بهترین فیلم های عاشقانه ایرانی
در این مقاله به بررسی بهترین فیلم های عاشقانه ایرانی پرداختهایم. از آثار قدیمی فاخر تا فیلمهای جدید و تازه اکران شده. با این مقاله همراه زومجی باشید.
به گزارش حرف تازه ، به نقل از زومجی ، فیلمهای عاشقانه در ایران صاحب یکی از بحثبرانگیزترین مسئلههای سینمایی در کشور است. بعد از انقلاب ۵۷ که سینمای ایران را دستخوش تغییرات بسیاری کرد، فیلمهای عاشقانه نیز زیر سانسورهای سفتوسختی ساخته میشدند و عملا چیزی بهنام عاشقانه وجود نداشت و هرچه که بود در کانال مسائل دیگری مثل دین، مذهب و روایتهای دفاع مقدسی بهنمایش درمیآمد. فیلمهای عاشقانه همانند فیلمهای انتقادگرا، سیاسی و اجتماعی به خط قرمزهای وزارت ارشاد مربوط میشدند، آثاری که بخاطر فرهنگ و اعتقادات مردم نمیشد خیلی بیپروا عمل کنند. با ورود به دههی ۷۰ خورشیدی و بعد از آن رسیدن به دهه ۸۰، فضای لازم برای سینمای ایران باز شد. در آن سالها و با پایان یافتن جنگ عراق، آثار سینمایی مجالی را برای انتقاد و اعتراض یافته بودند اما همچنان فیلمهای عاشقانه بسان آنچه که در سینمای قبل از انقلاب و در دیگر کشورها تولید میشد، وجود نداشت.
در میان فیلمهای آن روزهای سینما که بیشترشان تحت تاثیر شرایط و سیاستهای حاکم بر جامعه ساخته میشدند، آثار عاشقانه نیز بهسمت اعتراض و به چالش کشیدن سنتها، فرهنگ، سیاست و اجتماع رفتند. کارگردانانی مثل داریوش مهرجویی فیلمهایی ساختند که در پس ایدههای عاشقانهشان جهانی پر از اعتراض و دهنکجی نهفته بود. با اتمام دههی ۸۰ و با ورود به دههی ۹۰ شمسی، فیلمهای عاشقانه کماکان ساخته میشدند اما دیگر قوام فیلمهای دو دههی پیش را نداشتند و چیزی بهنام انتقاد و اعتراض درشان دیده نمیشد. ایدههای عاشقانه همچنان با سانسورهای وزارت ارشاد روبهرو میشد و از طرفی هم آن فضای انتقادی نیز در حال حذف شدن بود. اگر بخواهیم به زبانی ساده و در یک جمله به آثار عاشقانهی ایرانی نگاه کنیم بهجز در مواردی معدود یک بیهویتی عجیب سرتاپای این فیلمها را گرفته است، آثاری که نه چارچوب مشخصی برای خود دارند و نه قالب تعریفشدهای. حال ما در این مقاله به بررسی برخی از بهترین فیلمهای عاشقانه ایرانی پرداختهایم.
فیلمهای بررسی شده در این مقاله بوسیلهی تیم تحریریهی زومجی انتخاب و رتبهبندی شدهاند.
بهترین فیلم های عاشقانه ایرانی
۲۶- فیلم شام آخر
-
کارگردان: فریدون جیرانی
-
بازیگران: افسانه بایگان، هانیه توسلی
-
سال انتشار: ۱۳۸۰
خلاصه داستان: ستاره عاشق مانی است و میخواهد با او زندگی کند. زمان میگذرد و مانی دلبستهی میهن، مادر ستاره میشود. بعد از ازدواج این دو نفر با یکدیگر ستاره طغیان میکند و شرایط پیچیدهای را بوجود میآورد.
شام آخر عاشقانهای تراژیک با داستان عشقی نامتعارف است. مانی عاشق استاد خود میشود، زنی که بیست سال از او بزرگتر است. میهن که با همسر و دخترش ستاره زندگی میکند، زندگی بسامانی ندارد، همسرش مردی بدخلق است و او را نادیده میگیرد اما در عوض مانی، میهن را بهعنوان یک زن میپرستد، خاطراتش را میخواند و برایش ارزش و احترام بسیاری قائل است. همهی این اتفاقات میافتد تا مانی ستاره را پس بزند و بهسمت میهن برود. شام آخر را میتوان اثری پیشرو و متفاوت در نظر گرفت. جیرانی در میان ایدههای عاشقانهی دههی ۸۰ دست به شورشی تمام عیار میزند.
شام آخر از نظر متفاوت بودن از چند جهت قابل بررسی است. اول اینکه فیلم در زیرمتنی جذاب به جدال جامعهای سنتزده و مردسالار با زنانگی و عواطف زنانه میپردازد، سپس با پرداخت شخصیتهایی مثل پدر مانی جامعه را به نوگرایی فرامیخواند؛ و همسر میهن، ضدقهرمان و نمایندهی جامعهی ضدزن و سنتگرا را آفتی در این روایت عاشقانه بهنمایش درمیآورد. فیلم در انتها ستاره را پیش میکشد و جیرانی تماشاگر را به مفهوم زنان علیه زنان میرساند. شام آخر نیز شبیه سوتهدلان، عشق را نیازمند یکسری پیشزمینهها میداند، آنهایی که از این مفهوم سر در نمیآورند با کشتن عاشقان به آرامش میرسند.
۲۵- فیلم اشک سرما
-
کارگردان: عزیزا… حمیدرضا
-
بازیگران: پارسا پیروزفر
-
سال انتشار: ۱۳۸۲
خلاصه داستان: کاوه در جبهه غرب مسئول خنثی کردن مین است. او حین گشتزنیها و ماموریتهایش به دختری کرد دل میبندد که ازقضا با پیشمرگههای کرد در ارتباط است. هم کاوه و هم روناک از سمت مافوقهایشان برای این ارتباط تحت فشار قرار میگیرند.
سینمای جنگی ما که از آن بهعنوان سینمای دفاعمقدس یاد میشود، سینمایی عموما فاقد آثار ضدجنگ است. فیلمهایی که در قالب این گونهی سینمایی ساخته میشوند، معمولا ملزم به رعایت پارادایمهای خاصی هستند. آثاری که باید به ایدئولوژیها پایبند بمانند. اما در این میان یکسری آثار دفاعمقدسی تولید شدهاند که خارج از این الگوهای تعیینشده روایت خود را پیش میبرند. تولید این آثار را میتوان از زمان ساخت فیلم لیلی با من است در نظر گرفت. بعد نمایش این فیلم بود که سینمای دفاع مقدسی قدری چاچوبهای خودش را تغییر داد اما همچنان کجدار و مریز پیش میرفت.
فیلم اشک سرما اثری ضدجنگ است که فیلمساز داستاناش را به جبهههای کردستان برده است. در میان نبردهای سربازان، دو نفر از دو جبههی متفاوت به یکدیگر دل میبندند اما چه میشود کرد که در زمان جنگ و اختلافات سیاسی عشق مسئلهای شخصی نیست. سکانس گیر افتادن روناک و کاوه در میان بوران و پناه بردنشان به یک دخمه، خود بیانگر تمامی آن چیزی است که فیلمساز در سر داشته است. دو آدمی که دشمن مشترکشان بوران است و برای زنده ماندن به یکدیگر نیاز دارند و اگر جنگی در میان نبود، حتما تا ابد عاشقانه در کنار یکدیگر میماندند.
۲۴- فیلم چیزهایی هست که نمیدانی
-
کارگردان: فردین صاحبزمانی
-
بازیگران: لیلی حاتمی، علی مصفا
-
سال انتشار: ۱۳۸۹
خلاصه داستان: علی رانندهی آژانس است او که دچار افسردگی شده و نمیتواند ارتباط مناسبی را با بقیه برقرار کند، بعد از برخورد با یک زن مسافر مسیر زندگیاش قدری دچار تغییر میشود اما او سرسختتر از این حرفهاست که از لاک خودش بیرون بیاید.
علی مصفا و لیلا حاتمی گویا برای فیلمهای عاشقانه آنهم ردوبدل کردن احساسات زیرپوستی عاشقی در سالهای نهچندان دور خیلی به یکدیگر میآیند. چیزهایی هست که نمیدانی یکی از سه فیلم داخل این لیست است که با بازی جذاب و سادهی این دو نفر تبدیل به فیلمی تماشایی شده است. داستان عاشقانهی صاحبزمانی در مجاورت یک زلزلهی قریبالوقوع در تهران روایت میشود. همین استعاره کافی است تا ما به دنیای پرتلاطم، مضطرب و پر از عدمقطعیتهای علی روشنفکری که قرار بوده دنیا را عوض کند وصل شویم. مسافرهای او نیز در این شهر بهم ریخته که یا باران بر سرشان میبارد و یا مردماش از ترس زلزله به خیابانها آمدهاند، همگی در داستانهای لجز خودشان فرورفتهاند.
علی که قبلا در دانشگاه برای خودش بروبیایی داشته حالا در غار تنهاییاش زندگی میکند و پذیرای هیچ عشقی نیست. او اصلا نمیتواند احساسات آدمهای اطرافاش را درک کند. علی در جواب پرسشهای زنهایی که باهاش صحبت میکنند سکوت میکند و یا اصلا پاسخ دیگری میدهد. گویی علی مجموعی از مسافرانی است که شبها باهاشان صحبت میکند و به مقصد میرساندشان. او همهی آن آدمهای مشکلدار اطرافاش است. آیا با همهی این تنگناها هنوز هم میتوان عاشق شد؟
۲۳- فیلم شهر زیبا
-
کارگردان: اصغر فرهادی
-
بازیگران: ترانه علیدوستی
-
سال انتشار: ۱۳۸۱
خلاصه داستان: اکبر بخاطر قتل ملیحه به زودی اعدام میشود. دوستش اعلا که بهدنبال گرفتن رضایت از پدر مقتول است، عاشق فیروزه خواهر اکبر میشود. خانوادهی مقتول نیز برای دادن رضایت شرط سختی برای اعلا قرار میدهند.
شهر زیبا داستان همیشگی قصاص در جامعهی ایران است که بخاطر قوانین سفتوسختاش بارها و بارها موضوع سینما و فیلمهای ایرانی بوده است. اکبر عاشق ملیحه میشود و برای اینکه او با مرد دیگری ازدواج نکند، ملیحه را میکشد. حالا پدر ملیحه رضایت نمیدهد و برای اعدام اکبر هم شرایط پیچیدهای بوجود میآید. برای اعدام شدن و یا اعدام نشدن او هر دو طرف باید دیه بپردازند، چراکه مقتول یک زن بوده است! شهر زیبا با تلاشهای فیروزه و اکبر برای گرفتن رضایت پیش میرود که در این میان ایدهی عاشقانهای نیز گُل میکند.
هم مسئلهی قصاص، دیه و رضایت در این فیلم به چشم میآید و هم طریقت عشق. اکبر بر سر خودخواهی ملیحه را میکشد اما اعلی حاضر است که برای فیروزه تن به ازدواجی دهد که مناسباش نیست. شهر زیبا در پس مسئلهی پرچالش اجتماعی خود، عاشقانهای ظریف را نشان میدهد که در عین سادگی بسیار جذاب و دلرباست. عشقی که فرهادی در اینجا بهنمایش درمیآورد، همانند آثار عاشقانهی پُرمغز در گرو مسائل و اتفاقات اجتماعی است. عشق فرهادی در شهر زیبا، مسئلهای فردی نیست، بلکه تماما منعکسکنندهی اتفاقات و ایدههای اجتماعی در جامعه ایرانی است.
۲۲- فیلم پوست
-
کارگردان: بهمن و بهرام ارک
-
بازیگران:
-
سال انتشار:
خلاصه داستان: آراز عاشق دختری بهنام مارال بوده که با مرد دیگری ازدواج میکند. او کمکم متوجه میشود که این جدایی بخاطر طلسمهایی است که مادرش برای جدایی آنها انجام داده. آراز تصمیم میگیرد که این طلسمها را نابود کند اما با هر قدم او حال مادرش بد و بدتر میشود.
پوست در روستایی ترکزبان اتفاق میافتد و یک عاشیق روایتگر داستان روانشناسانه، عاشقانه و ترسناک این فیلم میشود. پوست که از داستانها و روایتهای محلی در زمینهی طلسم، موجودات ماورایی و جنیان الهام گرفته است در بستر داستان عشق و جدایی آراز و مارال به بازگویی یکسری اعتقادات و خرافهپرستیها میپردازد. وقتی که آراز عاشق مارال میشود، مادرش به این عشق حسودی میکند و طلسمی مینویسد که این دو را از هم جدا کند. ازقضا طلسم کارگر میافتد و مارال با سید ازدواج میکند. نیروی محرکه و نقطه شروع این اتفاقات عقدهی ادیپ مادر است که در جایجای فیلم نیز حضور دارد و به بطن مسائل پیرامون طلسم و جنیان نیز نفوذ میکند.
مادر، آراز را برای خودش میخواهد برای همین وقتی که آراز متوجه طلسم جدایی میشود و در صدد جبران برمیآید حال مادرش بد میشود. با هر قدمی که عاشق این قصه بهسمت معشوق برمیدارد، مادری که عاشق پسر است بیشتروبیشتر بهسمت تاریکیها میرود. این فیلم فارغ از اشکالات فیلمنامهای و عدم قوام در شخصیتپردازی کارکترهایش، اثری است که با جسارت خاصی همراه است. پوست در میان فیلمهای سینمای ایران که اکثرا به مسائل اجتماعی میپردازند، فیلمی بهشدت خاص است که دوست دارد مسیر متفاوتی را طی کند.
۲۱- فیلم نگهبان شب
-
کارگردان: رضا میرکریمی
-
بازیگران: محسن کیایی، تورج الوند
-
سال انتشار: ۱۴۰۰
خلاصه داستان: رسول یک کارگر شهرستانی است که برای نگهبانی از ساختمانی نیمهکاره استخدام میشود. در آنجا پیرمردی که از سادگی رسول خوشش آمده، تصمیم میگیرد که دخترش را به عقد او درآورد.
نگهبان شب، قصهای در باب طبقهی پایین جامعه است. یک فیلم روان که به زندگی آدمهایی ساده، خوشقلب اما محروم میپردازد. وقتی که رسول توسط محسن کیایی برای پست نگهبان شب استخدام میشود او هرگز فکرش را نمیکند که در این مسیر چه چیزهایی منتظر اوست. نگهبان شب، حول رشد و تحول شخصیت رسول میچرخد، او قرار است سفری قهرمانانه را به سرانجام برساند. دایی در رسول پسر مردهاش را میبیند اما این رسول راه بسیاری دارد تا به چیزی برسد که دایی دلش میخواهد. رسول در مقابل دایی یک بلهقربانگو است، اعتمادبنفس ندارد، قوز میکند و از همه مهتر از ارتفاع میترسد.
اما فرزند دایی، اهل چالش و صحبت بوده و از همه مهمتر با چتر میپریده است. حال رسول بهعنوان داماد وارد خانوادهی دایی میشود و در آخر نیز با چتر میپرد تا دایی یکبار دیگر و آن زمانی که کسی را تشخیص نمیدهد، رسول را بهجای فرزندش ببیند و آرامش بگیرد. نگهبان شب همینطور که به ایدههای شخصیتمحوری خود قوام میدهد، ایدهی جذاب عاشقانهای نیز دارد. یک عشق ساده که در مجاورت ضعفهای روحی و جسمی تبدیل به قدرتی مهم برای سرپا شدن دوبارهی یک خانوادهی ضعیف میشود. نگهبان شب اگرچه فیلمی صمیمی است اما قطعا از بهترینهای میرکریمی محسوب نمیشود، چراکه در پس شخصیت اصلیاش رسول، ضعف بزرگی خودنمایی میکند و آن را نیز میتوان در عدم پرداخت آن سادگیهای رسول جستوجو کرد.
۲۰- فیلم تی تی
-
کارگردان: آیدا پناهنده
-
بازیگران: الناز شاکردوست، پارسا پیروزفر
-
سال انتشار: ۱۴۰۱
خلاصه داستان: ابراهیم فیزیکدانی است که روی سیاهچالهها کار میکند. او بخاطر تومور در بیمارستان بستری میشود. تیتی که در آنجا بهعنوان نیروی خدمات کار میکند، اتفاقی کاغذهای ابراهیم را با خود میبرد و ابراهیم برای گرفتن کاغذهایش دوباره تیتی را میبیند.
تیتی به معنای واقعی یک فیلم حال خوب کن ایرانی است. درامی که دربارهی عشق است و فداکاری. فیلمی که حتی آدمهای بدش هم عاشق هستند و با تمام کثافتی که سروپایشان را گرفته حاضر نمیشوند به عشقشان نارو بزنند. اگر خوب به مسائل ریز و درشت تیتی نگاه کنیم، از اتفاقات داخل آن گرفته تا آدمهایش و شرایطی که در آن گرفتار آمدهاند، همهوهمه تصویری زشت و ناراحتکننده از کارکترهایی است که زندگی خود را باختهاند؛ یکیشان دائمالخمری است که فکر میکند موسیقیدان است و دخترها برایش صف کشیدهاند، یکی دیگر دوستش زناش را بر زده و قهرمان قصه هم، تبدیل به رحم اجارهای متحرکی شده که در تصرف نامزداش است.
اما همهی این سیاهیها انگار اصلا به چشم نمیآیند، لحنی که در تیتی جریان دارد و آن عشقی که از لابهلای تاریکیهای هر سه آدم شکستخوردهی داستان ظهور میکند، هرچه بدی است را از بین میبرد و چشمانمان را میشوید تا جور دیگری ببینیم. به جرات میتوان گفت که فیلم تیتی پیچیدهترین کارکترهایی سینمایی این چند سالهی اخیر را همراه خودش دارد. دو کارکتر تیتی و امیرساسان جلوهی قدرتمندی برای جاهطلبیهای آیدا پناهنده هستند. تیتی که پای ایدههایی از رئالیسم جادو را به فیلم باز میکند و امیرساسان هم تصویری از عاشقی را بهنمایش درمیآورد که تاکنون نظیرش در سینما پیدا نشده است.
۱۹- فیلم سرخپوست
-
کارگردان: نیما جاویدی
-
بازیگران: نوید محمدزاده، پریناز ایزدیار
-
سال انتشار: ۱۳۹۸
خلاصه داستان: یک زندان را به دلیل مجاورت با زمین فرودگاه قرار است تخلیه کنند. یک زندانی محکوم به اعدام که به سرخپوست معروف است، حین انتقال زندانیان مخفی میشود. خانم کریمی که بهعنوان مددکار به زندان رفتوآمد دارد، در تلاش است که سرگرد جاهد زندانی را پیدا نکند.
سرخپوست را میتوان یکی از بهترین فیلمهای سالهای اخیر سینمای ایران در نظر گرفت. فیلمی که به معنای واقعی اثری متفاوت در میان آثار ایرانی است. اگر به سرخپوست تنها از جنبهی عناصر سبک بصری نزدیک شویم، با فیلمی طرفیم که به معنای واقعی از دیگر آثار ایرانی سرتر است. نوع فیلمبرداری، نورپردازیها، پالت رنگها و طرز قاببندی و دکوپاژ در نوع خود بسیار جذاب دلنشین هستند؛ و آن رنگ آبی سرد! رنگی که خود بخش مهمی از طراحی فضاسازیها را به دوش میکشد. قصهی سرخپوست در دههی چهل شمسی میگذرد، در یک زندان وسط زمینهای خارج از شهر، جائیکه زندانبان عاشق زنی میشود و ایدهی عاشقانهی فیلم در میان هوارها، تهدیدها و ترسها برای پیدا کردن سرخپوست شکل میگیرد.
جاهد محکوم به اعدام را باید در یک پازل معمایی پیدا کند وگرنه به ترفیع درجهاش نمیرسد اما اگر سرخپوست را تحویل دهد به ناچار کسی را که دوست دارد باید فراموش کند. تعلیقی که سرخپوست را پلانبهپلان به این طرف و آنطرف میکشد علاوه بر اینکه معمای پیدا شدن احمد سرخپوست را دلچسبتر میکند، ایدهی عاشقانه فیلم را هم قوام میدهد. عشق سرخپوست عشقی کلاسیک و اتوخورده است، نه حرف زیادی ردوبدل میشود و نه اتفاق انتلکت عاشقانهای در آن میافتد، هرچه که هست سادگی است.
۱۸- فیلم اینجا بدون من
-
کارگردان: بهرام توکلی
-
بازیگران: فاطمه معتمدآریا، صابر ابر
-
سال انتشار: ۱۳۸۹
خلاصه داستان: احسان بههمراه خواهر و مادرش در یک خانهی جنوبشهری زندگی میکند. او انباردار است، مادرش در یک کارخانه کار میکند و خواهرش یلدا هم آنقدر گوشهگیر است که از خانه بیرون نمیآید؛ اما وقتی که یلدا عاشق دوست احسان میشود، شرایط زندگی خانواده بهطرز بدی بهم میریزد.
بهرام توکلی قبل از اینکه اینجا بدون من را بسازد با دو فیلم قبلیاش یعنی پابرهنه در بهشت و پرسه در مه نشان داد که فیلمسازی سطحینگر نیست و به جهانهایی میاندیشد که شخصیتهایشان بهدنبال بیرون کشیدن مفاهیم مهمی از زندگی هستند. او بعد از ساخت فیلم اینجا بدون من خودش را بهعنوان فیلمسازی متفاوت مطرح کرد، هرچند که رفتهرفته از این دنیای خاص فاصله گرفت و فیلمهای بعدیاش هم بهخوبی این سه اثر از آب درنیامدند. با اینکه اینجا بدون من نقدهای متفاوتی دریافت کرد اما یک عده مخاطب خاص را بهدنبال خودش کشید، آنهایی که همچنان دوست دارند توکلی باز هم فیلمهایی متفاوت بسازد.
جهان اینجا بدون من، دنیایی فروپاشیده است، آدمهایش در بدبختی خود غرق شدهاند و در این میان تنها یک ایدهی عاشقانه است که میتواند این خانوادهی سه نفره را از مرگ آنهم با گاز نجات دهد. احسان همان روشنفکری است که در دالان یک انباری نوشتههایش نابود میشوند و درد نان نمیگذارد که دنیای خودش را بسازد. اما از اواسط فیلم به بعد است که توکلی وارد همپوشانی خیال و واقعیت میشود و از نگاه احسان جهانی میسازد که عاشقانهای دلانگیز بهش رنگ تازهای بخشیده است.
۱۷- فیلم بمب، یک عاشقانه
-
کارگردان: پیمان معادی
-
بازیگران: پیمان معادی، لیلا خاتمی
-
سال انتشار: ۱۳۹۷
خلاصه داستان: سالهای پایانی جنگ است و در اوج موشکبارانهای تهران زمانی که همه از ترس مرگ به پناهگاهها، پناه میبرند، ایرج و میترا با یکدیگر قهراند و ترجیح میدهند بعد از به صدا درآمدن آژیر قرمز در خانه بمانند.
بمب، یک عاشقانه درامی خندهدار و عاشقانه است که در میانههای جنگ داستانی از کشمکشهای خانوادگی و بحرانهای زناشویی را تعریف میکند. ایرج ناظم مدرسه است و همسرش میترا معلم خصوصی زبان. این دو بخاطر یکسری اختلافات قبلی حتی با یکدیگر شام هم نمیخورند. هرشب تهران هم هدف موشکهای عراق قرار میگیرد و وقتی که همه به زیرزمین میروند، این دو نفر در خانه میمانند، چراکه هدفی برای زندگی ندارند. در میان جدلهای ایرج و میترا، سعید یکی از شاگردان مدرسه که ازقضا با ایرج هم همسایه است عاشق دختری محصل میشود و آرزو میکند که هرگز موشکباران تمام نشود تا همچنان بتواند او را در زیرزمین ببیند.
فیلمساز سعی میکند تا دو داستان عاشقانه را مطرح کند و در جاهایی نیز عشق واقعی کسانی که دو کلاس سواد ندارند را به رخ عشق افرادی مثل ایرج بکشد که مثلا کلی کتاب دارند! ایرج بعد از اینکه نامه سعید را سر جلسه امتحان پیدا میکند به خودش میآید و جوری میشود که از شاگردش درس زندگی میآموزد. موقعیتهای طنز فیلم نیز بهنوبهی خود جذاب و دوستداشتنی هستند و بیشتر جنبهی گزندگی دارند. فیلم با اینکه نمیتواند در مسیری ثابت پیرنگی درست و حسابی را تعریف کند اما قطعا اثری جذاب و سرگرمکننده است.
۱۶- فیلم در دنیای تو ساعت چند است؟
-
کارگردان: صفی یزدانیان
-
بازیگران: لیلا حاتمی، علی مصفا
-
سال انتشار: ۱۳۹۳
خلاصه داستان: گلی بعد از سالها برای دیدن زادگاهاش رشت، از فرانسه به ایران میآید. او به محض رسیدن، آدمهای آشنایی را میبیند و خاطرات گذشته برایش زنده میشوند. در این بین مردی به نام فرهاد که از گذشتهها عاشقاش بوده، همه جا سایهبهسایه همراه گلی است.
گلی از دیاری آمده که عاشقاناش به نشانهی عشق قفلها میآویزند و در دیدار با معشوق سرازپا نمیشناسند اما گلی همانند یک معشوق نوردیکی سرد است و انگار هیچگاه هوای پاریس به دماغاش نخورده است. او در هوای نمناک و بارانی رشت مردی را ملاقات میکند که از ابتدای آفرینش عاشقاش بوده است. گویی این فرهاد است که از پاریس آمده و بسان عاشقان فرانسوی قفلها آویزان کرده است. عاشقانهی در دنیای تو ساعت چند است؟ اثری بیحال و تراشنخورده از زندگی آدمهایی است که از عشقهایشان دور افتادهاند. همهی آنهایی که در این داستان حضور دارند دلشان دیگری را میخواسته اما جبری که از ابتدای تاریخ بر زندگی عشاق حکمفرما بوده آنها را از رسیدن به مطلوب بازداشته است.
فیلم بیشتر از اینکه قصهی گلی باشد داستان فرهاد است، یک روایت آشنا دربارهی آنهایی که سالیان سال جفای معشوق را تحمل میکنند، به امید روزی که بتوانند، به عشق خود برسند. تلاشی که صفی یزدانیان در اولین تجربهی کارگردانی خود فارغ از روایت داستان گلی و فرهاد انجام میدهد، شخصیت بخشیدن به رشت است. او در تلاش برای ایجاد یک قرینگی میان پاریس و رشت، عاشقانهاش را در حالوهوای این شهر بارانی تعریف میکند. در دنیای تو ساعت چند است ایدهها خوب کار میکنند اما نمیتوانند به درجهای از ملودرام بودن برسند و تماشاگر را تحت تاثیر خود قرار دهند.
۱۵- فیلم طلا و مس
-
کارگردان: همایون اسعدیان
-
بازیگران: نگار جواهریان، بهروز شعیبی
-
سال انتشار: ۱۳۸۹
خلاصه داستان: آقاسید رضا طلبهای است که برای شرکت در کلاس درس اخلاق استاد مشهوری همراه خانوادهاش به تهران آمده است. اما وقتی که بیماری همسرش عود میکند، او دیگر نمیتواند بر سر کلاسهای حوزه حاضر شود.
طلا و مس فیلمی ساده، سرراست و دوستداشتنی است. فیلمی که شاید ایدهاش آنقدرها هم خاص نباشد اما چیزی که طلا و مس را برجسته میکند و بهعنوان اثری قابلاعتنا در زمرهی فیلمهای عاشقانه و متفاوت قرار میدهد، روایت طلبگی در آن است. بعد از نمایش فیلم مارمولک بود که دیدگاه سینما نسبت به داستانهای حوزه و طلبه تغییر کرد و مخاطب از آن زمان به بعد دوست داشت که از جنبهی دیگری وارد زندگی آدمهایی شود که در حوزه درس خواندهاند. طلا و مس هم، همین خواست تماشاگر سینمای ایران را درک کرد و از دیدگاهی بسیار نزدیک به زندگی طلبهای که مشکلات بسیاری دارد، ورود کرد.
اسعدیان برخلاف فیلمهای کلیشهای طلبهها و روحانیها، زندگی خصوصیشان را زیر نظر میگیرد و با ایدهای اخلاقگرا و عاشقانه به پیشواز روایتی میرود که چندان در سینمای ایران مرسوم نبوده است. آقاسید رضا در طلا و مس قصد رفتن به کلاسهای درس اخلاق استاد مطرحی را دارد اما مشکلات زندگی کاری میکند تا او به صورتی عملی اخلاقمند بودن را درک کند. طلا و مس پر از صمیمیت و سادگی است از آن فیلمهایی که تنها به عشق، دوستی، مسئولیتپذیری و مهربانی فکر میکند.
۱۴- فیلم سنتوری
-
کارگردان: داریوش مهرجویی
-
بازیگران: بهرام رادان، گلشیفته فراهانی
-
سال انتشار: ۱۳۸۵
خلاصه داستان: علی بلورچی نوازنده سنتور است و همهی زندگیاش حول موسیقی و سنتور میچرخد. زمانیکه رابطهی علی با همسرش هانیه به بنبست میخورد، شرایط ناگواری پیش میآید و علی سنتوری همه چیزش را میبازد.
مهرجویی در این فیلم نیز مثل دیگر عاشقانههایش صرفا و تنها برای ایدهی عشق و ملوردام بودن فیلم نساخته است. البته درستش نیز همین است، او عشق را مسیری برای اعتراض در نظر میگیرد، برای تلنگر زدن، برای نمایش جامعهای که در آن آدمهایش بخاطر مشکلات درونی و بیرونی فروریختهاند. مهرجویی همانطور که در فیلم هامون نشان میداد عشق اولین قربانی حال بدیهای ماست در اینجا نیز همان دیدگاه را تکرار میکند. اما با یک تفاوت، آنهم اینکه جامعهای که در آن علی سنتوری زندگی میکند جامعهی دههی شصتی نیست که تازه چند سال از انقلاباش گذشته و روشنفکران درگیر تفکرات غربی و مذهبی اند.
علی بلورچی، حمید هامون است، او حالا راهاش را پیدا کرده، هنر را بر هر چیزی محترم میداند و دیگر اداهای روشنفکران دههای که هامون در آن زیست میکرد را ندارد. اما در عوض مشکلاتِ آدمِ پیشرویی را دارد که در دههی ۸۰ ایران زندگی میکند. اگر مشکلات درونی هامون را از پای درآورد، در اینجا این مشکلات اجتماعی و جامعهای درهم است که علی را بهسمت نابودی کشانده. فیلم سنتوی تصویری درست، واقعی و ناراحتکننده از جامعهی ایرانی آن سالهاست، زمانی که هنرمندش درمانده بود و ساز و نوازندگی جرمی نابخشودنی.
۱۳- فیلم قصهها (آخرین اپیزود فیلم)
-
کارگردان: رخشان بنیاعتملد
-
بازیگران: باران کوثری، پیمان معادی
-
سال انتشار: ۱۳۹۰
خلاصه داستان: سارا بعد از بازگرداندن سمیرا از بیمارستان در میان راه با حامد همکلام میشود و به یکدیگر ابراز علاقه میکنند.
قصههای رخشان بنیاعتماد، فیلمی اجتماعی با چند اپیزود متفاوت است که در بخش آخر فیلم، کارگردان داستان عاشقانهاش را روایت میکند. همهی این قصه در یک ون اتفاق میافتد و ما در مسیر جادهایِ این سه نفر شاهد ابراز علاقهای شاید نامعمول هستیم. سارا بهعنوان یک مددکار سمیرا را که به تازگی رگاش را زده و خودکشی کرده از بیمارستان مرخص میکند. این دو سوار ونی میشوند که رانندهاش حامد یک دانشجوی باهوش اما اخراجی سابق است. ارتباط میان حامد و سارا با یک مشاجرهی لفظی شروع میشود، حامد قصد دارد که آرامآرام به سارا نزدیک شود، به او بفهماند که میشناسدش و در آخر سر هم به او بگوید که دوستش دارد. اما انگار سارا از حامد عاشقتر است او به یکباره به روی این معشوق تیزبین میآورد تا که شاید زودتر از دستاش خلاص شود.
سارا ایدز دارد و همین دلیل نه تنها برای پایان یافتن یک رابطه کافی است بلکه خودش به تنهایی دلیلی بر شروع نشدن یک رابطه است. اما بنیاعتماد کوتاه نمیآید و میخواهد منتهای عشق را به رخ کسانی بکشد که روز عاشقاند و شب فارغ. داستانی که میان سارا و حامد اتفاق میافتد، عاشقانهای تکاندهنده است، روایتی افلاطونی که در این ون و در میان جاده حجت را بر همهی آنهایی که به دنبال عشق واقعیاند تمام میکند.
۱۲- فیلم لیلا
-
کارگردان: داریوش مهرجویی
-
بازیگران: لیلا حاتمی، علی مصفا
-
سال انتشار: ۱۳۷۵
خلاصه داستان: لیلا مدتی بعد از ازدواجاش با رضا میفهمد که بچهدار نمیشود. مادر رضا از او میخواهد که به ازدواج دوبارهی شوهرش رضایت دهد. لیلا با ناراحتی و عذاب فراوانی قبول میکند که زن جدیدی به خانهشان بیاید.
مهرجویی همیشه تاریخنگار خوبی برای جامعه ایرانی بوده است. از هاموناش گرفته که تسط خود را بر چگونگی اندیشههای روشنفکران سالهای دور نشان میدهد تا فیلم درخت گلابی که آدمهایی را نشانه میرود که در برههای از تاریخ ایران همهچیزشان را فدای عقاید خود میکردند و از همه میگذشتند. جدای از اینکه مهرجویی کارگردان بزرگی است، او جامعهشناس بزرگی نیز هست و بهنوعی جامعهخوانان و تاریخخوانان باید مدیوناش باشند. عشق در داستانهای او درواقع تنها یک بهانه است و مهرجویی از این مجرا تنها قصدش نگریستن به قوانین جامعه خواهد بود.
فیلم لیلا محصول دههی هفتاد خورشیدی است. مهرجویی داستان یک زوج را بهتصویر میکشد که عدمتوانی زن برای به دنیا آوردن یک بچه زندگیشان را از سمت فشارهای بیرونی بهسمت نابودی میبرد. فیلم تصویر بسیار درستی از فرهنگ خانوادگی همان سالهاست. زمانهایی که عشق مفهوم چندانی نداشت و اگر خانوادهها کنار هم دوام میآروند تنها بخاطر سنتهای حاکمه بود. مهرجویی در فیلم لیلا زنان را مقصر جامعهای میداند که به پای درخت روحیه مردسالاری آب میریزند. فیلم مصداق بسیار جذابی از مسئلهی زنان علیه زنان است. لیلا را جامعهای کوچکشده از ایران باید در نظر گرفت که زنان مسن در آن همچنان در پی فرمانبرداری از اندیشههای گذشتگان خود هستند، رضایی که هنوز تکلیفاش با خودش مشخص نیست و لیلا زنی که نمادی بر همهی زنان قربانی ایرانی است.
۱۱- فیلم در امتداد شب
-
کارگردان: پرویز صیاد
-
بازیگران: سعید کنگرانی، فائقه آتشین
-
سال انتشار: ۱۳۵۶
خلاصه داستان: پروانه خوانندهی معروفی است که طرفداران بسیاری دارد. او که غرق در زندگی بهمریختهی احساسیاش است مورد توجه یکی از طرفدران سمج خود بنام بابک قرار میگیرد. این دو رابطهی عاشقانهای را با یکدیگر شروع میکنند، غافل از اینکه بابک بیمار است.
در امتداد شب یکی از متفاوتترین فیلمهای کارنامهی پرویز صیاد است. این فیلم از همان ابتدا با جنجال همراه شد و بعدها نیز برای سعید کنگرانی مشکلات زیادی را بوجود آورد، تا جائیکه کنگرانی بخاطر بازی در این فیلم نمیتوانست فعالیت مستمری را در سینما داشته باشد و در پروژهای حضور پیدا کند. پرویز صیاد در این اثر نگاهی متفاوت نسبت به دیگر آثار همدوره خود به مسئلهی عشق دارد و چون فیلم بنبستاش روایت عاطفی خود را با مسائل دیگری مثل انتقاد به دنیای جوانها درهم میآمیزد و جهانی خاص را بهتصویر میکشد.
در امتداد شب عاشقانهای است که متاثر از دو جریان فیلم موج نو و فیلم فارسی حرکت میکند. بابک قهرمان بیرون آمده از دل آثار موج نویی در کنار پروانه جان میبازد و آرام میگیرد. او در تب عشقی آتشین فنا میشود و ترجیح صیاد این است که قهرماناش به وصالی ابدی برسد. عاشقانهی در امتداد شب، روایتی تراژیک دارد و مثل داستان عشق آرتور هیلر ضربهای محکم به تماشاگر احساسیاش میزند. با اینکه عاشقانهی پروانه و بابک از جهان فیلمفارسیها میآید و همانقدر نیز غیرقابل دسترس خودش را نشان میدهد اما با اینحال بسیار دلنواز و جذاب است.
۱۰- فیلم دشنه
-
کارگردان: فریدون گله
-
بازیگران: بهروز وثوقی
-
سال انتشار: ۱۳۵۱
خلاصه داستان: عباس در یک مهمانی با بنفشه آشنا میشود. بنفشه که در خانهای بدنام زندگی میکند، به عباس دل میبندد و از او دو اتاق با یک نقاشی ماهی روی سقفاش طلب میکند. ممد دشنه که سرکار بنفشه است هر دویشان را آزار میدهد و اجازه نمیدهد که با یکدیگر ازدواج کنند.
فریدون گله بههمراه داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی با فیلم کندواش سهم مهمی را در جریان موج نو سینمای ایران بازی میکند. با اینکه دشنه در این دسته جای نمیگیرد و بهترین اثر این کارگردان نیز محسوب نمیشود اما همان حالوهوای فیلمهای موج نویی را دارد. دشنه مربوط به آدمهای جداافتاده از جامعه است. کسانی که حتی بدون اجازه نیز نمیتوانند از محله خارج شوند، عاشق شوند و برای خود در جامعه جایگاهی داشته باشند. برای زنان محلهای که ممد دشنه صاحباش است داشتن یک مرد و دو اتاق یک آرزوی بزرگ است. از طرفی هم مردان دشنه نیز جایی در جامعه ندارند. آنها یا مثل عباس چاخان شوفر جاده هستند و برای بدهی به زندان میافتند و یا مثل خود ممد دشنه و نوکرانش از خاک همان محلهی بدنام متولد شدهاند.
این تعریفها سرگذشت و داستان بیشتر آدمهای گله است، کارکترهایی که به جریان موج نوی سینمایی ایران تعلق دارند. اما دشنه با پایانی خوش انتظار قهرماناش را میکشد. این خوشی اما باز هم رنگوبویی موج نویی دارد. عباس چاخان بهپای عشقاش میماند، ثابت میکند که ذاتا دروغگو نیست و بنفشه را با خود برمیدارد و میبرد. اما غافل از اینکه ممد دشنه در کمینشان است. دشنه برای پایانبندی خود تعادلی میان فیلمفارسی و موج نو ایجاد میکند. بنفشه و عباس بهم میرسند اما تاوان این رسیدن را باید بپردازند و از شر هرآنچه که در گذشته بدان وصل بودند باید رها شوند.
۹- فیلم نفس عمیق
-
کارگردان: پرویز شهبازی
-
بازیگران: منصور شهبازی
-
سال انتشار: ۱۳۸۱
خلاصه داستان: منصور و کامران که هرکدام برای رفتن به خانه مشکل دارند، روانهی خیابانها میشوند، آنها ماشینی میدزدند و بعد از آن در مسافرخانهای اتاق میگیرند. در میان این آوارگیها نیز دختری همراهشان میشود.
پرویز شهبازی، فیلمسازی متفکر و دغدغهمند به مسائل اجتماعی است. از دربنداش گرفته تا عیار ۱۴ همگی دربند ایدههایی اجتماعی هستند. شخصیتهای شهبازی با توجه به نوع اجتماعی که در آنها زندگی میکنند، قوام میگیرند و در دل روایت از خود واکنش نشان میدهند. نفس عمیق محصول دههای است که فیلمهای اعتراضی و منتقد به مسائل اجتماعی و سیاسی جان گرفته بودند. زمانی که سینمای ایران کمکم داشت از مسائل ایدئولوژیک فاصله میگرفت و به اتفاقات و مسائل درون جامعه نزدیک میشد. نفیس عمیق نیز مثل فیلمهای اعتراضی همدورهاش اثری گزنده است. در این فیلم سه جوان با یکدیگر همراه میشوند، سه شخصیت با دغدغههای متفاوت. آنها دانشجو هستند، کارکترهایی که سرتاپای وجودشان نافرمانی است. یکیشان با اینکه در تهران خانواده دارد، در خوابگاه زندگی میکند و دیگری بخاطر درک نشدن از خانه بیرون زده است. آن یکی هم که فقر سرتاپای زندگیاش را گرفته و جایی در میان مردم ندارد. نفس عمیق تصویری دقیق و بجا از شرایط اجتماعی در دههی ۸۰ است. هنگامی که تصمیمات قشر جوان جامعه کاری شخصی نبود و مستقیما زیرنظر خانواده و جامعه باید گزینش میشد.
۸- فیلم تنها دو بار زندگی میکنیم
-
کارگردان: بهنام بهزادی
-
بازیگران: نگار جواهریان، بهزاد آقاخانی
-
سال انتشار: ۱۳۸۶
خلاصه داستان: سیامک بیمار است و فرصت چندانی برای زندگی ندارد. او در روزهای باقیمانده عمرش تصمیم گرفته تا کارهای نیمهتمام خود را انجام دهد. شهرزاد در همین روزها اتفاقی سر از زندگی سیامک درمیآورد، او برخلاف سیامک دوست دارد که به زندگی فکر کند.
تنها دو بار زندگی میکنیم باز هم از همان عاشقانههای مغزداری است که ایدههای سیاسی و اجتماعی را از یاد نبرده است. سیامک که نقشاش را بهزاد آقاخانی با ظرافتی جذاب بازی میکند در حال مرگ است. او یک قربانی است، قربانی سیاست و آرمانهایی که از دانشگاه اخراجاش کردهاند و قربانی جامعهای که عشق برایش صحبتی مگو بوده و گناهی نابخشودنی. حالا این سیامکی که باید کارهای عقب افتادهاش را انجام دهد و برای مرگ خودش را آماده کند در وسط راه با شهرزادی که از جزیرهای دورافتاده آمده برخورد میکند. فیلم روایتی غیرخطی دارد و وارد ایدههای سورئالی میشود که تماشاگر بین واقعی بودن و یا نبودنشان به یک عدمقطعیت میرسد.
درست است که ایدهی فیلم حول مرگ سیامک میچرخد اما در پس آن قرار است یک زندگی دوبارهای متولد شود. شهرزاد برای سیامک استعارهای از زندگی نکردهی اوست. سیامک با شهرزاد چیزهایی را تجربه میکند که شرایط اجتماعی و سیاسی دههی شصت همه را از او گرفته بود. اما حالا که فرصت این زندگی پیش آمده، سیامک دیگر وقتی برای با شهرزاد بودن ندارد. تنها دو بار زندگی میکنیم در یک سکانس تماشایی قهرماناش را به زندگی دوبارهای میبرد. سیامک بهدنبال شهرزاد (بخوانید زندگی) به لیو میرود، درواقع سیامک قرار است بمیرد و در آنجا زندگی تازهای را شروع کند.
۷- فیلم زیر درختان زیتون
-
کارگردان: عباس کیارستمی
-
بازیگران: محمدعلی کشاورز
-
سال انتشار: ۱۳۷۳
خلاصه داستان: بعد از زلزله رودبار یک گروه فیلمبرداری به روستای کوکر میروند تا فیلمی را با نابازیگران و افراد محلی بسازند. در این میان دو نفر بهنامهای طاهره و حسین برای نقشهای فیلم انتخاب میشوند اما طاهره چندان مایل به بازی در مقابل حسین نیست.
فیلم درختان زیتون به باور منتقدان سومین قسمت از سهگانهی کوکر است. این فیلم بههمراه خانهی دوست کجاست؟ و زندگی و دیگر هیچ در روستای کوکر ساخته شده، جائی که کیارستمی تعلق خاطر خاصی بهش داشت. حسین عاشق طاهره است، حسین خانه ندارد، سواد ندارد و برای همین چیزها، طاهره را به او ندادهاند. درختان زیتون بههمین سادگیِ این چند جمله روایت میشود. داستان یک عشق معمولی در میان مردمانی ساده و با کمترین خواستهها و آرزوها.
در زیر درختان زیتون نه خبری از دیالوگهای فلسفی و عاشقانهی آنچنانی هست و نه شخصیتهایش همانند فیلمهای عاشقانهی دهههای بعد به یاسهای فلسفی رسیدهاند و از جفای معشوق در حال تجربهی زندگی پرملالی هستند. کیارستمی از دل زلزله میخواهد زندگی و عشق را بیرون بکشد. در فیلم او تصاویری از درد و ناراحتی ناشی از مرگ نیست و برعکس طنزی لطیف را هم همراه خودش دارد. درست است که زلزله خانهها را از خانهدارها گرفته اما این اتفاق تاحدودی دل حسین را خنک هم کرده است. او حالا شبیه همهی آنهایی است که خانه ندارند، شاید همین دلیلی شود تا طاهره را به او بدهند. فیلم بههمین سادگی است.
۶- فیلم شب های روشن
-
کارگردان: فرزاد موتمن
-
بازیگران: مهدی احمدی، هانیه توسلی
-
سال انتشار: ۱۳۸۱
خلاصه داستان: رویا برای دیدار با امیر چهار شب پیاپی به محل قرار میرود تا او را ببیند. استاد دانشگاهی که در ناامیدی و تنهایی غرق شده با دیدن رویا به کمک او میآید و زمانی که تصمیم میگرد با رویا ازدواج کند، امیر از راه میرسد.
شبهای روشن یکی از آن عاشقانههای خاص در دههی ۸۰ است. همان زمانی که فضا برای ساخت آثار اعتراضی و سیاسی باز شده بود و دیگر لازم نبود که فیلمساز بهسمت ساخت فیلمهایی ایدئولوژیکمحور و خانوادهگرا برود. شبهای روشن موتمن از آن دسته از فیلمهای خاصی است که در میان آثار عاشقانهی ایرانی بهطرز عجیبی متفاوت عمل میکرد و مسئلهی عشق را به ایدههای درونی فلسفی ربط میداد. مردی تنها که در دنیای خودش غرق است در شبی با زنی که منتظر معشوقاش مانده ملاقات میکند. مرد به زن پناه میدهد و این اتفاقات بهانهای میشود تا که فیلم به لایههای عمیق عشق نفوذ کند و در روایتی دلچسب از لحظات روشن عشق و دوست داشتن بگوید.
شبهای روشن تصویری از عشق، درماندگی، تنهایی و جهانی تاریک است. فیلم تصویری واقعی از عشق را بهنمایش درمیآورد و لحظات جدایی، فراق، سوگ و عاشق شدن را در داستانی با ایدههایی رویاگونه نشان میدهد. این فیلم روایتی ایرانیزه شده از داستان شبهای روشن داستایوفسکی است که با استفاده از عناصر سبکی سرد و گرفته داستانی اگزیستانسیالیستی را بهتصویر میکشد.
۵- فیلم هامون | بهترین فیلم های عاشقانه ایرانی
-
کارگردان: داریوش مهرجویی
-
بازیگران: خسرو شکیبایی
-
سال انتشار: ۱۳۶۸
خلاصه داستان: حمید هامون بعد از تجربهی یک زندگی عاشقانه حالا درگیر یکسری کشمکشهای تلخ با همسرش مهشید است. او که با رفتارهایش باعث ناراحتیهای زیادی برای همسرش شده، وارد یک جهان دوگانه میشود و برای دیدن دوستش خانه را ترک میکند.
هامون مهرجویی بهعنوان فیلمی که در میان سالهای انتهایی دهه شصت ساخته شده بود، شبیه یک انقلاب عمل میکرد. خیلی حرف بود که یکهو در میان آن همه آثار ایدئولوژیک یک فیلم عاشقانه بیرون بیاید و یکسری چیزهای تازه و انتقادگر را همراه خود داشته باشد. فارغ از ایدهی عاشقانهی فیلم که داستانی پرتکرار اما تمامنشدنی در میان آثار سینمایی جهان است، هامون نشان میدهد که مهرجویی تسلط کاملی به اندیشههای روشنفکران آن دوران دارد. حمید هامون نمایندهی تفکرات روشنفکری آن دوران است، کسی که به زیارت میرود، کتاب میخواند، کتاب مینویسد و در دنیایی که مختص به تفکرات غربی است غوطهور میشود.
هامون بهعنوان یک شخصیت لوکس در سینمای سال ۶۸ درگیر جهانی دردناک و پوچ شده است، مسائلی که آن روزها زیاد بهش پرداخت نمیشد و هرچه ساخته میشد یا دربارهی دفاع مقدس بود و یا مسائل اجتماعی سطحی و مشکلات مربوط به خانواده. هامون حتی در میان آثار عاشقانه هم متفاوت عمل کرده بود و به روابط میان دو نفر از دیدی عمیقتر و ابزورد میپرداخت. زوج هامون، زوج بیمغز و سنتی آن روزهای سینما نبود بلکه آنها شخصیتهایی بودند که زندگیشان روی هنر، کتاب و ادبیات شکل گرفته بود.
۴- فیلم بن بست
-
کارگردان: پرویز صیاد
-
بازیگران: مری آپیک
-
سال انتشار: ۱۳۵۷
خلاصه داستان: دختری که در انتهای یک کوچه بنبست زندگی میکند به تصور اینکه مردی عاشقاش شده، احوالات زیبایی را تجربه میکند. زمان میگذرد و وقتی که برادر دختر از ماموریت میآید اتفاقات خارج از اختیاری رخ میدهد.
بنبست اثری بسیار متفاوت در کارنامه پرویز صیاد است. عاشقانهای تراژیک که در یک کوچهی بنبست اتفاق میافتد و در خیالات دختری عاشق میگذرد. دختری که پنجرهی اتاقاش در کوچهای باز میشود و مردی که مدام در حال دید زدن زندگی اوست. فیلم اینگونه تماشاگر را به تعلیقی عاشقانه میبرد، اینکه چه عشق آتشینی انتظار دخترک تنها را میکشد. این فیلم که براساس داستانی بهنام نقل از دفتر خاطرات یک دوشیزه نوشتهی آنتوان چخوف ساخته شده، حالوهوای سرد آدمهای جداافتاده و تنهایی را بهتصویر میکشد که در پی داشتن یک سرپناه میگردند. اما این عاشقانه تنها در این سطح کار نمیکند و پرویز صیاد قصداش بر این است که ما را به جهانی انتقادی بکشاند.
در امتداد شب اگرچه تنها یک عاشقانهی صرف بود و تماشاگر را به دنیایی سرشار از عاطفه میبرد اما فیلمساز در این اثر دیگر به دنبال یک نمایش صرف از عاشقانهای ناراحتکننده نیست. بنبست یک اثر عاشقانه اما تماما اعتراضی به جامعهی خفته و خفقانگرفته است. شاید در ظاهر همه چیز یک ملودرام تعلیقزا به چشم آید اما صیاد در خیالات دخترک عاشق قصه بهدنبال روایت برادرش است. بنبست با آن پیچش داستانی جذاباش استعاره از جامعهای به ته رسیده است که قهرمانانش هنگام رویاپردازیهای بهخوابرفتگان دستگیر میشوند.
۳- فیلم درخت گلابی
-
کارگردان: داریوش مهرجویی
-
بازیگران: همایون ارشادی، گلشیفته فراهانی
-
سال انتشار: ۱۳۷۶
خلاصه داستان: محمود شایان برای نوشتن کتاب خود به خانهباغ خانوادگیشان میرود. او در آنجا خاطرات عاشقانه دوران کودکیاش را با دختری که میم صدایش میکرده مرور میکند. شایان در آنجا میفهمد که همانند درخت گلابی باغ خسته شده و بیبار مانده.
این فیلم روایت یک عشق طولانی است و درخت گلابی وسط باغ شاهد این عشق. شاهد عشقی که در آخر نیز تبدیل به استعارهای از عاشقی میشود که از پا افتاده و وارد یک خستگی باستانی شده. شایان همپای این درخت در کنار میم مینشید، برایش کلاه میبرد، گلابی برایش میچیند و آنقدر نقش این درخت در فیلم پررنگ میشود که شایان درنهایت در کنار آن آرام میگیرد و به سکوتی از سر معنا میرسد. مهرجویی در این فیلم مسیر عشق را بهنمایش درمیآورد، روایتی که برای هرکسی یکجور اتفاق میافتد. محمود شایان در نوجوانی عاشق میشود، سوزوگدازهای عاشقانه را درک میکند و سرانجام آرمانهایش را به عشق میم ترجیح میدهد.
درخت گلابی با زیرمتنی ظریف از اندیشههای چپگرایی همراه است، همان اندیشهای که عشق پرحرارت شایان را به نیستی میکشاند و حال او را تا همیشه خراب میکند. قصهی درخت گلابی داستان آشنایی برای آدمهای آن سالهاست. روشنفکرانی که نابودی عشق را بهای آرمانهای خود میدیدند. محمود شایان حالا خسته از همه چیز و همه، میخواهد آرامش بگیرد، کنار همان درختی که روزی عاشق شده بود. چیزی که در این فیلم بسیار جذاب و گیرا مینماید، شخصیتی است که به درخت گلابی وسط باغ بخشیده شده، ایدهای که با بازی همایون ارشادی بسیار دلانگیزتر نیز به چشم میآید.
۲- فیلم سوتهدلان
-
کارگردان: علی حاتمی
-
بازیگران: بهروز وثوقی، جمشید مشایخی
-
سال انتشار: ۱۳۵۶
خلاصه داستان: مجید یک معلول ذهنی است که برادرش حبیب آقا مسئولیت زندگی او را برعهده دارد. حبیب برای بهبود حال مجید زنی بهنام اقدس را برایش انتخاب میکند که رفتهرفته این دو عاشق هم میشوند و به یکدیگر دل میبازند.
سوتهدلان یکی از مهمترین فیلمهای عاشقانه و موج نویی سینمای ایران است. فیلمی که برخلاف آثار فیلم فارسی آن روزها به مسئلهی عشق نگاهی عمیق میاندازد و باعث خلق ملودرامی تاثیرگذار میشود. این فیلم را شاید بتوان بهترین اثر علی حاتمی در نظر گرفت، چراکه هم دست به روایت قصهای لایهمند و تودرتو زده و هم از لحاظ بکارگیری عناصری جذاب برای چیدمان طراحیهای صحنه و ایجاد یک سبک بصری هدفمند بسیار عالی عمل میکند. مسئلهی سوتهدلان، مسئلهی عشق است، مجید شبیه هیچ یک از عاشقانی نیست که با اسب سفید میآیند تا معشوقهشان را از بند فلاکت و بدبختی نجات دهند. او معلول است، ظاهر جذابی ندارد اما در عوض مفهوم عشق را بهخوبی متوجه میشود.
مجید مثل دو برادر گریزان از عشقاش رفتار نمیکند، چراکه او بهخوبی فهمیده که این عاطفه و دوست داشتن است که میتواند زندگی آدم را از ناراحتیها نجات دهد. علی حاتمی با بهتصویر کشیدن زندگی برادران ظروفچی عشق را از زوایای گوناگونی مورد بررسی قرار میدهد و در آخر نیز با حرفهای حبیب و مرگ مجید نشان میدهد که خداوند ظرفیت عشق را به همهی آدمها نداده است. سوتهدلان یک تراژیک عاشقانه است، فیلمی که به معنای واقعی عواطف و احساسات آدمی را میشناسد.
۱- فیلم رگبار
-
کارگردان: بهرام بیضایی
-
بازیگران: پرویز فنیزاده، پروانه معصومی
-
سال انتشار: ۱۳۵۱
خلاصه داستان: آقای حکمتی برای تدریس به یکی از مدارس حاشیه شهر میرود. او در آنجا عاشق دختری از خانوادهی فقیری میشود که از قضا قصاب محله نیز به او دل بسته است. حکمتی وارد جدال عاشقانهای میشود که نمیتواند از آن بیرون بیاید.
ارسال دیدگاه