع کردم خودم خبر نداشتم اما دانشگاهمان در آنجا از من دعوت به همکاری کرد که نامه آن را به دفترام در دانشکده حقوق زده ام اما چون انگلیسی هست چندان توجهی به آن نمی کنند.که مانده ام این قسمت ها را بنویسم یا خیر.
ارسال دیدگاه