به گزارش حرف تازه، محمدهادی مرادی در حکایت گیلان نوشت:
برف آخر، دومین اثر امیرحسین عسگری از معدود فیلمهایی است که اندک آبرویی برای جشنواره امسال باقی گذاشته اند. برف آخر فیلم قابل قبول و خوبی است. مخاطب بعد از تماشای آن با پشیمانی از سالن خارج نخواهد شد.
بزرگترین نقطه قوت فیلم بدون شک بازی بیتقص، جسورانه، متفکرانه و به اندازه امین حیایی است. امین حیایی در آستانه ۵۲ سالگی، در اوج نقطه هنر بازیگری خود قرار دارد. او با تسلط کامل بر شخصیت «یوسف»، نقش یک دامپزشک درونگرا را با تمام پیچیدگیهایی که دارد با رعایت قاعده بازی در سکوت ایفا میکند. نقشی که بهمانند هیچ یک از نقشهای دیگرش نیست. فردی که مخاطب با سکوتش و تنها با نگاه به میمیک صورت و چشمهایش به درد و فریاد درونش پی میبرد. بدون شک امین حیایی برای بازی در این فیلم یکی از شانسهای اصلی تصاحب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد خواهد بود. در مقابل امین حیاییِ درونگرا داستان، مجید صالحی را که شخصی بهشدت برونگرا است را داریم. صالحی هم با بازی باصلابت خود، به خوبی از پس اجرای شخصیت «خلیل» برآمده است و مخاطب به راحتی میتواند او را در قالب این شخصیت بپذیرد. رفاقت و تقابل این دو شخصیت در طول داستان کاملا به ذهن مخاطب مینشیند. بازی لادن مستوفی هم قابل قبول اما در لحظاتی تو ذوق میزند. شاید هم زیر سایه بازیهای درخشان حیایی و صالحی باقی مانده است. کارگردان توانسته است بازیهایی خوب و به اندازه از تیم بازیگری خود بگیرد.
دوربین، حاکم مطلق
دومین نقطه قوت فیلم، فضاسازی و قاببندیهای چشمنواز و باشکوه آن است؛ میزانسنهایی دقیق و بهجا در دل طبیعت سرد و خشن. دوربین، روح و جسم شما را تسخیر خواهد کرد و شما همگام با بازیگران در دل برف و یخبندان صعبالعبور گام برخواهید داشت و سوز سرمای طبیعت را حس خواهید کرد. قابهای زیبا و تماشایی فیلم بعد از اتمام فیلم نیز در ذهنتان حک خواهد شد. در کنار دوربین تماشایی برف آخر، موسیقی نیز کاملا در خدمت فیلم است و مخاطب به خوبی میتواند در لحظات نواخته شدنش با آن ارتباط بگیرد. آرمان فیاض (فیلمبردار) و مسعود سخاوتدوست (آهنگساز) هم میتوانند از شانسهای کسب سیمرغ بلورین باشند.
فیلمنامه، تنها پاشنه آشیل فیلم
فیلم به رغم داشتن قابهای زیبا و بازیهای تماشایی از نداشتن داستانی محوری رنج میبرد. فیلم در ابتدا شخصیت «یوسف» را که دامپزشکی زخم خورده چه به لحاظ جسمی، چه به لحاظ روحی است و شبانه به شکار گرگها میرود به مخاطب نشان میدهد. در ادامه، داستان گم شدن دختر «خلیل» به میان میآید؛ که میتوانست باتوجه به موضوع کودک همسری آن، پرداخت بیشتر و بهتری داشته باشد. در انتها هم خانم فعال و دغدغهمند محیطزیستی شکل و جلوه مهمتری میگیرد. در کنار نداشتن خط داستانی متمرکز، ریتم فیلم نیز به طبع شخصیت اصلی فیلم، «یوسف»، که بیشتر در سکوت و تنهایی خودش به سر میبرد، کند است و مخاطب در اواسط فیلم خسته میشود. دیالوگها اما، بسیار ساده و کاربردی هستند و نویسنده بههیچ وجه سعی نکرده است که در فیلم از جملات و دیالوگهای دهن پُرکن استفاده کند.
خلاصه فیلم:
یوسف در آتش سوزی گاوداری به آتش می زندتا جان گاوها رانجات دهد که بدنش دچارسوختگی می شود. یوسف که حمله گرگها به گاوداری را دلیل مشکلاتاش میداند از روی نفرت گرگها را شکار میکند.
برف آخر اثر محترمی است که تنهایی و درگیریهای درونی انسانهایی را که با شکستهایشان کنار نیامدهاند را به نمایش میگذارد. برای مخاطب سینما ارزش قائل است. برف آخر فیلمی است که تماشای طبیعت بکر و سرد آن بر پرده سینما، تجربه لذتبخشی را برایتان رقم خواهد زد.
ارزشگذاری نویسنده: ۳٫۵ از ۵
ارسال دیدگاه