یادداشتی از روح الله محسنی هوشیار؛

آقای استاندار «قهرمانی» اینگونه بود شما نیز اینگونه اید؟

روح الله محسنی هوشیار – در این چند روز از درگذشت نابهنگام مهندس قهرمانی شرح حال و توصیفات زیادی از شخصیت و منش استاندار فقید گیلان می شنویم که نکته جالب آن این است که از سوی همه طیف ها و جریانات سیاسی و اجتماعی بیان می شود. همه بر این نکته وقوف دارند که وی […]

روح الله محسنی هوشیار – در این چند روز از درگذشت نابهنگام مهندس قهرمانی شرح حال و توصیفات زیادی از شخصیت و منش استاندار فقید گیلان می شنویم که نکته جالب آن این است که از سوی همه طیف ها و جریانات سیاسی و اجتماعی بیان می شود. همه بر این نکته وقوف دارند که وی یک شخصیت مردم دار محبوب و توانمندی بود که واقعا جایش در سطوح مدیریتی استان و کشور خالی است و این البته مساله ای نیست که تنها در زمان مرگ وی گفته شود و قهرمانی در زمان حیات نیز شخصیتی محبوب بود. بسیاری بعد از فوت آن مرحوم پیام های تسلیت صادر و از خدمات وی تجلیل کرده اند، اما اگر در بعد قیاسی وارد شویم آیا آن ها می توانند جای پای استاندار فقید گیلان بگذارند؟

photo_2017-06-11_16-18-56

برای افکار عمومی همیشه مقایسه شخصیت ها با اسلاف خود امری طبیعی و رایج است. این امری است که نشان می دهد چه کسانی را از دست داده ایم و چه کسانی را بدست آورده ایم. استاندار فعلی و بعدی اگر می خواهند به درجه ای برسند که در هنگام نبود خود نامی نیک برجای بگذارند باید همین فوت مهندس قهرمانی را الگوی خود قرار دهند که هنگام فوتش چه جو ناراحت کننده ای ایجاد شد و قاطبه مردم بر شخصیت برجسته وی صحه گذاشتند. البته بسیاری از این قیاس ها در حالی صورت می گیرد که بازهم قاطبه مردم بر ابعاد شخصیت فردی و زندگی خصوصی این شخص چندان آشنایی ندارند و باید دانست که همه اگر آن را بدانند بیشتر پی می برند که چه شخصیت بزرگی را از دست داده اند.

قهرمانی فردی بود که در خانه ۸۰ متری در خیابان نامجوی رشت زندگی می کرد و البته ساده زیستی خود را نیز در بوق و کرنا نمی کرد، او حتی وقتی در کویت به عنوان سفیر تام الاختیار فعالیت می کرد نیز خانه اصلی اش در رشت قرار داشت و فرزندانش نیز در همین شهر زندگی می کردند و مثل آن افرادی نبود که حتی با وجود گیلانی بودن در خود همین گیلان به عنوان مدیر پروازی شناخته می شوند و فرزندانشان در شهرهای بزرگ داخلی و خارجی سکونت دارند.
قهرمانی در زمان استانداری اش این گونه نبود که فرصت مدیریتی جدید را برای خانواده و خواهرزاده و برادر زاده هایش مهیا کند که چنین روالی سال هاست در مدیریت دولتی ایران رسوخ کرده و مشاهده می کنیم هر مقام عالی رتبه ای پست های حساس و کلیدی را در اختیار بستگان خود قرار می دهد. همین روال در مورد همشهریان چابکسری قهرمانی نیز صدق می کند و این گونه نبود که غالب مدیران و یاران قهرمانی متعلق به شهر و دیار وی باشند. این را مقایسه کنید با غالب مدیران و مشاوران و یاران غیربومی استاندار بعد از قهرمانی و یا این سال ها که مشاهده می کنیم بسیاری از مدیران آستانه ای که حتی متعلق به جناح اکثریت دولت نیز نیستند در بدنه مدیریتی استانداری گیلان ورود کرده اند. برای همین سلسله مراتب مدیریتی به جای شایسته سالاری بر تلفیقی از رویکردهای قوم و خویش سالاری با مدیران همسو با یک جریان سیاسی تبدیل می شود.

قهرمانی اگر توانست نامی محبوب برای خود دست و پا کند برای این بود که اقداماتش موجبات بهبود واقعی زندگی مردم شد نه آن که با آمار و ارقام مدام بر آن تاکید کند. همین چند روز پیش بود که مهندس جعفرزاده نماینده فعلی رشت و مدیرکل سابق بنیاد شهید استان از خاطره خود در جلسه استانداری گیلان زمان قهرمانی سخن می گوید که وقتی یکی از مدیران از احتمال نرخ پائین بیکاری به زیر ده درصد سخن گفت و خواست این مساله به صورت رسمی بیان شود استاندار فقید به شدت مخالفت می کند که این مساله باعث می شود از اعتبارات کشوری بی بهره شویم و باید همچنان نرخ رشد بیکاری دو رقمی اعلام شود. این را مقایسه کنید با کسانی که در هر جلسه با ربط و بی ربطی بر مساله کاهش نرخ بیکاری تاکید می کنند و مدام آن را افتخاری برای خود می دانند. قهرمانی به این آمار و ارقام ها و تاکید مداوم بر آن اعتقاد نداشت چون معتقد بود که تعریف از خود گره خاصی از مشکلات باز نمی کند.

روح الله قهرمانی را با بحران برفی می شناسند که نحوه مدیریتش فاجعه بزرگی را از مردم گیلان دور کرد. مردمی که از برف ۸۳ ترسیده بودند منتظر فاجعه دیگری بودند اما تنها با درایت امثال قهرمانی بود که بارش شدید برف موجب شد که مردم نسبت به نحوه مدیریت وی رضایت داشته باشند. هرچند آن نوع مدیریت به طور مشخص بعدها تکرار نشد و دیدیم که در برف ۹۵ همه یاد مدیریت استانداری افتادند که با چکمه سال ۸۶ در سطح شهر تردد می کرد.شاید از نگاهی این اقدام پوپولیستی بیان شود اما شاید چکمه پوشیدن نشانه ای از وضعی بود که باید یک مدیر در آن برهه خود را نشان دهد، همانطور که رهبران سیاسی در زمان جنگ لباس رزم می پوشند.
رویکرد قهرمانی توجه به مردم استان و حفظ حقوق شهروندی بود و همین مساله موجب شد که در دولت گذشته مورد مواخذه قرار گیرد، همین نکته ای است که قهرمانی را بیشتر از آن که کارگزار دولت بدانند کارگزاری برای خدمت رسانی به مردم می دانند. او هیچ وقت در مقام مقایسه خدمات دولت قبلش را نادیده نگرفت و این نکته ای است که مدیران دولت گذشته و فعلی مثل وی نیستند و برای تعریف خود همیشه آن را با دولت گذشته مقایسه می کنند و همین است که سعی میکنند تنها خود را وارث خرابی های گذشته بدانند که دیگر برای همین کاری نمی توان کرد.
قهرمانی شخصی نیست که بعد از مرگش مردم خدا بیامرزی بدهند و نشانه مرده پرستی جامعه باشد. زیرا استاندار فقید گیلان واقعا در دل مردم جا داشت چون با آن ها ارتباط داشت و در چند سال گذشته حتی مردم محروم قلعه گنج هم خدمات وی را مشاهده کردند و این بود که او را از اسلافش متمایز می کند. مقام محبوبیت وی تنها توسط مدیران دولتی و به نشانه احترام و تملق به کار نمی رود. شاید باید به گذشته برگشت و دید که چگونه او را در هر کوچه و برزن ستایش می کردند و دوربینی تیز نبود که آن را نشان دهد حال انکه که خود از آن گریزان بود. مرگ تنها عیاری است که چهره شخصیت ها بواسطه آن بیش از گذشته نمایش داده شود اما نیکنامی امری نیست که به همین راحتی به هر شخصیتی اعطاء شود و باید برای رسیدن به آن فضا را تغییر داد.
به قول حافظ«در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند/گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را»این امری است که استاندار فعلی و بعدی گیلان باید مد نظر داشته باشند و بدانند برای حفظ نیکنامی خود بدانند استاندار فقید گیلان اینگونه بود آیا شما اینگونه اید؟

 انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.