خانه فراموششده دکتر معین
حرف تازه : کمتر کسی در محله زرجوب رشت، سراغ خانهای را میگیرد که اولین دانشآموخته دکترای زبان و ادب پارسی را در خود پرورانده است… کمتر کسی در محله زرجوب رشت، سراغ خانهای را میگیرد که اولین دانشآموخته دکترای زبان و ادب پارسی را در خود پرورانده است. حتی در کوچه پسکوچههای محلهای که […]
حرف تازه : کمتر کسی در محله زرجوب رشت، سراغ خانهای را میگیرد که اولین دانشآموخته دکترای زبان و ادب پارسی را در خود پرورانده است…
کمتر کسی در محله زرجوب رشت، سراغ خانهای را میگیرد که اولین دانشآموخته دکترای زبان و ادب پارسی را در خود پرورانده است.
حتی در کوچه پسکوچههای محلهای که به بقعه خواهر امام میرسد، کسی تابلوی بنبست «معینالعلما» را ندیده است. از شکل و ابعاد تابلو بر میآید که شهرداری رشت در دهه ۱۳۷۰ در ابتدای بنبست این تابلو را نصب کرده است. فرسودگی ناشی از باد و باران و تجدید رنگ نکردن تابلو، مانع از خوانش صحیح «بنبست معینالعلما» میشود. شاید به همین دلیل باشد که ساکنان این محله نیز تابلو را ندیدهاند.
«معینالعلما» پدربزرگ دکتر محمد معین بود. محمد ۶ سال بیشتر نداشت که پدر و مادرش را به فاصله کوتاهی از دست داد. آن سالها، شیوع بیماریهای مختلف خیلیها را از پا درآورده بود.
از آن پس پدر بزرگش یعنی «معینالعلما» تکفل محمد ۶ ساله و برادرش را برعهده گرفت. محمد به مکتب خانه «میرزا غلامرضا تهرانی» فرستاده شد. بعد از ایجاد اداره ثبت احوال در رشت، خانواده معینالعلماء به اعتبار لقب رسمی پدربزرگ، نام فامیلی «معین» را انتخاب کردند. معینالعلماء با کمک اهالی، مکتب خانه میرزا غلامرضا را به مدرسه ابتدایی تبدیل کرد. پس از تبدیل مکتبخانه به مدرسه، تیزهوشی محمد موجب شد در کلاس پنجم بنشیند.
محمد معین در تهران و در سال ۱۳۰۳ در رشته ادبیات فارسی و علوم تربیتی موفق به دریافت مدرک لیسانس شد.
رنگ پریدگی تابلو
حالا به دنبال خانهای میگردم که معین دردهای یتیمیاش را در آن پنهان کرده بود. اما از ابتدای کوچه شهید محمد گلبندی در محله زرجوب تا انتهای بقعه خواهر امام کسی حتی تابلو «معینالعلما» را هم ندیده است.
سید حسین پوروکان ۵۰ سال است ساکن این کوچه است ولی یکبار هم نام کوچه گلبندی را نشنیده، محلهای که محمد معین شادیهای کودکانهاش را در آن، جاگذاشته است. در میانه کوچه یاد شده، تابلو «بن بست معینالعلما» بر دیوار خانه فرسودهای نصب شد، صاحبخانه زنی است که ۱۲ سال است در این محله زندگی میکند. آدرس دقیق خانه را نمیداند ولی به دلیل تردد تعدادی دانشجو برای عکس گرفتن در سالهای قبل، شنیده که خانه معین همین حوالی است. تا انتهای بنبست تو درتوی معینالعلما راهنمایم میشود. یکی از اهالی کوچه، مخروبهای را نشان میدهد که در ورودی آن را با زنجیر بستهاند.
او میگوید: اینجا خانه معین بود. حدود ۱۵ سال پیش این خانه را تبدیل به «مدرسه غیرانتفاعی فرهنگ» کردند. یک سال بعد مدرسه تعطیل و به چهارراه میکائیل منتقل شد.
سقف فروریخته خانه
زنجیر بیقفل را میتوان راحت باز کرد. مشاهده سقف فروریخته بنا و خانه معینالعلما که حالا ۳ پاره و به ۳ مالک جدید فروخته شده است؛ تصویر غمانگیزی را برای هر بیننده ایجاد میکند. بخشی از دیوار ضلع شمالی فروریخته و با سیمان و آجر مسدود شده است. ظاهر بنا نشان نمیدهد که قدمت آن ۱۰۰ سال باشد.
«رضا علی پور» ۴۰ سال است در خانهای زندگی میکند که بعدها فهمیده مالک نخست آن پدربزرگ دکتر محمد معین بوده است. منزل وی در جنوبیترین ضلع بنبست دوم قرار دارد.
وی در اینباره میگوید: من ۴۰سال پیش از یک بانک این منزل را خریدم. موقع انتقال سند، ابتدای کوچه را به من نشان دادند و گفتند عمارت آن سوی کوچه منزل دکتر معین بوده است. ابعاد و شکل زمین نشان میدهد این خانه یکپارچه بوده و بعدها وراث با تفکیک، آن را به ۳ مالک مجزا فروختهاند.
علیپور بعد از زلزله، خانه خود را بهسازی کرده و حالا خانهای دو طبقه در ضلع جنوبی خانه معینالعلما سربرآورده است.
به گفته یکی دیگر از اهالی، بخشی از عمارت را هم فردی به نام «دکتر لشت نشایی» خریده و سالها اجاره داده بود. با خروج مستأجرها، حالا هر ۲ بخش باقیمانده متروکه شده است.
دیواری از جنس بلوک، حیاط بزرگ معینالعلما را ۲ پاره کرده، به سختی میتوان از بالای دیوار وارد حیاط دوم شد. بخش قدیمی خانه آن سوی دیوار است. با درختان انجیر و انار و انبهای که خشکیده، سقف عمارت کاملاً فروریخته و از سفالهای انباشته شده در گوشه حیاط میتوان فهمید سربندی سقف خانه معینالعلما، سفال چین بوده است. کاشیهای جدید آشپزخانه هم گویای تغییرات شگرف در معماری نخستین است.
غفلت از یک ظرفیت فرهنگی
در خیلی از شهرها، منزل شخصی شعرا و بزرگان بهعنوان یک مرکز فرهنگی تغییر کاربری داده شده است. خانه شهریار در تبریز و ایجاد بنیادی پژوهشی به نام وی تنها یکی از این نمونههاست. آیا زادگاه اولین فارغالتحصیل دکترای زبان و ادب پارسی در کشور ارزش راه اندازی چنین مرکزی را نداشت؟!
دکتر معین دین خود را به زبان فارسی ادا کرد، چه در سالهایی که عضو فرهنگستان بود، چه زمانی که با علی اکبردهخدا در تدوین لغتنامه همکاری میکرد و چه وقتی که لغتنامه معین را مینگاشت.
دکتر محمد معین، بر اثر بیخوابیهای مکرر و کار علمی زیاد برای شرکت در یکی از کنفرانسهای خارج از کشور، (قبل و بعد از سفر) در روز نهم آذر ۱۳۴۵ در دفتر گروه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، بیهوش شد؛ اغمایی که ۵ سال طول کشید و مرگ او را در سیزدهم تیر ۱۳۵۰ رقم زد.
خانه معین در تهران
سال ۱۳۸۰ خانه استاد معین درتهران به همراه خانه امیرجاهد، بهمنظور تأسیس موزه در اختیار شهرداری منطقه ۱۴ تهران قرار گرفت و حالا منزل شخصی دکتر معین، بهعنوان مرکز فرهنگی «غدیر»کاربری جدید یافته است.
مقایسه این تغییر کاربریها با خانه معینالعلما در رشت، جایی که محمد ۶ ساله در آن بزرگ شد و بالید، نشان میدهد متولیان فرهنگی استان تا چه اندازه در حفظ میراث فرهنگی این شهر سستی به خرج دادهاند. حفظ این خانه میتوانست بهعنوان یک ظرفیت در حوزه پژوهش در زبان و ادبیات فارسی و زبان گیلکی مورد استفاده قرار گیرد؛ ولی گویا عزمی در مسئولان و مدیران شهری برای استفاده از چنین ظرفیتهای فرهنگی دیده نمیشود. خانهای که میتوانست پیش از اینکه مخروبه و زبالهدانی شود، ثبت میراثی شود و تغییر کاربری یابد.
نویسنده: پالیز پارسا – همشهری – رشت
ارسال دیدگاه