آلاله ها تا زنده اند دریابیم شان
حرف تازه – محمود باقری خطیبانی: پدری از میانمان رفت؛ پدری که اسوه أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ بود. ملت ایران او را بی تکلف حاج قاسم میخواند و او در برابر تمام هموطنانش دست بر روی سینه و گشاده رو بود. آه که دل های مان سوخت. سوختیم و سوختیم از خبر شهادتش.
او که در هیچ چپ و راستی نمیگنجید برای مان امید بود، برای مان ستونی برای اتکا بود. او معنی کلمه سرباز وطن و سردار لشگر رهبری بود. از او چه بر این کاغذ خیس از اشکهایم بنویسم که بغض نمیگذارد که با واژگان از سماع عشق او طی دهه ها پاسداری حول کلمه الله سخن بگویم. او به عشقش، پیوند و یگانگی با الله و ارتزاق نزد او رسید؛ خوشا به حالش.
در این بین ماییم و ما که به نظاره نشسته ایم گاه به خود می اندیشیم؛ غرقه در احوالات غریب زمانه میشویم و از این حد واماندگی دلزده و خسته ایم. خسته از فراموشی ها، رنجور از ناسپاسی ها سر به بالین میبریم و افسوس و حسرت مان بعد از عروج آلاله ها و مردان مرد بر دل مان سنگینی میکند. اما چه سود؟ هیچ!
آیا ما قافیه ها را باخته ایم؟ و دلسوخته نشسته ایم به تماشای گرگ هایی که به جان مردم افتاده اند تا از آنان اعتماد به انقلاب را بگیرند؟! هرگز! هرگز!
حیف و صد حیف که از خون حاج قاسم ها بگذریم که نخواهیم گذشت. انتقام ما فرزندان حقیقی انقلاب تنها ضربه زدن به دشمن دون در بیرون مرزها نیست و هرکدام مان در دیار خود تکلیفی آشکار بر گرد ماست که حاج قاسم های زمانه را دریابیم و ننشینیم به انتظار زمان وداع شان! و اشک بر هرمان شان بریزیم که سودی نخواهد داشت. سود آنست که مدینه فاضله علوی را محقق کنیم که الگوی زیستن مطهر برای انسانهای آزاده باشد. جامعه ای که از فساد تهی و از نیکی سرشار است. ما میتوانیم گرد حاج قاسم های زمانه جمع شویم.
به خود ببالیم که حاج قاسم دیار خود را شناخته ایم و از یارانش باشیم، سلیمانی زمانه که از هر نوع رنگ تکلف و ریا و پلشتی بری باشد و فریاد برآوریم که همراه توایم…
آی مردم من تکلیف به سخن گفتن با شما دارم و آنقدر میگویم تا دق الباب کنم و شرمنده شهدا نباشم…
ارسال دیدگاه