اولش تنهایی و آخرش هم تنهایی است
حرف تازه – رغایبعلی کشاورز، نوازنده ۷۲ ساله ویولن، اهل روستای جلیدان لشت نشاست. او بدون داشتن هیچ گونه استادی در زمینه موسیقی و صرفا با شنیدن قطعه های نواخته شده دیگر نوازندگان، در نواختن ساز ویولن به تبحر رسیده است و بدون داشتن سواد خواندن و نوشتن، همه گوشه ها و دستگاه های موسیقی […]
حرف تازه – رغایبعلی کشاورز، نوازنده ۷۲ ساله ویولن، اهل روستای جلیدان لشت نشاست. او بدون داشتن هیچ گونه استادی در زمینه موسیقی و صرفا با شنیدن قطعه های نواخته شده دیگر نوازندگان، در نواختن ساز ویولن به تبحر رسیده است و بدون داشتن سواد خواندن و نوشتن، همه گوشه ها و دستگاه های موسیقی سنتی را می شناسد و به زیبایی اجرا می کند.
او سالها در مجالس مختلف در سرتاسر ایران به نوازندگی ویولن پرداخته، از نزدیکان فریدون پوررضا و نورالدین دعایی بوده و در برخی اجراها در کنار فرامرز دعایی، خواننده اهل لشت نشا، به هنرنمایی پرداخته است.
گفتگوی زیر توسط وحید شعبانی، در ورستای جلیدان، و در خانه ی رغایبعلی کشاورز به انجام رسیده است:
از چه زمانی به موسیقی روی آوردید؟
از بچگی عاشق موسیقی بودم. دوازده سیزده ساله بودم. اواخر دهه سی ویولن خریدم و شبانه روز تمرین می کردم. دیدم خیلی سخت است. به خودم گفتم هرجوری هست باید یاد بگیرم. بالاخره بعد از شش ماه نواختن روی یک سیم را یاد گرفتم. بعد پدر فرامرز دعایی، نوری دعایی وقتی دید عاشق موسیقی هستم و سواد ندارم کمک کرد گوشه های موسیقی را یاد بگیرم. بعد به من گفت من همیشه نیستم که یادت بدهم، بهتر است یک گرامافون بخری و صفحه های موسیقی ایرانی را گوش بدهی. این شد که با تلاش بسیار توانستم هر چهار سیم ویولن را یاد بگیرم. بعد دیدم دستگاهها را نمی شناسم. مثلا وقتی می رفتم در یک مجلس از من می خواهند یک شور بزن، یک سه گاه بزن، یا یک ماهور بزن. به خود گفتم باید دستگاهها را یاد بگیرم. کم کم دستگاههای موسیقی را یاد گرفتم.
یادتان می آید که ویولن را از کجا خریدید؟ پولش را چطور تهیه کردید؟
ویولن را خیابان شیک رشت خریدم. فکر می کنم سه تومان بابتش پول دادم. پول را از پدرم گرفتم.
پدرتان با موسیقی مخالف نبود؟
اتفاقا پدرم باهام دعوا کرد و مرا از خانه بیرون کرد و من مدتی در خانه عمه و خاله ام خوابیدم. پدر و مادرها اینکه فرزند کسی مُطرب باشد را بد می دانستند. پدرم گفت به خانه راهت نمی دهم. تو نباید ساز بزنی، برای من عیب است. من گفتم من باید ویولن یاد بگیرم، حتی اگر مرا بکشی هم باید بگیرم، اگر ویولن نزنم دیوانه می شوم. از خانه بیرون زدم. خلاصه مادرم پا در میانی کرد و پدرم کوتاه آمد. بعد دیگر ویولن شد مونس من. وقتی می خوابیدم ویولن کنار بالشم بود. از خواب می پریدم و شروع می کردم به نواختن. می دیدم مزاحم خواب پدر و مادرم شده ام می رفتم در دوردست شالیزارها، در باغهای دور، جایی که صدای سازم به گوش کسی نرسد.
شیرین ترین خاطره شما در این نزدیک به شصت سالی که ویولن می نوازید چیست؟
اینکه در عروسی کسی ویولن زدم. چهل سال بعد در عروسی پسر او هم حاضر شدم و ساز زدم. من اگر ساز نزنم می میرم. دیوانه می شوم. هر شب در خانه ساز می زنم. یک شب روی ایوان نشسته بودم و ویولن می زدم، دیدم مردم پشت دیوار خانه جمع شده اند و گوش می دهند. رفتم در را باز کردم دیدم جمعیتی آنجا مانده اند. همه به داخل خانه آمدند و من نشستم برایشان ویولن زدم. یکبار هم فریدون پوررضا پیشم آمده بود، آهنگ پس از باران را با ویولن برایش زدم که متاثر شد و نشست و های های گریه کرد.
از خانواده تان بگویید.
( می خندد ) من دو ازدواج کردم. شش فرزند دارم. دو دختر و چهار پسر. از این بین فقط همین پسرم اسماعیل است که سراغ موسیقی رفته و نوازنده ارگ است. بیست سال است که پدر و پسر در مجالس با هم ساز می زنیم.
شما هر جا که اهل دلی باشد ساز بر می دارید و برای مردم می نوازید. این روزها معمولا کسانی که هنر شما را داشته باشند فقط در ازای پول ویولن به دست می گیرند. شما چرا اینطور نیستید؟
من عاشق مردم هستم. فقط محبت است که می ماند. باید طوری باشد که وقتی آدم می میرد بگویند خدا بیامرزدش، آدم خوبی بود. یکبار در یک عروسی ساز زدم که داماد وُسع پرداخت پول نداشت. اهالی آن روستا سراغم آمدند و گفتند ماجرا اینست. من و پسرم رفتیم و رایگان ساز زدیم.
شما همیشه در مجالس شادی ساز زده اید. همیشه هم شاد زده اید. اما اینجا در محفل خصوصی مان هر چه زدید سوزناک بود. چرا؟
من برای دل خودم همیشه همین ها را می زنم. همسرم پنج سال است که مریض است. او را به بیمارستان برده اند و پایش را به خاطر مرض قند بریده اند. حالا هم که می بینید که در این خانه قدیمی تنها هستم. اولش تنهایی و آخرش هم تنهایی است.
گفتگو از وحید شعبانی
هفدهم تیر ۹۶
ارسال دیدگاه