به گزارش حرف تازه، مختار جباری مشاور عالی شهردار اسبق رشت در یادداشتی نوشت: تیم مارشال در کتاب «زندانیان جغرافیا» میگوید؛ دو نوع مشکل در قطب شمال وجود دارد، خیالی و واقعی. از این دو، مشکل خیالی واقعیتر است.
با اجازه میخواهم به نیابت از تیم مارشال بگویم دو نوع مشکل در شمال ایران (رشت) وجود دارد، خیالی و واقعی. از این دو، مشکل خیالی ما واقعیتر است! حالا توضیح می دهم داستان این شهر چیه.
وقتی عدهای دور هم جمع می شوند که یک موضوعی را مدیریت کنند، یا برای موضوعی سیاست گذاری کنند و یا مسئلهای را حل کنند باید سه ویژگی داشته باشند: ۱- دغدغه مشترک ۲- تصویر مشترک ۳- زبان مشترک
از این سهگانه، دغدغه مشترک سهل الوصلتر است و بعد از آن تصویر مشترک قرار دارد و اما گیر اصلی ما در زبان مشترک است.
طبیعتا اعضای شورای شهر رشت همهشان دغدغههای مشترک از شهر رشت دارند. همه این آقایان نگران موضوع سراوان هستند، نگران وضعیت رودخانههای رشت هستند، نگران کم برخوردار بودن شهر رشت از فضای سبز هستند، نگران این هستند که این شهر عملا فاقد کمربندی است، نگران موضوعات زیر ساختی و کالبدی شهر هستند و ….
و باز هم طبیعتا اعضای شورای شهر رشت بواسطه دسترسیهایی که به آمار و ارقام بودجهای شهرداری دارند و همچنین دسترسیهایی که به گزارشات تخصصی در مورد وضعیت سرمایه گذاری در رشت و دیگر گزارشات موضوعی مربوط به رشت دارند تقریباً تصویر مشترکی از وضعیت رشت در ذهن دارند.
و اما بزنگاه اصلی شورا نشینان رشت در دورهای مختلف که موجب شده شهر رشت از شهر اولینهای ایران در پدیدههای شهری و انسانی در یکصد سال گذشته تبدیل به شهر اولین در تغییرات هفت یا هشت ماهه شهردارانش بشود ناشی از فقدان زبان مشترک است.
ممکن است سوال شود، چرا وقتی عدهای دغدغه مشترک دارند، تصویر مشترک دارند به زبان مشترک نمیرسند!؟
پاسخ به این سوال همان جمله ابتدای این نوشتار از جناب «تیم مارشال» است. واقعیت این است که بررسی عملکردی و رفتاری شورانشینان شهر رشت در ادوار مختلف نشان میدهد در میان اعضای شورا مشکل خیالی واقعیتر از مشکل واقعی است. حتما میپرسید این یعنی چه؟
آنچه موجب میشود اعضای شورا چند ماه پس از انتخاب شهردار و هنوز به یک سال نکشیده چراغ استیضاح را روشن کنند تعارضات منافع هر کدام از اعضای شورا در سازمان شهرداری است. شاید لزوماً این منافع، منافع شخصی هم نباشد. و حال چرا این تعارضات منافع ایجاد میشود؟
وقتی عدهای دور یک میز جمع میشوند برای همکاری مشترک جهت راهبری یک موضوع مشخص (در اینجا مدیریت شهری) تعارض منافع بینشان ایجاد میشود که هر کدام از آنها چشم به سقف منافع خود داشته باشند.
آقای کارگرنیا که خود سالها رئیس پلیس این شهر بودند به خوبی می دانند که وقتی بین شهروندان اختلافی مالی پیش میآمد ناشی از این بود که هر کدامشان بدنبال حداکثر منافع بودند.
آقای عباس نژاد به خوبی می دانند که در فعالیت اقتصادی چنانچه دو شریک نخواهند به کف منافع خود بسنده کنند و هر کدام به دنبال سقف منافع باشند این شراکت زود به بن بست خواهد رسید.
آقای رضویان خوب میدانند که توسعه یافتگی و عقلانیت معطوف به توسعه از شیوههای حل منازعه برمی خیزد و این یعنی تعریف کف منافع برای طرفین منازعه.
آقای عاشری که خود روزی شهردار بودهاند به خوبی می دانند که برای شهردار چقدر دشوار و عملا غیر ممکن است تامین منافع حداکثری تک تک اعضای شورا.
آقای نوری هریس به خوبی می دانند که گروههای مختلف آذری زبان در رشت به واسطه همین دنبال روی سقف منافع سالها دچار اختلاف و منازعه بودند.
آقای رمضانی می دانند که اساساً علم حقوق به دنبال توازن منافع بین شهروندان است نه حداکثر منافع برای کسی یا گروهی.
آقای نادر حسینی حتماً درک می کنند که اگر برخورداران جامعه به حداکثر منافع نمیاندیشیدند اکنون مددجویان کمیته امداد حداقلی از برخورداری را داشتند.
بقیه اعضای شورا که نامشان را نبردهام نیز به خوبی آگاه هستند که اگر در اصفهان در تبریز در قزوین و … شهرداران به سال پنجم و ششم و حتی دوازدهم خدمت رسیدند به واسطه این بود که اعضای شورای این شهرها به منطق حداقل منافع خودشان رسیدند وگرنه امکان ندارد اعضای شورای یک شهر به فکر حداکثر منافع باشند و شهردار آن شهر بتواند به یک سال برسد.
شورانشینان شهر رشت اراده کنند و به زبان مشترک برسند تا بتوانند دغدغههای مشترکشان برای رشت را رفع و رجوع کنند وگرنه تصویری که از آنان خواهد ماند تصویری کدر و مات است که بعدها حتی نمیتوانند این تصویرشان را به فرزندان خودشان هم نشان بدهند.
ارسال دیدگاه