بالاخره آفتاب میتابد و برفها آب خواهد شد آقای دکتر
بهرنگ تاج بخش *- بنده نه بهعنوان یک روزنامهنویس که در جایگاه یک شهروند، پاسخی در نامه کنایهآمیزتان به منتخب شهرم نوشتم و البته امید زیادی ندارم تاثیری بر نوع نگاهتان بگذارم. اما ازآنجاکه «افکار عمومی» برای شما و اطرافیانتان بازیچه و اسباب تفریح است، لازم دیدم مختصری در باب این بازی رسانهای و توپی که […]
بهرنگ تاج بخش *- بنده نه بهعنوان یک روزنامهنویس که در جایگاه یک شهروند، پاسخی در نامه کنایهآمیزتان به منتخب شهرم نوشتم و البته امید زیادی ندارم تاثیری بر نوع نگاهتان بگذارم. اما ازآنجاکه «افکار عمومی» برای شما و اطرافیانتان بازیچه و اسباب تفریح است، لازم دیدم مختصری در باب این بازی رسانهای و توپی که در زمین دیگران پرت میکنید بنویسم؛ باشد که رشتِ باشکوهِ من، این روزها را خیلی زود فراموش کند.
کاش رشت «رضا کیانیان» داشته باشد
یک: «آقای دکتر حسنی، نماینده محترم مردم رشت در مجلس شورای اسلامی…» این را شما نوشتهاید آقای دکتر! خطابتان به نماینده یک شهر بود و پذیرش این نکته که هزاران نفر بهطور مشخص نام ایشان را درون صندوق رای انداختهاند. دو جمله پایینتر اما درباره اظهارنظر آقای حسنی در مورد مجموعه شهرداری رشت، با ادبیاتی سخیف که مجلات زرد هم دیگر تمایلی به استفاده از آنها ندارند ادامه دادید: «با توجه به شناختی که از شما داریم مایه انبساط خاطر را فراهم کرد». این یعنی تمسخر یک نماینده در برابر مردمش و له کردن فردی که برای تامین نیازهای شهرش، قبل از هر چیز به عزتنفس نیاز دارد. متأسفانه این رفتار شما علاوه بر زیر سوال بردن جایگاه شهردار، توهین آشکار به حقوق مردمی بود که با رای خود لباس نمایندگی را بر قامت ایشان دوختند. اظهارنظری از جنس حرفهای کشتیگیر تهرانی و شاخ بز! کاش این شهر «رضا کیانیان» داشته باشد…
طنز مستتر در یک جمله
دو: در ابتدای نامه نوشتهاید که « اظهارنظرتان نه در حد یک نماینده مجلس بود و نه در شان کسی که خود را دکتر میخواند». به نظر من طنز مستتر در این جمله آنقدر قوی و قابلاعتناست که قابلیت چاپ در ستون طنز روزنامههای کشوری را دارد. بند اول را بخوانید دلیل این ادعا دستتان میآید آقای دکتر!
حضور در کره ماه و استادیوم فوتبال
سه: «البته تا جایی که میدانیم شما تا غروب روز پنجشنبه اصلاً در رشت تشریف نداشتید و بر اساس حرف دیگران حرف زدید» این را هم عیناً از متن شما آوردهام. برفرض که درست بفرمایید، مگر صرف حضور نداشتن در شهر دلیل درستی برای سکوت کردن و چشم بستن بر ضعفهای مدیریتی است؟ مگر حتماً باید در کره ماه حضورداشته باشیم تا بفهمیم آنجا استادیوم فوتبال ندارد؟ از چه آنقدر دلخورید آقای دکتر؟ ما هم تا جایی که میدانیم، این نامه را از اساس شما ننوشتهاید و سفارش دادهاید برایتان بنویسند! اهمیت دارد؟ قطعاً نه. چون بههرحال امضای شما پای آن درجشده و حرف حرفِ شماست.
باید منتقدین سینما را خفه کرد؟
چهار: در ادامه نوشتید: « کل کارنامه شما محدود به یکی دو نطق میشود که برای آنهم باید قدردان شما بود و خسته نباشید گفت…». بازهم فرض را بر صحت ادعای شما میگذارم. خب این یعنی چه؟ چون بهزعم شما کسی کارنامه قابل دفاعی ندارد، باید ساکت بماند؟ آنهم درحالیکه انتقاد کردن وظیفه ذاتی نمایندگی است؟ چقدر شبیه جناب قالیباف شدهاید! طبق فرمایش شما در ایام جشنواره فیلم فجر هم باید منتقدین سینما را خفه کنیم که مگر شما تا حالا فیلم ساختهاید که صبح تا شب در حال انتقاد کردنید؟ واقعاً به طرز غمگنانهای خندهدار است آقای دکتر!
یارکشی از اردوگاه مجلس
پنج: « این در حالی است که دو نماینده دیگر رشت امروز حضور فعالانهای در سطح ملی دارند و نسبت به مطالبات مدیریت شهری حساسیت بالایی از خود نشان دادهاند. چه آقای جعفر زاده که همیشه پیگیر مطالبات بوده و چه آقای کوچکی نژاد که مجدانه نیازهای کلان مدیریت شهری را پیگیری کرده و از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است. اما شما چه؟» چه قشنگ از اردوگاه مجلس یارکشی میکنید قربان! این جملات اگر تفرقهاندازی میان مجمع نمایندگان رشت نباشد، دستکم تحلیلی سطحی نگرانه و فاقد اهمیت است. به عبارت بهتر آنقدر این جملات بیاعتبارند و حب و بغض شخصی در نگارششان دخیل بوده که ارزش پیگیری و واکاوی بیشتر ندارند. شمارا دعوت میکنم به تفکر و تعقل بیشتر. این روزها هم میگذرند و بالاخره برفها آب خواهند شد.
انتشار یادداشت های دریافتی الزاما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت انجام رسالت مطبوعاتی، تنویر افکار عمومی و آشنایی با فضای روز منتشر می شود. / گیل نگاه
ارسال دیدگاه