سه مولفه مهم در توسعه رشت

رشت در مسیر توسعه خیلی دور خیلی نزدیک

در این مقاله با عنوان « رشت در مسیر توسعه خیلی دور خیلی نزدیک » قصد ندارم به مرور آنچه می دانید بپردازم. تنها چند سطری برای رشت مینویسم.

قلم آزاد – بهنیا ثابت رفتار: رشت، شهر باران های نقره ای، پاریس ایران و قطعه ای از بهشت روی زمین بوده است. از دریا تا جنگل، از تالاب تا رودخانه و آب و هوای مطبوع آن، همه و همه، این شهر را در ظاهر به یک مقصد جذاب برای زندگی و گردشگری تبدیل کرده؛ با این حال این شهر همواره زخم بی توجهی مسئولان را بر پیکر خود لمس کرده و با مشکلات بی پایانی دست و پنجه نرم کرده است.

رشت در مسیر توسعه خیلی دور خیلی نزدیک

رشت، روزگاری شهر اولین ها بوده و در فرهنگ، هنر، دانش و تکنولوژی پیشتاز بوده است. اکنون از آن روزگاران جز چند برگ که در دفتر خاطرات خود به یادگار دارد نشانی نیست. این گذشته پر افتخار و باشکوه، جای خود را به بیماری های صعب العلاج امروز داده است که نه طبیبی درمان این شهر خسته را می داند و نه در مدیریت شهری آن، زاهدی می تواند از کوچه رندان به سلامت بگذرد.

از آن رشت رویایی، جز انبوهی از مشکلات باقی نمانده و شهروندان، رویای داشتن شهری که تنها قابل سکونت باشد را در سر می پرورانند. جبر جغرافیایی آن است که سهم بزرگترین تالاب درون شهری کشور به جرم آن که در رشت واقع شده، بی توجهی و نابودی نبوده است. یا آن که از بد روزگار، نفس های درختان هیرکانی سراوان، در مجاورت کوهی از زباله به شماره افتاده و در رگ رودخانه های رشت به جای آب زلال، فاضلاب جاری است. یا آن که همه روزه ساعاتی از عمر گرانقدر شهروندانش، در ترافیک و صدای بوق و بازی با روح و روانشان سپری می شود.

روزهای خوش این سرزمین نفرین شده، هیچگاه دوام چندانی نداشته است. هر از گاهی افرادی توسعه طلب و مدیرانی تکنوکرات، سوار بر اتوبوس مدیریت شهری شده اند و با اقداماتی توسعه محور، همچون احداث پیاده راه و یا پروژه های بزرگ عمرانی و اقدامات فرهنگی، بارقه ای از امید در دل مردمان آن ایجاد کرده اند اما عمر دلخوشی مردمان این شهر نیز به کوتاهی عمر مدیریتی آنان بوده است. اتوبوس مدیریت شهری، شهرداران را یکی پس از دیگری در ایستگاه هایی که فواصل آنها به کوتاهی فاصله میان دو کوچه متوالی بوده پیاده کرده و هیچ شهرداری در این سال ها نتوانسته حتی یک خیابان از خیابان های توسعه شهر را به انتها برساند.

از سوی دیگر آن که مست عشق رشت بوده و چند کلامی از زبان قلمش برای نجات و توسعه شهر نقل کرده، احتمالا در مسیرش با محتسبی مواجه شده و آنقدر مشغول گفت و شنود با محتسب شده که دیگر رمقی برای نوشتن ندارد. اما نباید از حرکت باز ایستاد. حافظه تاریخی این شهر نشان می دهد هرگاه رسانه ها در کنار یکدیگر بوده اند و اراده کرده اند روزهای بهتری رقم خورده است. باید ادامه داد. باید آنقدر نوشت تا سهم ما در بودجه های ملی نادیده گرفته نشود. تا آسمان هست باید زنده ماند و نفس کشید و برای توسعه رشت از جان مایه گذاشت.

با بی کفایتی برخی مدیران، سایه درخت توسعه رشت از هم نسلان ما دریغ شد اما هنوز سه مولفه امیدوارکننده برای تنومند شدن درخت توسعه رشت در آینده وجود دارد. نخست، فرهنگ غنی مردمان رشت که به عنوان ریشه درخت توسعه شناخته می شود. دوم برنامه ۲۰ ساله که توسط اساتید دانشگاه گیلان تدوین شده و می تواند بستر مناسبی برای رشد این ریشه و تنومند شدن درخت توسعه فراهم سازد و سوم رسانه هایی که قدرتشان در کنار یکدیگر انکارنشدنی است و می تواند با همراهی شهروندان ضمانت اجرای این برنامه ها باشد.

به امید روزی که آیندگان ما، دمی در سایه این درخت بیاسایند. همه ما به امید زنده ایم؛ پس در کنار یکدیگر باشیم؛ به امید آن روز…