تاریخچه سرکوب رسانهها در استان گیلان
حرف تازه – معین حسن زاده : شاید برای هیچکس باورپذیر نباشد که آغاز کار نشریات در استان گیلان با بگیر و ببند و سرکوب همراه بوده است! خیرالکلام را نخستین نشریه گیلانی میدانند، آنگونه که استاد فریدون نوزاد در کتاب تاریخ جراید و مجلات گیلان از آغاز تا انقلاب اسلامی نوشته است: “نخستین روزنامه وزین و ارزندهای که در گیلان چاپ و نشر گردید، خیرالکلام به صاحبامتیازی و مدیرمسئولی بهشتی روان افصح المتکلمین بود.”
آشنایی با ابوالتوقیف شده رسانههای گیلان!
جهانگیر سرتیپپور (۶ آذرماه ۱۲۸۲ ش در محله سبزهمیدان رشت – ۷ آذرماه ۱۳۷۱ ش در تهران) ترانهسرا، نویسنده، هنرمند، سیاستمدار گیلانی و شهردار اسبق رشت (سال ۱۳۳۰ به مدت ۲ سال) در کتاب نامها و نامدارهای گیلان (نشر گیلکان – ۱۳۷۱) درباره او مینویسد: شیخ ابوالقاسم معروف به ملاباشی و ملقب به افصح المتکلمین از مردم املش، مجاهدی مؤمن و فاضل بود. در ادبیات فارسی و عربی، دانش ریاضی و نجوم دستی داشت و از روزنامهنگاران دوران مشروطه بود. وی صاحب نخستین روزنامه سربی در رشت به نام «خیرالکلام» بود و در جریدهاش نارساییهای کشور و عوامل استبداد را نکوهش میکرد. «جهانگیر سرتیپپور» ادامه میدهد: وی چند بار از سوی مخالفان مشروطه مورد خشم قرار گرفت و بهحکم حاکم وقت، امیر اعظم، به چوب و فلک کشیده شد. پس از فتح تهران، علاوه بر خیرالکلام، روزنامههای ساحل نجات، خیال و راه خیال را در رشت و انزلی منتشر میکرد. خیرالکلام در سال ۱۳۲۸ تعطیل شد ولی فعالیت او در جراید دیگرش ادامه داشت.
در کتاب گوشههایی از تاریخ گیلان، بهاءالدین املشی (میزان) به کوشش محمدهادی میزان با مقدمه: حبیب یغمایی (بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران ۱۳۵۲) آمده است: “میرزا ابوالقاسم معروف به ملاباشی ملقب به افصح المتکلمین از اهالی رانکوه قصبه املش بوده که معمولاً در تهران و رشت اقامت میگزید، مردی بود از هر جهت به زیور طبع آراسته، دارای حسن خط در نسخ و نستعلیق و صاحب اطلاعات در ریاضی و هیئت و نجوم و ادبیات فارسی و عربی”
ابراهیم فخرایی (۱۲۷۸ رشت – ۱۶ بهمن ۱۳۶۶ تهران) معلم، روزنامهنگار، وکیل، پژوهنده، کمیسر فرهنگی جمهوری شوروی گیلان و از فعالان فرهنگی گیلان در کتاب گیلان در جنبش مشروطیت هم درباره او گفته است: خیرالکلام روزنامهای بود که در سال ۱۳۲۵ هجری قمری به مدیریت شیخ ابوالقاسم افصح المتکلمین در رشت منتشر شد و پس از نشر چند شماره به دست آقا بالا خان سردار افخم توقیف شد. روزنامه مزبور قبلاً به دست امیر اعظم توقیف شده و مدیرش را به علت حمایت از مشروطیت مضروب ساخته بودند. افصح در نخستین شماره خیرالکلام به استناد گفتار یکی از خلفا مطلبی درباره آزادی مینویسد که بسیار خواندنی است. خیرالکلام یک بار دیگر در ذیقعده ۱۳۲۸ هجری قمری به دستور بهاء السلطنه، فرماندار رشت، توقیف شد و پس از شکایت مدیرش به تهران، به دستور وزارت معارف، آزاد شد. فخرایی (نویسنده گیلان در جنبش مشروطه) درباره دیگر فعالیتهای مطبوعاتی وی ادامه میدهد: ساحل نجات او، روزنامهای بود که از طرف شرکاء مطبعه «ساحل نجات»، به مدیریت افصح المتکلمین، هفتهای ۲ بار در انزلی منتشر میشد. ارزش هر شماره ۳ شاهی بود و در سرلوحه روزنامه عبارات زیر خوانده میشود: روزنامه آزاد ملی- علمی – ادبی- تاریخی که از حمایت مشروطه و عدالت سخن میگوید.
در خصوص خیرالکلام آنطور که استاد فریدون نوزاد در کتاب تاریخ جراید و مجلات گیلان از آغاز تا انقلاب اسلامی نوشته است، شماره اول سال نخست این روزنامه در تاریخ ۱ مرداد ماه ۱۲۸۶ در روز یکشنبه آغاز شد و پس از ۸۰ شماره پایان یافت. دومین سال انتشار این روزنامه نیز از شنبه ۱۰ مهر ۱۲۸۸ آغاز شد و پس از نشر ۸۰ نسخه به سرآمد اما در سال سوم تعداد شمارههای انتشار یافته از روز ۲۱ مهر ۱۲۸۹ تا ۹۳ شماره ادامه پیدا کرد.
همچنین زندهیاد محمد صدر هاشمی در کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران (چاپ اصفهان – ۱۳۲۸ – ج ۲، ص ۲۶۱) معتقد است: “این روزنامه تا شماره ۶ از سال چهارم مورخ ۹ اردیبهشت ۱۲۹۰ نیز ادامه یافته است که البته استاد فریدون نوزاد بر این امر تأکید میکند که شخصاً این ۶ شماره را ندیده است.”
نکته جالب در این بین آن است که قیمت اشتراک سالانه این روزنامه در رشت ۱۸ قران، سایر بلاد داخله ۲۰ قران، قفقاز و روسیه ۵ مناط، فرنگستان ۱۴ فرانک، قیمت یک نسخه در رشت ۱۰۰ دینار و سایر بلاد داخله ۳ شاهی عنوانشده است! این بدان معناست که نشریات گیلان از ابتدای کار نگاهی بزرگتر از فضای یک شهر و یک استان به خود داشتهاند.
پس از ماجراهای مفصل عزل وزیر اکرم و ورود نصرالله میرزا امیر اعظم و در پی آن دستگیری میرزا ابوالقاسم افصح المتکلمین و چند تن از یاران “انجمن ابوالفضل” همسر میرزا ابوالقاسم که حق ملاقات با همسرش را در مدت ۴۵ روز زندانی شدن میرزا نداشت بجای آه و ناله شکوائیه به تهران برد و موضوع را به اطلاع جراید آزادیخواه برد. بنا به نوشته کتاب تاریخ سانسور مطبوعات در ایران (گوئل کهن – نشر آگاه – ۱۳۶۳ – ۶۲ – ص ۳۲۶) روزنامه وزین و مورد تائید جامعه صوراسرافیل در شماره ۱۵ خود نوشت: “قانون مطبوعات که هنوز از مجلس نگذشته و مجازات بیقانون هم گویا در هیچ کوره ده مملکت صحیح نباشد… اما… یکی از بین بیچارهها افصح المتکلمین از علمای رشت و مدیر روزنامه خیرالکلام است که با نصف بدن فالج و عدم قدرت بر حرکت، در زیر چوب، خون استفراغ کرده، امروز را از حیات محروم و مأیوس است، آیا بهتر نبود که… به مردم بنمایانید که هرکس از حدّ خودش تجاوز کرد ولو پهلوان هم باشد در دوره مشروطیت به مجازات میرسد…”
گفتنی است مرتضی عبدالهی در موسسه مطالعات مبارزات اسلامی گیلان (رنگ ایمان) تعداد شمارههای منتشر شده خیرالکلام را به ۲۵۳ شماره آورده است.
یک گیلک خوشسلیقه!
محسن حسینی استاد دانشگاه نیز در مراسم “نگاهی به تاریخچه گرافیک در گیلان” که در سالن اجتماعات حوزه هنری برگزار شده بود، با اشاره به اینکه گیلان به دلیل موقعیت جغرافیایی، تاریخی و سیاسی، تکنولوژی و لوازم آن بسیار زودتر از جاهای دیگر وارد استان شد، تصریح کرد: گیلان بعد از تبریز جزو ردههای نخست ورود تکنولوژی بوده است.
وی همچنین با بیان اینکه نخستین چاپخانهای که وارد گیلان شد از نوع سنگی بود و این چاپخانهها نیازی به تخصص خاصی نداشت، به نکتهای جالب در خصوص روزنامه خیرالکلام اشاره کرد و گفت: این روزنامه پس از منتشر کردن ۵۰ شماره آرم اختصاصی خود را به ۷ آرم دیگر تغییر داد که نشان از سلیقه این روزنامه برای جذب مخاطب بود.
یک شبهه تاریخی | هامائینک اولین نشریه گیلان است؟
زندهیاد جهانگیر سرتیپ پور در شماره ۱۵ سال اول هفتهنامه دامون (دوشنبه ۱ دیماه ۱۳۵۹–ص ۲) نخستین گام در روزنامهنویسی در گیلان را به سال ۱۸۸۰ میلادی برابر با ۱۲۵۸ خورشیدی به دکتر اتابکیان نامی با مجله هامائینک Hamaink (به معنی جامعه) میدانند اما استاد فریدون نوزاد معتقد است این تشکیک اشتباه است، بهویژه که از این مجله هیچگونه آگاهی و مشخصاتی در دست نیست و حتی هیچ فهرست مطبوعاتی ذکر نامی از هامائینک نکرده است.
وی در ادامه تأکید میکند: “بنا بر ادعای دو تن از ارامنه کلانسال و آگاه گویا این مجله به دو زبان ارمنی و فارسی برای ایرانیان ساکن بلاد قفقاز در باکو چاپ و نشر میشد. پس بنابراین به نظر میرسد این نظریه که نخستین روزنامه گیلانی همان خیرالکلام باشد صحیحتر است.”
نخستین لژیونرهای گیلانی رسانه چه کسانی بودند؟!
گفتنی است همزمان با خیرالکلام در گیلان، معتمد الاسلام رشتی در تهران نشریه اتحاد را در سال ۱۲۸۶ به چاپ میرسانید و میرزا محمدرضا حسنزاده (عبرت گیلانی) ۱ سال پس از وی در اصفهان مجله حقیقت را منتشر میکرد. پس از آن معتمد الاسلام رشتی مجدداً نشریهای جدید را با نام یادگار انقلاب راهاندازی کرده و در قزوین و در راه تصرف تهران به دست مجاهدان گیلک ۲۰ شماره از این نشریه را به مطبع رساند.
افصح المتکلمین مرد اول نشریات گیلان
شیخ ابوالقاسم افصح المتکلمین روزنامهنگار مبارز مشروطهخواه اما در ۱۱ شهریور ۱۲۸۶ و تنها پس از ۱ ماه و ۱۱ روز از انتشار نخستین شماره روزنامه خیرالکلام، این بار روزنامه ساحل نجات را در انزلی منتشر میکند. این روزنامه را شرکای ساحل نجات بنیاد نهاده و مسئولیت آن با افصح المتکلمین بود.
این روزنامه هفتهای ۲ بار به چاپ میرسید و ارزش هر شماره آن ۳ شاهی بود. در سرلوحه روزنامه عبارات زیر خوانده میشد: روزنامه آزاد ملی، علمی، ادبی، تاریخی که از حمایت مشروطه و عدالت سخن میگوید. از روزنامه ساحل نجات در نخستین مرحله انتشار ۷ شماره بیشتر منتشر نشد؛ و سرانجام توسط دولت وقت توقیف گردید.
استاد نوزاد مینویسد: انگیزه این تعطیلی معلوم نیست، اگرچه افصح اشاره به استبداد صغیر و بمباردمان و تعطیل مجلس مینماید، اگر چنین بود چرا بعد از رفع موانع، انتشارش از سر گرفته نشد و مدتی نزدیک به ۳ سال در سکوتی بیدلیل باقی ماند و در انتشار مجدد یعنی شماره ۷ شناسنامه روزنامه حذف گردید؟ به هر حال دوره دوم ساحل نجات از شماره ۸ شروع و بعد از نشر ۵ شماره که جمعاً ۱۳ نسخه میشود برای همیشه خاموش گردید. سرمقاله شماره ۸، دوره دوم ساحل نجات را مقاله “توقیف جریده خیرالکلام یا خلاف قانون مشروطیت” اشغال نموده بود!
حبلالمتین از تهران تا قفقاز
حبلالمتین دیگر روزنامه سرکوب شده است که خطوربطی به گیلان دارد. پس از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی، میرزا سید حسن خان کاشانی مدیر روزنامه حبلالمتین که در تهران به چاپ میرسید در تاریخ ۱ تیر ۱۲۸۷ به قفقاز تبعید شد و تا بهمنماه همین سال و همزمان با خیزش آزادمردان گیلانی در باز پس گرفتن مشروطیت ایران در آنجا میبود، بنا به آنچه در کتاب تاریخ جراید و مجلات گیلان از آغاز تا انقلاب اسلامی آمده است چون رشت خود را از غل و زنجیر استبداد رهانید، سید حسن مؤید کاشانی بیدرنگ به رشت آمد و بنا به نوشته رابینو در کتاب روزنامههای ایران (ه.ل. رابینو، ترجمه جعفر خمامیزاده، ص ۱۲۱– چاپ انتشارات اطلاعات) به نشر روزنامه حبلالمتین از ۲۳ اسفندماه ۱۲۸۷ تا ۵ مرداد ۱۲۸۸ در شهر رشت پرداخت.
در آخرین شماره این نشریه آمده است: البته بر خاطر هموطنان گرام پوشیده نیست که پس از خرابی بیت الشرف و انهدام کعبه آمال ایرانیان و طغیان ظلم و ستم و هجوم بلایا و مصائب وارده بر ملت مظلوم و خراب کردن ادارات جراید و اساس معارف و بستن زبان ملت، اداره یومیه حبلالمتین از سعایت دشمنان حرّیت و حامیان ظلم و شقاوت، مدت زمانی در بوته توقیف و تعطیل ماند تا آنکه در این اواخر به دستیابی و همراهی حامیان نوع و علمداران آزادی در رشت به وظیفه ملی خود قیام نموده و با عدم اسباب و کثرت موانع ایفای حق خود را نموده و بهقدر مقدور در طبع و انتشار جریده پرداخت.
در بخش دیگری از این اخطاریه میآید: برحسب امر مدیر محترم از این نمره به بعد دیگر در رشت طبع نخواهد شد.
در کتاب تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران نوشته پروفسور ادوارد براون (ترجمه محمد عباسی، ج ۲، ص ۳۴۰ چاپ کانون معرفت) آمده است: این روزنامه تا شماره ۵۱ در تهران چاپشده و شماره دیگر که در تصرف من میباشد مورخ ۱۵ مارس ۱۹۰۹ میلادی است که از انتشارات رشت است و عنوانش شماره ۵۶ سال دوم است و بدین طریق معلوم میشود که در مدت ۹ ماه سابق ۴ شماره نشر شده است.
نوع بشر توقیف شد؟!
نوع بشر یا بشر دیگر نشریه توقیف شده تاریخ گیلان است که ابراهیم فخرایی مدیر آن را محمدتقی شیرازی معرفی مینماید. رابینو در کتاب روزنامههای ایران تاریخ انتشار شماره اول نوع بشر را دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۲۹۰ عنوان میکند و آخرین شماره را منتشر شده در ۳۰ اردیبهشتماه همان سال یعنی تنها ۲۷ روز پس از انتشار نخستین شماره معرفی میکند!
برخی از منابع دلیل تعطیلی عجیب نوع بشر را توقیف میدانند و برخی دیگر آن را تعطیلی نشریه عنوان میکنند! هرچه که هست در ۱۳ خردادماه همان سال میرزا محمدتقی شیرازی به چاپ و انتشار روزنامه آموزگار اقدام مینماید.
بنا به اذعان زندهیاد ابراهیم فخرایی و پروفسور براون عدد انتشار این روزنامه که محل چاپ آن مطبعه سعادت رشت بوده است، شماره ۲۴ است. هرچند که این روزنامه کمتر در کشمکشهای سیاسی دوران وارد میشده و مندرجات روزنامه را نوعاً مقالاتی علمی و اجتماعی تشکیل میدادند.
سومین نشریه به نام گیلان و بازهم توقیفی دیگر!
زمستان ۱۲۹۸ سومین نشریه با نام گیلان در رشت و به صاحبامتیازی و مدیریت سعید صفی و محمدخان چاپ و منتشر میشد.
بنا بر کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران ج ۴، ص ۷۷ مجله اقبال در شماره نخست سال دوم خود در خصوص روزنامه گیلان مینویسد: این روزنامه مطبعه رشت به قلم آقای خسروی، مدیر و سردبیر جریده تهذیب به طبع میرسد، این روزنامه دارای اخبار داخله و مقالات مفیده است و هفتهای ۳ بار طبع میشود.
این روزنامه نیز پس از تنها انتشار ۴ شماره توقیف میشود ولی مدت توقیف طولانی نبوده و شماره ۵ آن پس از مدتی منتشر میشود و انتشار آن تا بیش از ۱ سال ادامه پیدا میکند. محل چاپ این روزنامه مطبعه اتحاد بود.
به “وقت” توقیف!
در سال ۱۳۰۱ باقر هدایتی امتیاز نشریه وقت گیلان را اخذ میکند. روزنامه طلوع در شماره ۴۹ خود در ۲۱ مهرماه ۱۳۰۳ ذیل عنوان تأسف در صفحه اول خود مینویسد: “جریده شریفه وقت بعد از انتشار دوازدهمین شماره دچار توقیف گردید، ما تأسفات خود را از این پیش آمد غیرمنتظره اظهار و انتظار داریم در رفع توقیف آن گرامی نامه تسریع شده و علاقهمندان به مطبوعات را امیدوار سازند.”
همچنین نشریه طلوع در شماره ۵۱ خود در تاریخ ۴ آبان ماه ۱۳۰۳ از رفع توقیف روزنامه وقت گیلان ابراز خرسندی میکند.
ابراهیم فخرایی هم نقرهداغ سانسور شد!
ابراهیم فخرایی در کتاب یادگارنامه فخرایی که به کوشش رضا لنگرودی (چاپ نشر نو – تهران ۱۳۶۳، ص ۷۹) آورده است: در سال ۱۳۰۲ امتیاز روزنامهای را به نام پیام به دست آورده، مصمم شدم خدمات مطبوعاتی را شروع نمایم، لیکن محسن قریب، رئیس معارف گیلان، روزنامه را به مجرّد انتشار طلیعه توقیف کرد، از او به مقامات بالا شکایت کردم، وزیر معارف وقت، حاجی محتشم السلطنه اسفندیاری، مجاز بودن نشر پیام را پس از رسیدگی به شکایت، تلگرافی اعلام نمود، محسن قریب به تلافی اینکه چرا دستورش را درباره پایان دادن به اعتصابات در انزلی اجرا نکردم، با وجودی که دق دلش را خالی کرده از فرهنگ اخراجم نموده بود، معهذا با وصف دریافت تلگراف مرکز همچنان سرسختانه مخالفت میورزید، برای بار دوم که دستور آزادی نشر پیام بدون هیچگونه قید و شرط از تهران رسید، او علیالظاهر خود را مطیع دستور مرکز جلوه داد و آزاد بودن نشر پیام را ابلاغ نمود، ولی در باطن به رئیس شهربانی گیلان استولبرگ سوئدی دستور محرمانه داد و او را به مخالفت با نشر روزنامه برانگیخت.
وی در بخشی دیگری میگوید استولبرگ پس از تحریک قریب به مطابع رشت دستور داد تا اقدام به چاپ پیام ننمایند که اقدامی خلاف قانون بود و وقتی با او ملاقات کردم خود را به کوچه علی چپ زده و موضوع را به دلایل امنیتی مربوط دانست!
ندای گیلان و توقیفهای پیاپی
میر محمود مدنی در سال ۱۳۰۲ روزنامه ندای گیلان را بنیانگذاری کرد که این روزنامه همهروزه چاپ و نشر میشد.
در دیماه همین سال به انگیزه نشر مقالات تند و مستدل علیه ظهور و بروز آثار استبداد و زورگویی و دستگاه حاکمه و وضع ناآرام و بیثبات کشور، دچار توقیف شد.
دوران این توقیف البته به ۷۰ روز رسید ولی این آزادی برای روزنامه ندای گیلان چندان به طول کشید. پس از فرارسیدن ایام انتخابات اردیبهشت ۱۳۰۳ و افشاگریهای ندای گیلان از برخی اتفاقات در جریان انتخابات، روزنامه طلوع خطاب به خوانندگان خود نوشت: “توقیف ندای گیلان”؛ یک مرتبه دیگر روزنامه ندای گیلان بدون جهت و علّتی از طرف دولت توقیف گردید.
علیرغم اظهار تأسف عیان و آشکار روزنامه طلوع عمر نشریه ندای گیلان به پایان رسید و هیچگاه دیگر به چاپ نرسید.
طلوع که خبر توقیف دادی همه عمر…!
طلوع از نشریات پر ارج و موردعلاقه مردم گیلان بود و در رشت نشر مییافت. صاحبامتیاز و مدیر این روزنامه محمود رضا و سردبیر آن ابراهیم فخرایی بود.
عمر این روزنامه بیش از ۲۲ ماه نپایید و شماره ۶۹ که آخرین شماره آن بود، در تاریخ ۷ آبان ماه ۱۳۰۴ منتشر شد تا این روزنامه در مدت کوتاه عمر خود ۲ بار طعم تلخ توقیف را چشیده باشد.
قرن چهاردهم قرن توقیف!
شادروان علی آزاده گیلانی در بهمنماه ۱۳۰۲ روزنامه قرن چهاردهم را چاپ و نشر داد. این روزنامه نیز پس از مدتی حدود ۲ سال توقیف شد.
حقایق یک توقیف
میرزا محمدی انشایی از آزادی خواهان صاحبنام گیلان بود و همراه با میرزا کوچک خان جنگلی انجمن روحانیون را در رشت بنیاد نهاد. زندهیاد میرزا محمدی انشایی از فومن به نمایندگی مجلس مؤسسان انتخاب شد.
او را که فردی بیآرام و قرار در مقابل ظلم میدانند، در مهرماه ۱۳۰۴ امتیاز روزنامه حقایق را اخذ نمود ولی قدرت رضاخانی او را نیز به مسلخ توقیف کشاند تا حقایق بیش از چند شماره نشر نیابد.
فکر جوان از تعلیق تا توقیف ۱۰ ساله
پس از توقیف روزنامه قرن چهاردهم علی آزاده گیلانی در تاریخ ۶ خردادماه ۱۳۰۴ امتیاز روزنامه فکر جوان را به دست میآورد. (کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران، ج ۴، ص ۸۵) اما انتشار آن تا پاییز ۱۳۰۵ به تعویق میافتد. دوره نخست این روزنامه ۴ سال با وقفههای اندک چاپ و نشر یافت و در سال ۱۳۱۰ از ادامه فعالیت این روزنامه جلوگیری به عمل آمد و این توقیف ناخواسته به مدت ۱۰ سال ادامه پیدا کرد.
در شهریور ۱۳۲۰ که جراید توقیف شده بار دیگر زنده شدند، فکر جوان همدوره دوم انتشار خود را آغاز نمود؛ اما قوامالسلطنه پس از آشوب ۱۷ آذر ۱۳۲۱ دستور توقیف همه جراید کشور را صادر نمود!
آزاده پس از ۱ سال مجدداً در ۲۲ آذرماه ۱۳۲۲ بار دیگر موفق به تجدید امتیاز فکر جوان شود و این دوره تا اسفندماه ۱۳۴۲ ادامه یافت.
آخرین شماره منتشر شده فکر جوان بهروز سهشنبه ۲۸ اسفندماه ۱۳۴۲ میرسد که پس از درگذشت آزاده گیلانی تداوم نیافت.
البرز زیر تیغ سانسور
شادروان شکرالله خان کیهان در ۱۷ خردادماه ۱۳۰۶ روزنامه البرز را در شهر رشت چاپ و منتشر نمود. البته مرحوم صدر هاشمی معتقد است که در بدو تأسیس محل انتشار روزنامه تهران بوده و در جلسه سوم خرداد ۱۳۰۶ شورای عالی فرهنگ محل انتشار را تهران معین کرده است ولی در ۱۷ خردادماه محل انتشار به رشت منتقل گردیده است.
ماجرای تیغ سانسور بر گردن البرز به آنجایی باز میگردد که این نشریه به انتشار دادگاه چند نفر از متهمین اختلال در نظم و امنیت عمومی را پوشش میدهد که پس از ۳ یا ۴ شماره روزنامه عصر طبق دستور مقامات از انتشار شرح محاکمه دادگاه متهمین صرف نظر شد.
اما البرز همچنان اسیر چنگال سانسور و توقیف بود بهگونهای که البرز نیز مانند سایر جراید آزادیخواه در محاق تعطیلی اجباری فرو رفت. پس از آزادی جراید البرز مجدداً انتشار یافت ولی با مشکلات بسیاری دستبهگریبان بود.
ایران کبیر و وحشت روس و ترک و افغان از اتحاد ملل ایرانی
محمد صدر هاشمی در کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران آورده است که جریده ایران کبیر را زندهیاد گریگور یقیکیان در ۱۹ فروردین ۱۳۰۷ در شهر رشت چاپ و نشر نمود. هرچند که خود یقیکیان مینویسد: در سال ۱۹۲۶ (احتمالاً ۱۳۰۴ و یا شاید ۱۳۰۵) امتیاز ایران کبیر را تحصیلکرده و شروع به انتشار نموده است.
این نشریه عقیده اتحاد ملل ایرانی نژاد فارس، کرد، ارمنی، افغان و… را تبلیغ میکرد که این موضوع به ذهن دولتهای شوروی، ترکیه و افغان، خوش نمینشست و در نهایت سبب شد این روزنامه نیز به مسلخ توقیف همیشگی کشیده شود.
معیشت ملی، گذران توده و سپیدرود از تعطیلی تا توقیف
در آن دوران فرهنگستان ایران اصرار عجیبی در پیراستن زبان پارسی از خود نشان میداد و افراد را مجبور به تغییر نام محل پیشه و نامهای دیگر میکرد. در همین راستا روزنامه معیشت ملی دوران کوتاهی را بهاجبار تعطیل شد تا خلیل یوسف زاده نوعی با تغییر نام روزنامه آن را گذران توده نامگذاری نماید.
این روزنامه از ۱۳۱۳ یا ۱۳۱۷ انتشار مرتب داشت و با توجه به آنکه در آن دوران در رشت روزنامه دیگری چاپ و نشر نمیشد، توانست تا ۱۳۲۰ ادامه حیات دهد.
پس از سرنگونی رضاخان نوعی نخواست روزنامه را با آن نام حفظ کند و درخواست امتیاز روزنامه دیگری را ارائه نمود.
نوعی توانست در تابستان ۱۳۲۰ اولین شماره روزنامه سپیدرود را با کاغذ سفید اعلا چاپ و منتشر کند. سپیدرود تا ۱۷ آذر ۱۳۲۱ مرتباً در رشت منتشر میشد و چون جراید کشور به دستور قوامالسلطنه همگی تعطیل شدند، نوعی نیز نتوانست در رشت سپیدرود را چاپ کند.
وی سرانجام توانست از ۱۵ اسفندماه ۱۳۲۴ کار روزنامهنویسی را در تهران از سر بگیرد. در این دوران سپیدرود که از جراید افراطی ملی بود، مقالات تندی علیه بیگانگان بهویژه نیروهای اشغالگر چاپ و نشر مینمود و همین امر به توقیف روزنامه انجامید که به مدت ۹ ماه از شهریور ۱۳۲۵ تا آخر خردادماه ۱۳۲۶ ادامه یافت.
مسالمتآمیزترین نوع توقیف!
جریده اخبار روزانه را حسین نیک روان مدیر روزنامه صورت که پیش از آن در واقعه ۱۷ آذر ۱۳۲۱ مورد توقیف سراسری قرار گرفته بود راهاندازی نمود.
آنگونه که استاد فریدون نوزاد در کتاب تاریخ جراید و مجلات گیلان از آغاز تا انقلاب اسلامی نوشته است، پس از ۱۴ شماره، بهصورت کاملاً دوستانه جلوی انتشار آن گرفته شد.
گیلان ما و پایانی بر ۳ سال مبارزه قلم
جریده گیلان ما از جراید فوقالعاده ارزشمند و مبارز و موردپسند جامعه منورالفکر وقت بود. نخستین شماره این نشریه جمعه ۲۷ آبان ماه ۱۳۲۸ چاپ و نشر گردیده و علی فائق مدیرمسئول و صاحبامتیاز آن بوده است.
این نشریه در نهایت دوره اول این نشریه با وساطت کشاورز صدر استاندار وقت گیلان به توقیف انجامید و دوره دوم انتشار نشریه نیز بهگونهای بود که از خط فکری سابق جدا شده بود و سرانجام به تعطیلی آن کشیده شد.
گیلان زمین و یک ماجرای عجیب! از نشریه بدون مجوز تا سرقت نام نشریه!
در میان نشریات گیلان اولین باری که رسماً یک نشریه بدون مجوز اقدام به فعالیت کرد در سال ۱۳۲۶ رقم خورد، گیلان زمین پیش از آنکه امتیاز دریافت کند ۱۲ شماره منتشر کرد که تا زمان دریافت مجوز از انتشار آن جلوگیری به عمل آمد. محمود ضرابی اما هرگز نتوانست گیلان زمین را ادامه دهد و قدیر بیشهبان مدیر مدرسه قاآنی رشت توانست پیش از آنکه ضرابی مجوز گیلان زمین را اخذ کند، مجوز این نشریه را به نام خود اخذ کند. نخستین شماره با مجوز خود را روز دوشنبه ۲۱ آذرماه ۱۳۲۸ منتشر کند.
نهایتاً اما پس از بخشنامه دولت وقت برای جلوگیری از انتشار روزنامه توسط کارمندان دولت، با این توجیه که روزنامهنگاری نیاز به مطالعه و وقت گذاشتن بسیار دارد و کارمندان دولت نباید وقت خود را برای کارهای غیر بگذارند، این نشریه نیز همانند برخی نشریات دیگر به تعطیلی کشیده شد تا سرقت نام نشریه گیلان زمین توسط بیشهبان برای او خوش یمن نباشد!
قلم آزاد صدای انتقام محمد مسعود
یکی از جنجالیترین هفتهنامههای گیلان نشریه قلم آزاد در سال ۱۳۳۰ بود، حسن غفرانی مدیرمسئول و صاحبامتیاز این نشریه بود و در آن سال که صادق هدایت نویسنده منورالفکر ایرانی در پاریس دست به خودکشی زد، بهعنوان یک چهره ویژه در جامعه ادبی و هنری محسوب میشد و به نظر میرسد طرح آرم این هفتهنامه که کبوتری با سه قطره خون چکیده از نوک بود به نام کتاب سه قطره خون اثر صادق هدایت باز میگردد.
این نشریه به خونخواهی و در واقع صدای انتقام محمد مسعود بود و مجموعاً ۳۳ شماره از آن منتشر شد. نخستین نسخه آن ۱۴ مردادماه ۱۳۳۰ و در سال گشت مشروطیت ایران در ۵۰۰ نسخه و در مطبعه زربافی رشت به چاپ رسید.
این نشریه نیز خیلی زود به مسلخ توقیف کشیده شد و در نهایت نتوانست ترور ۲۳ بهمن سال ۱۳۲۶ محمد مسعود را به نتیجه برساند و صدای او نیز با تیغ توقیف خاموش شد.
هفگز را هم گزیدند!
هفگز از آن دست جراید مستقل و البته بدون امتیاز (مجوز) گیلان بود که هر هفته منتشر میشد. این جریده در مدت زمان کوتاه عمرش ۲ یا ۳ بار توقیف شد.
این هفتهنامه توسط عبدالکریم گلشنی منتشر میشد و نهایتاً اواخر بهمنماه ۱۳۳۰ توقیف شد ولی بدون توجه به این توقیفها، همچنان نشر مییافت و در شماره ۱۳ جمعه ۲۳ اسفندماه ۱۳۳۰ به مناسبت توقیف هفگز اعلام نمود: “کارگران، دهقانان، رنجبران، آزادی خواهان، شرافتمندان گیلان، هفگز زبان گویای شما محرومین اجتماع منحط، به دستور شهربانی و فرهنگ رشت توقیف گردید!
سپیدرود دوم هم ممنوع النشر شد!
ماهنامه سپیدرود این بار با مشخصه همان ماهنامه فریاد لاهیجان که مدیرمسئولی و صاحبامتیازی آن را احمد دل جو در رشت بر عهده داشت، زیر نظر کامران فیلسوفی آذر ۱۳۴۱ نشر یافت.
پس از انتشار دومین شماره مقامات محلی به هر انگیزهای که بهروشنی مشخص نیست به چاپخانههای رشت دستور عدم چاپ دادند! نکته عجیب این بود که کامران فیلسوفی از افسران شناختهشده و ذینفوذ بود و در نهایت توانست با کمک هوشنگ عسکری سومین شماره مجله را با امتیاز مجله خوشه منتشر کند.
رزم گیلان و تیغ سانسور
حسین بلندبخش از کارمندان پیشکاری دارایی گیلان در ۲۹ بهمنماه ۱۳۳۰ امتیاز روزنامه رزم گیلان را اخذ و نخستین طلیعه آن را در ۱۵ اسفندماه ۱۳۳۰ منتشر کرد.
در اواخر سال ۱۳۳۲ بنا بر عللی نامعلوم برای انتشار این نشریه اشکالاتی به وجود آمد و اجازه آن داده نشد که کار چاپ صورت پذیرد اما بلندبخش راه خود را ادامه داد و جواز امتیاز مجدد را اخذ کرد اما پس از آن اداره دارایی رشت با روزنامهنگاری کارمند خود موافقت نداشت و توسط شهربانی به مطابع گیلان دستور عدم چاپ صادر شد.
پادنگِ بیآزار در جمع ممنوعهها!
ماهنامه پادنگ از دیماه ۱۳۳۵ با همت محمدعلی لاکانی، منوچهر معاون، محمود پورصالح، فریدون نوزاد و اسحاق شهنازی چاپ و نشر گردید.
این نشریه که هیچگاه به امور سیاسی و حتی اجتماعی نیز نمیپرداخت بدون هیچ دلیل مستندی با دستور اشتری استاندار وقت گیلان توقیف شد.
فریدون نوزاد هم از شر توقیف در امان نماند
در تیرماه ۱۳۳۲ فریدون نوزاد امتیاز روزنامه انسان سوسیالیست را اخذ و در ۲۵ مردادماه ۱۳۳۲ نخستین شماره آن را چاپ میکند اما در نهایت پس از کودتای محمدرضا پهلوی امتیاز روزنامه وی لغو میگردد.
طلوع اسلام تعطیل شد یا توقیف؟!
روزنامه طلوع اسلام به مدیریت میر محمدعلی صدرایی اشکوری در ۱۵ اردیبهشتماه ۱۳۳۸ منتشر شد. این روزنامه بعد از تعطیل شدن یا توقیف با نام پرچمدار اسلام نشر یافت.
تغییر سبک سانسور و سرکوب
در عصر بعدی و پس از پیروزی انقلاب در سطح استان گیلان کمتر شاهد توقیف بودهایم و اطلاعات خاصی در خصوص توقیف نشریات وجود ندارد و برخی منابع غیر موثق نیز مدعی هستند که حتی در پرحاشیهترین دورههای سیاسی در کشور نیز نشریهای در استان گیلان توقیف نشد که این خود نشان از آن دارد که نشریات گیلانی از گذشته پرتنش و سیاسی خود فاصله جدی گرفتهاند.
با ورود رسانههای مجازی و انفجار خبری بهوسیله عصر دیجیتال، رسانه از محدود بودن به کاغذ خارج شد تا مرقومهایی در پایگاههای خبری، خبرگزاریها و پیامرسانها نیز منتشر شود که اگر واقعیت را بنگریم گوی سبقت را سالهاست از نشریات مکتوب ربودهاند.
در این بین شکایت، تهدید و بگیر و ببند در فضای رسانهای استان به شکلی جدیدتر وجود دارد. شاید عجیب و قابل تامل باشد که برای نخستین بار در کشور یک پایگاه خبری تحلیلی به دلیل آنکه مجوز خود را اخذ نکرده بود با وجود قانون وزارت ارشاد مبنی بر فعالیت رسانه ها تا زمان دریافت مجوز، بنا بر یک گزارش واهی با رأی دادگاه مسدود شد!
همچنین دو سایت خبری دیگر نیز با حکم دادگاه بنا بر شکایت یکی از نمایندگان مجلس مسدود و مدیران آن دو سایت محکوم به شلاق شدند.
در این میان از رسانههای بسیاری توسط مدیران شکایت صورت گرفته است، نمایندهای در شرق و نمایندهای در غرب استان از هرآنکس که دستشان رسیده شکوائیه طرح کرده و بگیر و ببند راه انداختهاند تا کسی از آنها انتقادی ولو سازنده نکند!
شهرداری رشت در زمان شهردار اسبق خود از ۳ یا ۴ پایگاه خبری شکایت کرده بود و چند تن از مدیران شهرداری و مدیران استان نیز با ابزار شکایت فشار بر رسانه را پیش گرفتند.
از جمعی از پایگاههای خبری توسط مدیران، رؤسا، شهرداران، فرمانداران و نمایندگان بارها و بارها در سطح استان شکایت شده است.
اما این روش شکایت و دادگاه تنها راه سرکوب رسانههای منتقد نیست. امروزه در شهرداری و شورای شهر رشت بهعنوان عریض و طویلترین نهادهای شهر و استان راههای جدیدی برای فشار بر رسانه وجود دارد. برای مثال فرد میتواند بدون پاسخگویی به هیچ نهادی به یک کانال تلگرامی که وجود خارجی نیز ندارد بیش از ۶۰٬۰۰۰٬۰۰۰ تومان پرداخت کند! فرد میتواند میلیون، میلیون پرداختی بیحسابوکتاب داشته باشد و از هرکس که خوشش نیامد او را در لیست سیاهش قرار دهد و منافع مالی و اقتصادی رسانهها را هدف بگیرد تا بجای آنکه رسانه مانند گذشته رسانهای توقیف شود ذره، ذره آب و به مرگی تدریجی دچار گردد.
در سیستم شورای شهر رشت نیز متأسفانه انتقاداتی جدی وجود دارد. در شرایطی که پیش از این و در سال آخر شورای چهارم شهر رشت کارگروهی با حضور جمعی از خبرنگاران و اصحاب رسانه ایجاد شده بود، اکنون برای حذف خبرنگاران تلاشهای خاصی صورت میگیرد.
جدا از ماجرای ممنوعالورودی برخی از خبرنگاران به جلسات شورا، به بهانههای عجیبوغریب و حتی طرح ادعای کمبود فضا، روشهایی جدید برای حذف خبرنگاران منتقد به وجود آمده است که در مورد آن میتوان به آب رفتن تعداد صندلیها اشاره کرد! بهگونهای که تا پایان دوره چهارم شورای اسلامی کلانشهر رشت ۲۵ صندلی برای حضور خبرنگاران وجود داشت اما به یکباره این ۲۵ صندلی بدل به ۱۵ صندلی و اکنون با تغییر ساختمان محل برگزاری جلسات به ۱۰ صندلی تقلیل یافته است. این نیز یکی از روشهای خاص سرکوب رسانه و حذف آنهاست.
گردآوری: معین حسن زاده / با تشکر از آقای علی کریمی پاشاکی
منابع و مأخذ؛
۱٫ کتاب تاریخ جراید و مجلات گیلان از آغاز تا انقلاب اسلامی – فریدون نوزاد
۲٫ کتاب نامها و نامدارهای گیلان (نشر گیلکان – ۱۳۷۱) – جهانگیر سرتیپپور
۳٫ کتاب گوشههایی از تاریخ گیلان، بهاءالدین املشی (میزان) به کوشش محمدهادی میزان با مقدمه: حبیب یغمایی (بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران ۱۳۵۲
۴٫ کتاب گیلان در جنبش مشروطه – ابراهیم فخرایی
۵٫ کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران (چاپ اصفهان – ۱۳۲۸) – محمد صدر هاشمی
۶٫ موسسه مطالعات مبارزات اسلامی گیلان (رنگ ایمان)
۷٫ خبرگزاری فارس
۸٫ هفتهنامه دامون (دوشنبه ۱ دیماه ۱۳۵۹) – به قلم زندهیاد جهانگیر سرتیپ پور
۹٫ کتاب روزنامههای ایران (ترجمه جعفر خمامیزاده – چاپ انتشارات اطلاعات) – ه.ل. رابینو
۱۰٫ تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران (ترجمه محمد عباسی، چاپ کانون معرفت) – پروفسور ادوارد براون
۱۱٫ روزنامه طلوع شماره ۴۹
۱۲٫ کتاب یادگار نامه فخرایی که (چاپ نشر نو – تهران ۱۳۶۳) – به کوشش رضا لنگرودی
ارسال دیدگاه