بازخوانی یادداشتی از بهنیا ثابت رفتار در آستانه سال نو؛

حاجی فیروزها آینه تمام قد عملکرد نهادهای فرهنگی

بهنیا ثابت رفتار – چند روزی است که در سطح شهر رشت حاجی فیروزهای قرمز پوش و روسیاه دیده می شوند. شب گذشته دو تن از آنها را از نزدیک دیدم. پس از آنکه برنامه شان را در بین مردم برای لحظاتی به طور کاملا هنرمندانه اجرا کردند و لبخند را بر لبان حضار نشاندند […]

بهنیا ثابت رفتار – چند روزی است که در سطح شهر رشت حاجی فیروزهای قرمز پوش و روسیاه دیده می شوند. شب گذشته دو تن از آنها را از نزدیک دیدم. پس از آنکه برنامه شان را در بین مردم برای لحظاتی به طور کاملا هنرمندانه اجرا کردند و لبخند را بر لبان حضار نشاندند قطره ای اشک در گوشه چشمان یکی از آنها حلقه زد و آن یکی هم سرش را پایین انداخت و رفتند. نمیدانم از کجا آمده بودند و به کجا رفتند. نه میشناختمشان و نه از حال و روز و روزگارشان خبر داشتم. هرچه بود سبب شد امروز به آنها فکر کنم و برای آنها و به احترام آنها بنویسم.
در این راستا گزارش سال گذشته یک خبرگزاری توجهم را جلب کرد. گزارشی که در آن از درآمد بالای حاجی فیروزها پشت چراغ قرمز گفته بود. از پول زور و از رقت انگیز بودن صورت سیاه کودکان خیابانی که حاجی فیروز شده اند و البته اشاره ای هم داشت به کوتاهی نهادهای فرهنگی در شادی مردم و احیای سنت های استقبال از سال نو.
تا حالا حساب کردید حاجی فیروز ها چند هزار تومان بدهی دارند ؟ یا چند شب با شکم گرسنه خوابیدند؟ یا مثلا چند بار در مقابل خانواده شان رو سیاه شده اند ؟ یا چقدر پول کم داشتند که نتوانستند لباسی نو در نوروز بر تن فرزندانشان بپوشانند ؟ تا حالا فکر کرده اید چرا مردم به راحتی به آنها پول می دهند؟
حاجی فیروزها رویاها و آرزوهای بر باد رفته بسیاری دارند. بارها به خودتان اجازه داده اید در مورد آنها هر طور که دوست داشته اید قضاوت کنید. حتی چشم دیدن درآمد چند روزه آنها را هم نداشتید .
حاجی فیروزها از هیچ کس پول زور نمی گیرند. سر هیچ کس کلاه نمی گذارند. آنها با لباسی سرخ و صورتی سیاه ، با دایره زنگی و آوازهای دلنشین ، با صدای خاص و دلنشینشان چند لحظه مردم را شاد می کنند و مردم به آنها هدیه ای می دهند تا شاید عمونوروزهایشان هم چند روزی کمی شاد باشند. همان هایی که با تمام مشکلاتشان با تمام غمها و گرفتاریهایشان چند لحظه لبخند و شادی را برای این مردم به ارمغان می آورند. همان ها که حرف هایشان رنگ و بوی خودخواهی ندارد. همان ها که لبانی خندان و چشمانی پر از غم دارند.
بله ، حاجی فیروزهای ما هنوز هم مروج فرهنگ اصیل ایرانی هستند. فرهنگ اصیل ایرانی یعنی گرفتن دستان یک نیازمند. چه فرقی میکند حاجی فیروز ما دستش به دهانش برسد که این کمک های مردمی را به دست فقیران برساند یا خودش نیازمندی باشد که مستحق این هدایاست؟ بگذارید حاجی فیروزهای ما با زغال صورتشان را سیاه کنند اما شب عید در مقابل خانواده شان روسیاه نشوند. شاید خانواده هایشان هم ندانند که لباس یا آجیل شب عیدشان هدایای مردم است. مردمی زمینی که به سان بابانوئلی (مثلا آسمانی) با قلبی بزرگ و فرازمینی برای آنها که نیازمندند هدیه ای می دهند.
به راستی برای آن کودک خیابانی که در گرما و سرما کنار خیابان بوده و با سختی روزگار گذرانده در تمام سال چه فکری کرده ایم ؟ آیا این که در تمام سال در چهار راه ها کودکانی فقیر را میبینیم روسیاهی برای فرهنگ ایرانی نیست و این موضوع رقت انگیز نیست ؟ و تنها در روزهای پایانی سال که لباس حاجی فیروز می پوشند شما آنها را میبینید و نگران فرهنگ ایرانی می شوید ؟ به اعتقاد بنده این حاجی فیروزها آینه تمام قد از عملکرد نهادهای فرهنگی مربوطه اند. نهادهایی که هرکدام اربابی دارند که سرش را بالا نمی کند تا عملکردش را ببیند و اگر هم سری بالا بیاورد احتمالا این کودکان را زیر سوال می برد.

«آینه چون نقش تو بنمود راست// خود شکن، آئینه‌شکستن خطاست»