در باب یک اتفاقِ خجسته و ادای دین یک کارگردان غیربومی با اجرای دو نمایشنامه چخوف به زبان گیلکی
محمدتقی پوراحمد جکتاجی – گروه نمایشی «لیو» در رشت دو نمایشنامه کوتاه از نویسنده بزرگ روس «آنتوان چخوف» را روی صحنه برده است. ویژگی بارز و لطف کار این گروه در این بود که نمایشنامههای کوتاه «خرس» و «خاستگاری»(خواستگاری)* چخوف تماماً به زبان گیلکی اجراشده و به همین منظور یعنی به خاطر تازگی و طراوت کار […]
محمدتقی پوراحمد جکتاجی – گروه نمایشی «لیو» در رشت دو نمایشنامه کوتاه از نویسنده بزرگ روس «آنتوان چخوف» را روی صحنه برده است. ویژگی بارز و لطف کار این گروه در این بود که نمایشنامههای کوتاه «خرس» و «خاستگاری»(خواستگاری)* چخوف تماماً به زبان گیلکی اجراشده و به همین منظور یعنی به خاطر تازگی و طراوت کار اجرای نمایش با کلام گیلکی، تماشاچیان بسیاری را بهسوی خود کشید. چخوف نویسندهای نامآور در جهان است. وی اساساً رئالیست است و در بیشتر موارد از طنزی فاخر و گزنده در آثارش استفاده کرده است. کسب خبر فوق برای نگارنده که به اینگونه مسائل حساس است بسیار شعفانگیز بود. درعینحال بیم داشت ترجمۀ گیلکی نمایشنامه خوب و درست انجام نگرفته باشد چون نام مترجم ناآشنا بود. ثانیاً به خاطر طنز نهفته در متن، بیم داشت مجریان و بازیگران به دامن لودگی رایج در سریالهای تلویزیونی شبکه باران افتاده باشند و طنز فاخر چخوف را به دامچاله هزل و شوخی تا حد لودگی خودمانی پایین آورده باشند.
خوشبختانه شبی از این شبها را مهمان کارگردان و یکی دو تن از عوامل اجرایی نمایش بودم و در ردیف اول شاهد اجرای نمایش شدم. بازیگران همگی از هنرپیشگان جوان بومی و تازهکار بودند که در لوای تجربه، وسواس کار و تعلیم عملی محمدحسن معجونی کارگردان مطرح و جوان کشور در مدتی کوتاه آموزش دیدند و بهراستی از پس یک اجرای خوب برآمدند.
متن ترجمه که توسط یکی از بازیگران زن « خانم مریم نژاد» صورت گرفت معول و مقبول بود. در بخشی جاها، واژهها و اصطلاحات التزام داشت که ویرایش شود و با واژههای دیگر جایگزین گردد اما از معانی و مفاهیم آنقدر دور نبود که بتوان اشکال عمده گرفت. هدف انتقال پیام به مخاطب و جدیتی که در کار اجرا بود خوشبختانه آن عادت نامعقول صداوسیما مرکز گیلان را از ذهنها پاک کرد. مضاف بر این که گویشور گیلکی بودند یا تمرین زیاد کرده بودند بر دیالوگ مسلط بودند. هرچند یکی دو تن گیلکی را با لهجه فارسی ادا میکردند اما درمجموع موفق عمل کردند و مزاحم لبولوچه خود آنطور که بازیگران شبکه باران متوسل میشوند، نشدند.
تندی و شتاب در دیالوگ، نقایص کوچک کلامی را از میان میبرد و البته چون طیف وسیعی از مخاطبان، جوان بودند و شاید به گیلکی هم تکلم نمیکردند حتماً نقایص اندک موجود را متوجه نشدند و این عمل موجب رضایتمندی در کل نمایش شد.
مسئله مهم این که متن اصلی یعنی روس و اجرای آن به هر زبانی (حتی فارسی) به خاطر طنز نهفته در آن خود به خود خنده بر لب مینشاند. از این رو بیم آن میرفت این طنز پاک و ژرف تحتالشعاع نوعی کلام گیلکی قرار گیرد که علیالظاهر برای طیفی از مخاطبان گیلک بهغلط کمیک به نظر میآید.
خوشبختانه چون نمایشنامه با کارگردانی قوی و هدفمند توام بود این نقیضه اصلاً مشهود نبود. حداقل برای گیلکانی که بهخوبی به این زبان تکلم میکنند و به زوایای ادبی، مجازی و استعاری واژههای آن واقفند و در زبان روزمره خود به کار میگیرند، یک نقطه اوج بود. اما ممکن است خندهای که بر لب بعضی تماشاچیان جوان مینشست از طنز چخوف مایه نمیگرفت بلکه از شنیدن واژهها، عبارات و اصطلاحات آشنایی بود که بازیگران بر زبان میآوردند، هرچند به جد ادا میشد اما آنها، آن را طبق عادت به سیاق بازیگران لوس شبکه صداوسیما میگرفتند.
اجرای نمایش خرس و خاستگاری آنتوان چخوف به زبان گیلکی، به کارگردانی محمدحسن معجونی اتفاق خجستهای بود که افتاد و باید مورد تشویق و استقبال قرار میگرفت که گرفت و جای امیدواری است از سوی همین گروه یا گروههای دیگر نمایشی با گزینش متنهای مناسب کلاسیک و توالی بیشتر و اجرای بهتر تداوم یابد. این نمایش نشان داد اگرچند تا جوکیست شوخ و منگول بر اثر جهل ناخواسته عادتی را بر مردمی روا میدارند و آن را در جامعه نشت میدهند، در مقابل هنرمندان اصیل و مردمی با اجرای خوب و عرضه کارهای درخشان میتوانند این عادات را بزدایند. و ارزش زبان و زیباییهای نهفته و نهان گیلکی را عیان کنند. این یک نمونه از کار درخشان است.
اما نکته دراماتیک و قابل تأمل و آزاردهنده دیگری هم در پس پشت این نمایش وجود داشت و آن در بخشی از مصاحبه محمد غلامی پور با کارگردان نمایش حسن معجونی که در شماره مورخ ۲۹ تیر روزنامه گیلان امروز منتشر شد نهفته است. در این مصاحبه پرسشگر از کار گردان میپرسد: «چخوف خود نویسنده طنازی است و در واقع طنز برای او ابزاریست که جامعه را به تیغ نقد بکشد، بعضاً دیده میشود برخی از نویسندهها مثل نیل سایمون در مواجهه با چخوف با خود او هم شوخی میکنند. شما تصمیم گرفتید این دو متن چخوف را به زبان گیلکی اجرا کنید. آیا شما قصد داشتید با چخوف سر شوخی را باز کنید یا نیت دیگری داشتید؟»
معجونی جواب میدهد: «نه. داستانی که نیل سایمون با چخوف دارد چیز عجیبی نیست چون خود چخوف با کسانی که معاصر او هستند این شوخی را دارد و حتی با خود هم شوخی می کند. انتخاب زبان گیلکی شوخی نیست بلکه بیشتر بحث ظرفیت این زبان است؛ این که طنزی که ما در زبان روسی با آن مواجه ایم اگر بخواهیم معادل دقیقی برای آن پیدا کنیم راحت میشود در سطح زبان گیلکی آن را دید. این زبان یک شیرینی خاصی دارد. همانطور که خودتان هم اشاره کردید به دلیل این که دروازه ورودی این زبان است واژههای مشابه هم زیاد دارد. بنابراین آن طنزی که من در این زبان میشنوم و پیش تر در حد صوت حس میکردم ولی حالا دیگر برایم قابل فهم است به نظر من روی این کار چخوف خیلی خوب مینشیند.»
پرسشگر سؤال جالب توجه دیگری مطرح میکند: «نمیترسید از این که ظرفیت متن تحتالشعاع قرار بگیرد؟ متأسفانه زبان گیلکی طی این سال ها به دلیل رویکردغلط صداوسیمای گیلان و به عقیده بسیاری سواستفاده از قابلیتهای گیلکی در طنزهای سخیف بسیار مورد آسیب قرار گرفت و نسل جدید را به سمت زبان فارسی سوق داد. به هر حال این احتمال وجود دارد که انتخاب زبان گیلکی فارغ از نام شما باعث شود یک دسته از مخاطب ناخودآگاه پس بزند. چنین نگرانیهایی در این تصمیم نداشتید؟»
معجونی جواب میدهد: «زمانی که پیشنهاد ترجمه این نمایشنامه به گیلکی را دادم خود بچهها خیلی مقاومت و مخالفت داشتند. دلیل آنها هم دقیقاً همین دلایلی بود که شما اشاره کردید؛ بین این زبان با نمایش و مقولهای فاخر فاصله افتاده است توسط یک سری از کارهایی که جُنگ است. البته من تلویزیون نگاه نمیکنم اما میدانم که همان ظرفیتی که میدانیم که به نوعی می تواند طنز ایجاد کند به نفع خودشان مصادره کردهاند؛ یعنی روی مفاهیمی فوق العاده سطحی و سبک. از این رو این مقاومت از روز اول وجود داشت و همه معتقد بودند که استفاده از گیلکی باعث میشود به سمت آن فضا کشیده شود. اما من به آنها گفتم نگران نباشند، خروجی آن جُنگ نیست بلکه خروجی آن چخوف است. این مقوله اصلاً به شما اجازه نمیدهد به آن سمت بروید و من هم اصلاً علاقهای ندارم بی دلیل تماشاچی را بخندانم. طنزی که من همیشه با آن سرو کار داشتم خیلی فرق داشته است و مقولهای نبود که صرفاً آدم ها را سرگرم بکند. به نظر من باید حیثیتی را که از این زبان رفته است به نحوی بازگرداند. وقتی من به عنوان شنونده میبینم که این زبان چه ظرفیت و قابلیتی دارد، میتوانم تا آخر ادامه بدهم و خراب شود و میتوانم نگه دارم و در جای درستی از آن استفاده کنم. به همین دلیل فکر میکنم چخوف جای درستی است برای این زبان.»
به گمانم کارگردان معجونی بیش از هر گیلکی و بهتر از هر گیلک زبانی توانسته در این پرسش و پاسخ نسبت به زبان گیلکی ادای دین کند. نمایشی را که مترجم و بازیگران همولایتی و بومی با دودلی و تزلزل رأی پذیرفتند، کارگردان هم وطن غیربومی با اطمینان و یقین به موضوع به کار بست و به فعل درآورد. باید از او و بازیگران و دست اندرکاران نمایش تقدیر و تشکر کرد.
پینوشت:
متن فوق که نوشتهی محمدتقی پوراحمد جکتاجی، مدیرمسئول مجلهی «گیلهوا»ست و پیش از این در شمارهی ۱۴۲ این مجله منتشر شده بود.
*در پوستر فیلم خواستگاری «خاستگاری» نوشته شده است
ارسال دیدگاه