یادداشتی از بهنیا ثابت رفتار؛

به مبینا حسادت نکنید | از دختر ایران حمایت کنید

سیل انتقادات، به سوی دیوار کوتاه مبینا نعمت زاده سرازیر شد و سرانجام ماجرای پذیرش او از سوی رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران تکذیب شد تا تصمیم به نگارش یادداشتی تحت عنوان « به مبینا حسادت نکنید » بگیرم و نکاتی را به عزیزان دلواپس یادآور شوم. 

قلم آزاد – بهنیا ثابت رفتار: ماجرای درخواست مبینا نعمت زاده دختر مدال آور المپیکی ایران برای تحصیل در رشته پزشکی دانشگاه تهران با واکنش های منفی بسیاری مواجه شد. سیل انتقادات، به سوی دیوار کوتاه مبینا نعمت زاده سرازیر شد و سرانجام ماجرای پذیرش او از سوی رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران تکذیب شد تا تصمیم به نگارش یادداشتی تحت عنوان « به مبینا حسادت نکنید » بگیرم و نکاتی را به عزیزان دلواپس یادآور شوم.

۱-مشکلی بزرگ به نام کنکور

سیستم پذیرش در دانشگاه های ایران بر خلاف بسیاری از کشورها بر مبنای کنکوری بنا شده که با هزار و یک مشکل، سد راه حضور بسیاری از دانش آموزان مستعد در رشته های مورد علاقه شده است. امری که منجر به سرخوردگی این قشر از دانش آموزان پرتلاش پشت کنکور مانده شده و امروز شنیدن خبر پذیرش بدون کنکور یک چهره موفق ورزشی، خشم عمومی را در پی داشته است. حال آن که اگر امکان پذیرش بر مبنای رشته تحصیلی افراد و سوابق تحصیلی برای همه فراهم بود چنین دیدگاهی به وجود نمی آمد.

۲-ورودی سخت و خروجی نسبتا آسان دانشگاه ها

برخی معتقدند ادامه تحصیل بدون کنکور مبینا نعمت زاده در رشته پزشکی در آینده ممکن است از او یک پزشک حاذق نسازد. اما ریشه مشکل به جای دیگری باز میگردد و آن هم بی اعتمادی عمومی نسبت به دانش آموختگان دانشگاه ها است. به نحوی که بسیاری معتقدند اگر سد بزرگی به نام کنکور نباشد افراد بدون صلاحیت کافی در رشته های تخصصی فارغ التحصیل می شوند. در واقع از این دیدگاه، ایرادی ندارد اگر مبینا نعمت زاده دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه تهران شود اما آنچه منجر به نگرانی می شود نتیجه نهایی این پذیرش است. در حالی که اگر شیوه آموزشی دانشگاه ها و دانش آموختگی، بر مبنای شایستگی افراد بنا شود و تنها افرادی که به معنای واقعی در رشته تحصیلی خود به موفقیت دست یابند بتوانند مدرک تحصیلی خود را دریافت نمایند چنین نگرانی وجود نخواهد داشت.

۳-دیوار کوتاه مبینا و سهمیه هایی که فراموش شدند

همین سال گذشته بود که روزنامه اعتماد در گزارشی مدعی شد بیش از ۵۰ درصد پزشکان متخصص سهمیه ای هستند. چه بسیارند پزشکان عمومی که با انواع سهمیه به تخصصی های مختلف رفته اند و از سوی دیگر افراد بسیاری با سهمیه هایی چون سهمیه مناطق محروم، سهمیه ایثارگران و سهمیه رزمندگان پذیرش گرفته اند. قصد نداریم در اینجا به دلایل و مزایا و آسیب های انواع سهمیه بپردازیم. تنها قصد دارم یادآور شوم در صورت ادامه تحصیل مبینا نعمت زاده در رشته پزشکی، او اولین و آخرین پزشک سهمیه ای ایران نیست.

۴-تحصیل بدون کنکور حشد الشعبی و دیگر خارجی ها در دانشگاه تهران

نیروهای بسیج مردمی عراق یا همان حشدالشعبی به دو دلیل ارزآوری و گسترش دیپلماسی علمی فرهنگی در دانشگاه تهران به ادامه تحصیل می پردازند. این موضوعی است که ازسوی ایرنا گزارش شده است. نکته جالب در توضیحات این موضوع آنجاست که مقیمی رئیس دانشگاه تهران اعلام کرده است «به طور کلی در این دوره تعداد دانشجویان خارجی به دو برابر و ۱۴۰۰ نفر رسید. من سفری به عراق و در این مدت دیدارهایی با مقامات عراقی از جمله عادل عبدالمهدی نخست وزیر سابق عراق داشتم که اکنون رئیس موسسه پیشبرد توسعه عراق است. یکی از دغدغه‌های مسئولان عراقی این بود که کیفیت بعضی از دانشگاه‌های ایران که دانشجویان عراقی در آنها تحصیل می‌کنند کافی نیست، و این برای اعتبار آموزش عالی خوب نبود. آنها خواستند دانشگاه تهران در روند آموزش‌ها مشارکت و این لطمه حیثیتی را ترمیم کند.» و در ادامه اعلام کرد «برای دانشجویان خارجی کلا کنکور نداریم».

با این اوصاف ذکر دو نکته حائز اهمیت است. نخست اینکه چرا دانشجوی خارجی بتواند در دانشگاه تهران تحصیل کند و مبینا نعمت زاده به عنوان یک قهرمان ورزشی نتواند؟ فرض کنید او پاداش نقدی المپیکش را می گرفت و مهاجرت می کرد و بعد با همان پول به دانشگاه تهران می آمد. آن زمان کارش قانونی بود و ایرادی نداشت و اکنون ایراد دارد؟ یا اگر بدون کنکور به دانشگاهی خارج از ایران می رفت و بعد از اتمام تحصیل به میهن می آمد ایرادی نداشت؟ و آیا دیگران چنین کاری نکرده اند؟ دوم اینکه وقتی مسئولان از دانشگاه تهران به عنوان دانشگاهی با سطح علمی بالا یاد می کنند که می تواند اعتبار ایران در منطقه را حفظ کند پس نگرانی از بابت کیفیت آموزش پزشکی به مبینا نعمت زاده نیز وجود ندارد.

۵-اگر درخواست مبینا انجام نشود و او هم از ایران برود چه کسی مقصر است؟

استعدادهای بسیاری در سال های اخیر از ایران مهاجرت کرده اند و برخی از آنها معتقدند گروهی از مسئولین به درخواست هایشان رسیدگی نکرده اند و این بی توجهی عامل اصلی مهاجرت بوده است. اکنون در شرایطی که شاید برای نخستین بار خیلی زود زمزمه های قبول درخواست یک ورزشکار المپیکی به گوش می رسید آیا بهتر نبود به جای اینکه سیل انتقادات به سوی او روانه شود امیدی برای توجه به خواسته ورزشکاران به جامعه تزریق شود؟  اگر پذیرش او در رشته مورد علاقه اش در دانشگاه انجام نشد و او هم از این کشور رفت چه کسی مقصر است؟ مسئولانی که قصد داشتند به خواسته اش جامه عمل بپوشانند یا افرادی که بدون توجه به جمیع جهات چشم بسته به انتقاد از او و خواسته اش پرداختند و سقف آرزوهایش را روی سرش ویران کردند؟

۶- منطق یا حسادت؟ | اگر صحبت از منطق نیست لطفا به مبینا حسادت نکنید

به عنوان نکته پایانی باید یادآور شوم اگر در آن دسته افرادی که بر اساس منطق و دلایل مختلف، منتقد این پذیرش بدون کنکورند نیستید لطف کنید و به مبینا حسادت نکنید و اجازه بدهید او به خواسته اش برسد. اجازه بدهید خودش توازن میان ورزش حرفه ای و تحصیلات تکمیلی را ایجاد کند. اجازه بدهید دوره سخت آموزشی در دانشگاه تهران را تجربه کند و مردم در آینده خودشان تصمیم بگیرند به مطب او مراجعه کنند یا نکنند. شاید اگر یک بار خواسته یک ورزشکار انجام شود و با احساس حمایت از سوی مسئولان روبرو شود بماند و برای این آب و خاک بیشتر تلاش کند. آیا دیواری کوتاه تر از دیوار مبینا برای تخلیه نارضایتی هایتان از شیوه پذیرش دانشگاه ها پیدا نکرده اید؟