نقدی به بهانۀ علت مخالفت فرماندار تهران با نام بازرگان بر خیابان سازمان آب

از دلیلش خنده آمد خلق را!

اگر فرماندار تهران راست بگوید و واقعا خیلی از مردم بازرگان را نشناسند می توان گفت: کلاهت را بالاتر بگذار آقای فرماندار دولت اعتدالی و استاندار دولت مهرورزی. چون نام بازرگان با تاریخ انقلاب گره خورده و کسی که او را نمی شناسد قطعا تاریخ انقلاب و دست کم دهه فجر را نمی شناسد. جالب این که نگفته قبول ندارند گفته نمی شناسند!

حرف تازه – مهرداد خدیر در عصرایران نوشت: فرماندار تهران دربیان دلیل مخالفت با مصوبۀ شورای شهر تهران برای تغییر نام خیابان سازمان آب به «مهندس مهدی بازرگان» گفته است: «چون خیلی ها مهندس بازرگان را نمی‌شناسند.»

منظور او نخست وزیر دولت موقت انقلاب اسلامی از نیمۀ بهمن ۱۳۵۷ با حکم رهبر فقید انقلاب اسلامی تا ۱۳ آبان ۱۳۵۸، عضو شورای انقلاب – همان شورایی که رییسِ رییسِ رییسِ فرماندار ( رحمانی فضلی/ روحانی / هاشمی رفسنجانی) و نمایندۀ مردم تهران در انتخابات دورۀ اول- همان دوره ای که رییسِ رییس فرماندار ( رحمانی فضلی/ روحانی) از سمنان نمایندۀ آن شد- و پایه گذار و دبیر کل نهضت آزادی ایران و به لحاظ تاریخی رییس و استاد پیشین دانشکده فنی دانشگاه تهران، رییس هیأت خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس و رییس سازمان آب و مدیر برنامۀ لوله کشی آب تهران است.
اتفاقا شورای شهر ملاحظات سیاسی را رعایت کرده و می‌دانسته روی بازرگان سیاست‌مدار که منتقد ادامۀ جنگ پس از باز‌پس‌گیری بندرخرمشهر در سوم خرداد ۱۳۶۱ بود و علنا نامه می‌نوشت و در سال ۶۶ و یک سال زودتر خواستار قبول قطعنامۀ ۵۹۸ برای پایان جنگ شد حساسیت وجود دارد از این رو همان فرمول دکتر مصدق را اجرا کردند تا همان‌گونه که نام مصدق بر خیابان نفت نشست نام بازرگان هم بر خیابان آب بنشیند.
با سه توجیه: هر قدر هم اصول گرایان در سیاست، بازرگان را نقد کنند و مستند بسازند، آب لوله کشی را لابد دیگر قبول دارند که کار او بوده است،
هر چه به بازرگان به سبب دفاع از دموکراسی نفد داشته باشند تدین و سوابق مبارزاتی او را نمی‌توانند انکار کنند خاصه این که مقام معظم رهبری در سال ۷۳ و پس از درگذشت بازرگان در تلگراف تسلیت به مهندس سحابی صفات نیک او را بر شمرده بودند و سوم هم این که در تهران ۱۳ خیابان به نام سازمان آب داریم و یکی کم شود به جایی برنمی‌خورد و تازه مرتبط است.
اگر نخواهیم به این پیشینه کار داشته باشیم از چند حالت خارج نیست:
حالت اول: فرماندار راست می گوید. خیلی از مردم بازرگان را نمی شناسند. در این صورت می توان گفت: کلاهت را بالاتر بگذار آقای فرماندار دولت اعتدالی و استاندار دولت مهرورزی. چون نام بازرگان با تاریخ انقلاب گره خورده و کسی که او را نمی شناسد تاریخ انقلاب و دست کم دهه فجر را نمی شناسد. ( نگفته قبول ندارند، گفته نمی شناسند).
حالت دوم: مردم می شناسند اما فرماندار نمی شناسد. این نکته عجیب نیست ولی فرمانداری سمتی سیاسی است و اگر فرماندار نام اولین نخست وزیر را نداند چه را می داند؟ یا این که مردم می شناسند اما فرماندار مدعی است نمی شناسند. با کدام نظر سنجی چنین ادعایی دارد؟
حالت سوم: واقعا مردم نمی شناسند. خوب، نام خیابان سازمان آب را می گذارند بازرگان تا بدانند او چه نقشی در این سازمان و آب لوله کشی داشته است. کما این که خیلی ها خلبان شیرودی را به سبب ورزشگاه امجدیه می شناسند و هانری کربن مستشرق را نمی شناسند ولو نام او ۶۰ سال بر یکی از خیابان های اطراف داشنگاه تهران باشد.
حالت چهارم این که هم مردم می شناسند و هم فرماندار اما نام بازرگان برایشان تداع کننده نخست وزیری مصدقی است که بر سر اصول خود ایستاد و نماینده ای که در مجلس ولو در اقلیت حرف می زد و سیاستمداری که با ادامۀ جنگ مخالف بود و مردم را به یاد آب لوله کشی نمی اندازد و دغدغۀ فرماندار تهران همین است.
در مثل مناقشه نیست. مرحوم نصرت کریمی می گفت روزی از مسؤول سینمایی پرسیدم بازیگران دیگر مجوز کار گرفته اند. چرا من همچنان ممنوع از کار هستم؟ به او پاسخ دادند: چون شما مردم را یاد یک فیلم خاص می اندازید نه کارهای دیگرتان.
واقعیت این است که بازرگان مردم را به یاد سیاست مداری می اندازد که اسیر جوّ نشد و وقتی همه حتی حزب خود او و جبهه ملی و کانون نویسندگان از اشغال سفارت آمریکا حمایت می کردند، مخالفت کرد.
وقتی امام خمینی هم از ادامۀ جنگ تا رفع فتنه در جهان سخن گفت با احترام یادآور شد: تا شیطان هست، فتنه هست و ما نمی توانیم جنگ را به رفع فتنه در جهان منوط کنیم. رودربایستی نداشت. راست این است که نام مصدق مردم را در وهلۀ اول یاد نفت می اندازد ولو خدمات او متنوع باشد اما نام بازرگان مردم را نه در مرتبۀ اول که در نوبۀ دهم هم یاد آب نمی اندازد تازه اگر بشناسند!
از آقای عیسی فرهادی می توان پرسید: راستی نمایندگان کنونی تهران را مردم تهران می شناسند؟
با این همه بر فرماندار تهران نباید خُرده گرفت. وقتی کسی در دورۀ احمدی‌نژاد استاندار البرز بوده باشد و بتواند در دورۀ منتقد جدی او فرماندار تهران شود حق دارد از حالا جای خود را در دولت بعد با هر گرایش رزرو کند.
نقدی اگر باشد بر نصب کنندۀ اوست. جناب رحمانی فضلی که گفته بود:
«من بسیار تحت فشار بودم که او را عوض کنم، زیرا فرهادی در زمان دولت دهم، استاندار البرز بود و بعد هم فرماندار تهران شد ولی من نسبت به او شناخت داشتم و مدیر من در صداوسیما بود و گفتم مسئولیت او را می‌پذیرم؛ زیرا تهران شهر مهمی است و می‌خواهیم انتخابات برگزار کرده و ریسک نمی‌کنیم. همین آقای فرهادی چهار انتخابات را در دو مقطع در تهران خوب اداره کرد و موفق بود.»
و البته به خود او که راست و حسینی بگو موقعیت من به خطر می افتد یا نام منتقد حاکمیت در دهۀ ۶۰ را که نمی توان بر خیابانی نهاد ولو فرعی. اگر این را می گفت محض اطلاع استاندار سابق البرز و فرماندار فعلی تهران عرض می کردیم در این شهر نام انکار کنندۀ نبوت ( محمد زکریای رازی) بر یکی از میدان های بزرگ شهر است و نام کسی که همۀ عمر با نام محمد (ص) گذراند از تأیید جناب تان نگذشت!
مولانا در داستانی مشهور ( طوطی و بقال) می گوید: ازقیاسش خنده آمد خلق را/ کو چو خود پنداشت صاحب دلق را/ کار پاکان را قیاس از خود مگیر/ گرچه مانَد در نبشتن شیر و شیر…
جسارت است اگر مولانا را نمی شناسند و نقل قول کردیم. غرض این بود که بگوییم « از دلیلش خنده آمد خلق را»…
از دلیلش خنده آمد خلق را!

از دلیلش خنده آمد خلق را!