روایت میرسلیم از اختلاف نظرها بین آیتالله خامنهای و میرحسین موسوی درباره نحوه اداره کشور
حرف تازه – مصطفی میرسلیم که در دوران ریاست جمهوری حضرت آیت الله خامنه ای، سرپرست نهاد ریاست جمهوری بوده است، در گفت و گو با برنامه عبدی مدیا از ماجرای اتفاق نظر نداشتن آیت الله خامنه ای و میرحسین موسوی صحبت کرده است که بخش هایی از آن را می خوانید؛
*درباره نحوه اداره کشور در دولت مهندس موسوی که ایشان نخست وزیر بودند و مجلس به ایشان رای اعتماد داد و دولت را شکل دادند و رئیس جمهور که حضرت آیت الله خامنه ای بودند اتفاق نظر وجود نداشت این اتفاق نظر هم بر می گشت به این که تا چه اندازه دولت در امور کشور مداخله بکند و تا چه اندازه مردم خودشان کارها را به دست بگیرند آقای مهندس موسوی اعتقادش این بود که بالاخره درآمد نفت را داریم زندگی می کنیم و برای اینکه این بخش خصوصی هم ساکت باشد یک صد میلیون دلاری بهشون می دهی صدایشان خوابیده می شود در این حد تحقیرآمیز برخورد می کردند با بخش خصوصی.
* می گفتند که باید مقتدرانه کارها را دولت در اختیار بگیرد ما داریم کار می کنیم دلیلی ندارد که مثلا نفت خودمان را در اختیار عده ای قرار بدهیم از آن استفاده بکنند کارخانه روغن درست بکنند خودمان روغن درست بکنیم چرا بدیم بخش خصوصی این کار را بکند مگر دستمان کج است.
*این که کارها را دولت انجام بدهد و بخش خصوصی نادیده گرفته بشود یا تحقیر بشود حضرت آیت الله خامنه ای با این مخالف بود و آینده خوبی برای این نوع اداره کلان کشور پیش بینی نمی کردند. ایشان اعتقاد داشت آنجایی که اضطرار هست، دولت باید وارد صحنه شود و نظارت شدید انجام بدهد، طبیعی است در دوران جنگ لازم است که دولت اقتدار بیشتری در نظارت بر امور داشته باشد برای اینکه امکان این وجود دارد که اجحافی نسبت به مردم صورت بگیرد در غیر آن صورت دلیلی ندارد که ما بخش خصوصی را نادیده بگیریم چرا قابلیت هایی در بخش خصوصی هست.
*{در پاسخ به این سوال که آن اختلاف نظرها چه قدر در ماجراهای سال ۸۸ تاثیر داشت؟}: اصلا یک چیز به نظرم انحرافی است آنچه درسال ۸۸ اتفاق افتاد را نمی توانیم برگردانیم به آن چیزی که در دوران نخست وزیری مهندس موسوی داشتیم. او نخست وزیر زحمت کشی بود فعالیت هایی کرد منتهی اعتقادش این بود که باید با اقتدار دولت کارها را پیش برد به طور صددرصد مورد تایید رئیس جمهور که آن موقع حضرت آیت الله خامنه ای بود نبود مشخص و واضح است ایشان فکر می کرد کشور را باید به گونه دیگری رشد داد و ارتقا داد که خود مردم بیشتر سهیم شوند و در فرایندهای به ویژه اقتصادی مشارکت داشته باشند.
*اما در سال ۸۸ ما یک فرایند سیاسی را در کشور داریم که رخ می دهد آن فرایند سیاسی برگرفته از اختلافات اقتصادی که در سال های ۶۱ تا ۶۸ وجود داشت نمی شود یا خیلی به طور ضعیف می توانیم بگوییم متاثراز آن می تواند باشد ولی مهندس موسوی در جریان انتخابات سال ۸۸ احساس کرد که آنچه در تهران اتفاق افتاده آن تصویری است در کل کشور اتفاق افتاده و این تصور تصور اشتباهی بود و وانمود کرد تخلفی و تقلبی در انتخابات صورت گرفته است.
ارسال دیدگاه