آی اهالی شورا! رشت را به قربانگاه نبرید…

روزهایی آشنا بر ما می گذرد. روزهای انتخاب شهردار که همیشه در این دو دهه جانفرسا بر ما گذشته است. رشت شهری رها شده در امواج زیاده خواهی این و آنان به غلط تعابیر روزمرگان، چپ و راست...

حرف تازه؛ مجتبی میره جینی – روزهایی آشنا بر ما می گذرد. روزهای انتخاب شهردار که همیشه در این دو دهه جانفرسا بر ما گذشته است. رشت شهری رها شده در امواج زیاده خواهی این و آن و به تعابیر غلط روزمرگان،چپ و راست…

رشت؛ شهری گمشده در جنگل بی تدبیری ها، شهری زخمین از ناکارآمدی ها و نابخردیها و فسادهایی بیش از پیش که هرروز بیشتر و بیشتر رنگ شوق و ذوق و امید را کم رنگ تر از هر زمان دیگری می کند.

شورا به راستی چه دستاوردی برای این شهر داشته؟ چیزی بسیار فراتر از هیچ!
هیچ یعنی نه تنها ماندن در نقطه ای و پیش نرفتن به مانند تردمیل بلکه عقب رانده شدن. بلی برگشت به عقب، عقب رانده شدن از معیارها و شاخصه های توسعه شهری و شهروندی، بی برنامه، بدون چشم اندازی روشن، به معنی دقیق تر یعنی به چاه قهقرا درافتادن…

یعنی بسیار باید کوشید که از نظرگاه زیست سالم شهری به نقطه آغازین شورا بازگردیم. روزی که میله های بی آر تی را جمع کردند بر سوگ جسم محتضر رشت گریستم نه آنکه ایمان به آن طرح پر نقص داشتم، خیر اصلا، بلکه از روزمرگی خودم در این شهر بی امید از پا افتادم. با خود گفتم خلاصه کاری شد و دیدیم.

آیا ایراد از تیغ جراحیست که به دستان غلطی افتاده؟ مشکل از جراحان این شهر است یا ایراد از خود بیمار است؟ بلی رشت از دید من مانند یک بیمار است که درمان او آرزوست.

پاسخ نزد من نیست.

نگارنده تنها از این لحظات تلخش با خواننده سخن میگوید. به مثابه شورانشینان مدعای داشتن راه حل مشکلات در جیب بغلی خود ندارد و تنها خسته است خسته از دروغ و عمری که سوخت و امیدی که به قربانگاه برده شد.

کاش شورایی هرگز نمی بود وقتی که از بنیان تا بنا کار این جامعه کوتاه مدت در ابتدایی ترین امورش به کار جمع پیش نمی رود و درجا می زند و در جا می زند که دیگر برنگردد دیگر برنخیزد.

دیگر دوربرگردانی در ذهن ها نمی ماند.

آری کنون این منم که با تمام شما مردم سخن می گویم که اگر کاریست که از دستان صاحبان مدارک رنگارنگ دکتری بر نیامده شمایان به انجامش بکوشید که دیگر فریاد به گوش های سنگین اثر نمی کند.

گوش های سنگینی که رشت را کشان کشان به مسلخ بردند ودم نزدند و با غرور در کوچه و برزن شاهانه قدم میگذارند تا مردمی مستاصل نامه ای دستشان دهد و اینان حاشیه ای بر نامه بگذارند و رنج را عمیق تر کنند.

چگونه است که ما همگان اینچنین در سکوت به خواب رفته ایم؟

چگونه است که صدای ضربان کند و آرام این شهر که بزودی بمانند خطی متمدد خواهد شد را نمی شنویم؟

کارشکنان به کسانی اطلاق میشود که لباس کاربلد میپوشند وبه سبب اصرارباطل و به سبب لجاج باطل، حاضر نیستند دست ارادت خود را به سوی بیعت با قانون نجات بخش و سعادت آفرین شهر، دراز کنند.

منفعت های شخصی خود را به پای این نهاد و آن نهاد نگذارید و با فرافکنی ها در شبکه های اجتماعی دخالت این و آن را مسئله نکنید که همه خوب می دانیم که تو خود مسئله داری که این شهر بدون مسئول مانده است. کلان شهر رشت، چه شهردارها که به خود دیده است.
فردیت خود را قربانی رفاه حال شهروندان کنید…

ادامه دارد..

 

انتشار یادداشت های دریافتی به معنای تایید کامل محتوای آن از سوی پایگاه خبری و تحلیلی حرف تازه نمی باشد.