یادداشتی از محمود باقری خطیبانی؛

روح سالم ؛ تاملی بر بیانیه سوم شهردار رشت

حرف تازه : محمودباقری خطیبانی عضو شورای شهر رشت با ارسال یادداشتی به بیانیه سوم سید محمدعلی ثابت قدم شهردار میانسال رشت واکنش نشان داد. متن یادداشت حاج محمودباقری خطیبانی به شرح ذیل است: به آغاز سی و هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مان ، نزدیک می شویم و تحقیقا شهردار میانسال رشت آن روزهایی که شهر […]

حرف تازه : محمودباقری خطیبانی عضو شورای شهر رشت با ارسال یادداشتی به بیانیه سوم سید محمدعلی ثابت قدم شهردار میانسال رشت واکنش نشان داد. متن یادداشت حاج محمودباقری خطیبانی به شرح ذیل است:

به آغاز سی و هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مان ، نزدیک می شویم و تحقیقا شهردار میانسال رشت آن روزهایی که شهر در میان آتش و خون انقلاب، ترور و جنگ می سوخت، خاطره ای جز بازی در کوچه ها  ندارد و چگونه می تواند آن روزها و حماسه آفرینان آن دوره پر افتخار را درک کند و شاید هم غیر طبیعی نباشد که همانند دوران کودکی اش بازی با  کلمات و جریانات سیاسی و نهادها و شخصیت ها و کارمندان و کارگران و مردم را دوست می دارد اگر نقل کنم مثنوی۷۰۰ من کاعذ می شود  اما علاقه شدید و همزمان ایشان به اصولگرایان، اعتدالیون و اصلاح طلبان ، قالیباف و احمدی نژاد ، مبارزه با فساد در عین بی قانونی ولنگاری مالی ، شعار رعایت حقوق شهروندی در عین بی توجهی به آبروی شهروندان بدهکار خرد و کارمندان شهرداری با بیش از ۳۵۰۰ حکم جا به جایی، عدم پرداخت حقوق کارگران و پاکبانان زحمتکش و آبرومند و… نمونه هایی از بازی شهردار رشت است.
در جایی گفته بودم که رفتارهای این چنینی طبیعی نیست و نیاز هست تا آزمایشی انجام گیرد که منجر به شکایت هم شد ؛ لیکن ، برکناری  معاون اداره مالی شهرداری و انحلال سازمان موتوری بدون اخذ مجوز از شورای شهر، شب قبل از جلسه شورا و تهدید این که باید ساختار استیضاح بپاشد تا موافقان استیضاح کوتاه بیایند، انتشار بیانیه سوم و تکرار تخیّلات و … راهی برایم نماند که آن ادعا را مجددا تکرار نمایم که تست های شخصیتی ، راهی است به صواب تا بلکه شهر آرام گیرد و منافع شهروندان نیز ایمن بماند .
اطاله نمی دهم . داشتم کتاب حکمت‌ها و اندرزهای علامه شهید مرتضی مطهری را مطالعه می کردم که به مبحث حساس روحیه سالم رسیدم . این بحث آن قدر زیبا و جذاب و مبتلا به شرایط امروزمان بود که به خودم زحمت نوشتن یادداشت جدیدی ندادم  و ترجیح دادم که بخشی از این مبحث را عینا  نقل کنم …   
[… ] در قرآن کریم این تعبیر زیاد آمده که خسران و بدبختی آنجاست که آدمی در ناحیه معنی و روح ببازد؛ باختن اثرات و ثمرات زندگی چندان اهمیت ندارد. زندگی اگر باشد، همیشه اثرات و ثمرات دارد، ولی خدای ناخواسته اگر آدمی مثلًا امید و رجای خود را ببازد و از دست بدهد اهمیت فوق العاده دارد.
 اگر درختی از لحاظ ریشه و تنه سالم بوده باشد و آنگاه به واسطه بعضی پیشامدها و در اثر برخی علل و عوامل خارجی میوه اش از بین برود و یا برگش بریزد و یا شاخه اش قطع شود، سرما شکوفه اش را بزند و یا پرندگان میوه اش را منقار بزنند و فاسد کنند و نظیر اینها، در عین اینکه موجب تأسف است باعث نگرانی نیست، چرا؟ زیرا خود درخت اگر سالم باشد بار دیگر برگ و شکوفه خواهد داد، میوه خواهد داد، از نو جوانه خواهد زد و سایه خواهد انداخت. در این گونه مواقع است که آدمی به خود حق می دهد که خود را تسلّی داده و بگوید: سر خود درخت سلامت باشد.
وجود آدمی نیز مانند یک درخت بارده و ثمربخش است؛ اگر سالم و بی عیب باشد خرّم و بانشاط است، میوه ها و شکوفه ها می دهد، بر سرها سایه می افکند، رهگذران در سایه اش از رنج آفتاب می آسایند، مانند همان درخت انواع حوادث و پیشامدها ممکن است داشته باشد، ممکن است کودکان به او سنگ بپراکنند.
[…] بدن ناسالم و مبتلا به مرض قند مثلًا، مدتها وقت لازم است تا بتواند یک زخم کوچک را جبران کند؛ روحیه سالم و بانشاط و امیدوار نیز چنین است، هر نقصی را جبران می کند. مصیبت آن وقتی است که آفت به ریشه درخت بخورد. اگر آفت به ریشه خورد، محفوظ ماندن شاخه و میوه و برگ و شکوفه اثر ندارد. اگر خدای ناخواسته آدمی در ناحیه روح و قلب و احساسات پژمرده و افسرده باشد، ناراضی و ناخشنود باشد، به جهان بدبین باشد، خودش را تک و تنها و بی غمخوار و مددکاری ببیند، دیگر همچو شخصی نه برای خودش و نه برای دیگران مفید نخواهد بود؛ آنچنان زندگی با مرگ چندان تفاوتی ندارد، هرچند هزاران برگ و نوا داشته باشد.[…]
 آدمی در ناحیه آرزو هیچ گونه محدودیتی ندارد. گاهی آرزوی امر محال می کند در عین حال جلو آرزو را نمی شود گرفت. […] از همین جا می توان فهمید که آرزو در ذات خود منطق و قاعده ندارد؛ یعنی تابع منطق و قاعده عمل نیست، تابع قوانین عقل و فکر نیست و به همین دلیل لازم است اصلاح شود و تحت نظم و قاعده درآید. آرزوهای بی نظم و قاعده همانهاست که در زبان دین «آمال شیطانی» نامیده شده، همان هاست که آدمی را می فریبد و وقت و عمر او را تباه می سازد؛ نیروی خیال و فکر او را، وقت و فرصت او را بیهوده صرف می کند[…] آرزوهای باطل و بی ثمر هم در وجود انسان مثل همان شاخه زیادی است؛ این شاخه ها که زده شود، بهتر امیدهای واقعی و عملی قوّت و وسعت می گیرد. لهذا اگر بشر بخواهد در ناحیه امیدهای صادق و واقعی خود موفقیت پیدا کند و در آن ناحیه خود را رشد و نمو دهد، چاره ای ندارد از اینکه با آرزوهای کاذب و خیالات واهی شیطانی مبارزه نماید که آنها جز غرور و فریب چیزی نیست. قرآن کریم می فرماید: شیطان وعده ها می دهد و آرزوهایی را در مردمی برمی انگیزد، اما آن آرزوها امیدهای صادق و واقعی نیست، فقط غرور است و فریب.

گیلان نو

انتشار یادداشت ها الزاما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت تنویر افکار عمومی و آشنایی مخاطبان با فضای روز مدیریت شهری رشت منتشر می شود.